آفتاب
به مناسبت روز عصای سفید؛

روایتی از دکتر محمد خزائلی در یک جهان زیسته

روایتی از دکتر محمد خزائلی در یک جهان زیسته

دکتر خزائلی بخشی مهم از عمر و وقت خویش را در راه آموزش و احقاق حقوق و اعتلای فرهنگ و ایجاد اشتغال و... نابینایان صرف کرد .

به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر، حسین عبدالملکی در یادداشتی به مناسبت بزرگداشت دکتر محمد خزائلی و ۲۳ مهرماه روز نابینایان آورده است: در پس نای ذهنم آشنایی با او به بیش از دو دهه قبل باز می‌گردد؛ البته صرفاً در حد یک نام. مانند صدها و شاید هزاران نام و نام خانوادگی جانمایی شده در کنار یکدیگر که شناسای یک فرد است.

در صفحه اول کتاب بریلی که از کتابخانه رودکی به امانت برایم فرستاده بودند، در میان کادری جمله ‌ای نقش بسته بود، و در ادامه آن هم «محمد خزائلی»؛ به عنوان صاحب آن جمله؛

نمی‌دانم و یا شاید بهتر، در خاطرم نیست که چگونه و از چه راهی فهمیدم که آدمی بزرگ بوده و البته نابینا،

 این آغازین آشنایی در کلاس چهارم یا پنجم دبستان، دیرزمانی در همین اندازه ماند و صرفاً با شنیدن گاه و بیگاه محمد خزائلی، آن «آدم بزرگ و البته نابینا»

نام و نام خانوادگیش برایم تداعی می‌شد.

 با آمدنم به تهران، گزاره‌های بیشتری از این «آدم بزرگ و نابینا»، به معلوماتم اضافه شد.

فهمیدم خیلی وقت است که فوت کرده...

مدرسه ‌ای هم به نامش هست، برای نابینایان...

و البته خیلی مغز داشته و اصلاً ذهنش مثل آدم‌های عادی نبوده و همه چیز را فوری حفظش می‌شده و لازم نبوده مثل ما بیچاره‌ها برای امتحانات بخواند! و البته چه تعجب‌ها، غبطه‌ها و حسودی‌های کودکانه و معصومانه، که در امتداد این حرف‌ها نمی‌آمد!...

و حتی بعضاً بچه‌ها در باره حافظه‌اش، افسانه‌ها می‌ساختند...

گاه‌گداری، بچه‌های «آموزشگاه خزائلی»، به خاطر مسابقات گلبال و یا بعضی جشن‌ها و مراسمات و... به «شهید محبی» (مدرسه‌ای دیگر که برای تحصیل نابینایان پسر، در تهران وجود دارد و دارای نظام شبانه‌روزی هم هست)، می‌آمدند.

 من به بچه‌های مدرسه خزائلی حسودیم می‌شد، «چون تهرانی بودند»، پس فکر می‌کردم حتماً پول‌دار هستند و مهم‌تر از آن بعد از ظهرها می‌رفتند خانه خودشان و پیش پدر و مادرشان، و لازم نبود مثل ما بروند خوابگاه، حرف‌های مسئول خوابگاه و... رو تحمل کنند و تازه، دو سه ماه، یک بار پدر، مادر و خواهر و برادرهایشان را ببینند. در این راه هم‌مسلکان زیادی داشتم، بعضی بچه‌ها به خاطر دوری راه و...، فقط عید و تابستان، می‌توانستند، خانواده‌شان را ببینند.

بعضی وقت‌ها هم معلم‌ها «خزائلی» را به عنوان الگو به ما معرفی می‌کردند و می‌گفتند: نماینده مجلس هم شده، در همین حد و حدود و با اشاره‌ ای گذرا و بدون هیچ اطلاعات و یا توضیحات اضافی و با این وصف، عجب الگویی هم شکل می‌گرفت! گنگ و ناشناخته، و درواقع، فقط سردرگمی‌ مان بیشتر می‌شد، و خزائلی تبدیل می‌شد به ناشناخته‌ای دور، که با هر حرفی، بیشتر فکر می‌کردیم، «ما کجا و خزائلی کجا»، این از همان آفاتی است که در جامعه ما به فزونی دیده می‌شود، (الگویی بدون شناخت و البته تبیین جامع).

در این دوران، «آن آدم بزرگ و نابینا»، از یک نام و نام خانوادگی بسیار برایم فراتر رفت.

نمود خزائلی در ذهن من، فردی بود موفق، بزرگ، نماینده مجلس، با حافظه‌ای عجیب و غریب و بسیار غیرعادی که نامش را بر روی مدرسه‌ای هم گذاشته اند! خوب است الگوی من شود، البته هیچ وقت من و هیچ کس دیگر مثل او نمی‌شویم و به گرد پایش هم نمی‌رسیم، چون او خیلی عجیب و غریب و غیرعادی بوده است.!

همین ...

 در طول سال‌های بعد، بالاخص دانشگاه، و با زیاد شدن آمد و شدها و ارتباطاتم، خزائلی، برایم ملموس‌ تر شد و البته آشناتر، به یاد دارم که گهگاهی موضوع بحث‌ها و گفتگوهایم با دیگران می‌شد؛ چه نابینا و چه افراد عادی (البته قریب به‌اتفاق میانسال و بزرگسال). چه که جوانان، یا او را نمی‌شناختند و یا آشنایی‌شان، در حد همان «نام و نام خانوادگی» و یا «آدمی بزرگ و البته نابینا» بود!

از پیرمردی که زمان کمک به من، جهت رد شدنم از خیابان، گفت که زنش همیشه از «شادروان خزائلی» یاد می‌کند و خود و سوادش را مدیون او می‌داند.

از مرد میانسالی که در خط واحد، در مسیر امیرآباد به انقلاب، سر صحبت را باز کرد و از «معلمی خزائلی» و حافظه عجیب او گفت و این که اسم همه شاگردانش را حفظ بوده و اینکه هر شاگردی را حتی اگه ده سال بعد، با او مواجه می‌شده، صدایش را می‌شناخته و... و.

از فردی که از اخلاق نیکویش یاد کرد و گفت شاگردش بوده و بعد از خزائلی، دیگر معلمی مثل او ندیده و...

از استاد دانشکده علوم اجتماعی، که زمان صحبت در باره نابینایی، از نابینایان موفق و توانمندی‌های آن‌ها سخن گفت و اینکه «مگه خزائلی را نمی‌شناسی»؟ و البته به نشانه تأیید سر تکان دادم.

از اپراتور بازنشسته نابینایی، که خزائلی، بانی خیر زندگی او شده و با کمک او از تکدی‌گری، به درس خواندن و دیپلم گرفتن و آموزش اپراتوری و بالاخره اشتغال و زندگی آبرومندی که دارد، رسیده است؛ و از افراد نابینای بسیاری که سرنوشتی همانند او داشته و در آموزشگاه خزائلی با آن‌ها آشنا شده است با هیجان روایت می‌کرد و...

وجه غالب نمود خزائلی در متن و بطن این روایت‌ها، و به سخنی، در میان درصد کمی از حیات اجتماعی که او را می‌شناختند، همان افراد میانسال و بزرگسال- و حتی نابینایان، حافظه قوی و بسیار عجیب او بود؛ و نحوه معلمی، اخلاق نیکو، کارهایی که برای نابینایان انجام داده، فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی و... و. وی، در حاشیه قرار می‌گرفت.

انگار تمام موفقیت خزائلی، تابعی از حافظه اوست ولاغیر؛ و درواقع، خزائلی به یک رایانه قدرتمند در نگهداری و بازیابی اطلاعات و نه یک پژوهشگر و محقق، یک دانشمند، یک نویسنده، یک فعال اجتماعی-فرهنگی و... تقلیل یافته بود.

روایت نابینایان نیز از خزائلی و میزان شناختی که از وی داشتند، دارای تفاوت ماهوی و قابل توجهی با کلیت نگاه حیات اجتماعی نبود.

در این میان، یک بار برای کاری پژوهشی در زمینه نابینایان، به آموزشگاه خزائلی –همان جایی که به زعم من جهت پاسداشت تلاشهایش برای نابینایان، به نام او نامگذاری شده بود- رفتم و در دفعات مراجعه‌ام، برای همان پژوهش در هم‌کلامی با معلمان، صرفاً از سر کنجکاوی –و نه به عنوان سؤال و یا بخشی از پژوهش-، بعضاً سؤالاتی درباره خزائلی می‌پرسیدم، قرائت آن‌ها نیز کمابیش –البته بعضاً با جزئیاتی بیشتر_ مشابه همان افراد میانسالی که با آن‌ها هم‌صحبت شده بودم و به‌عبارتی، همان روایت مسلط جامعه بود.

در آنجا متوجه شدم، که نه تنها این آموزشگاه را به سیاق همان نامگذاری‌های رایج، به نام خزائلی ننهاده‌ اند، بلکه درواقع، آموزشگاهی است که خود برای آموزش نابینایان، بنیان نهاده، و برای توسعه و تثبیت و سرپا نگه داشتن آن خون دل‌ها خورده است؛ از شنیده‌هایشان درباره مدارس دیگری که تأسیس کرده، روایت کردند و اینکه اولین آموزشگاه ویژه آموزش بزرگسالان را خزائلی ایجاد کرده است.

 درواقع، آگاهی و شناخت افراد نابینا هم از او، با این که بخشی مهم از عمر و وقت خویش را در راه آموزش و احقاق حقوق و اعتلای فرهنگ و ایجاد اشتغال و... این افراد صرف کردچندان تفاوت قابل توجهی با کل حیات اجتماعی نداشت و به همین گزاره‌های محدود موجود در جامعه خلاصه می‌شد.

به خاطر دارم در یکی از برنامه‌های رادیویی ویژه نابینایان، با محوریت دکتر خزائلی، نه ساکنین محله بهارستان (محل قرارگیری آموزشگاه خزائلی)، و نه حتی دانش آموزان مدرسه، اطلاعات چندانی درباره وی نداشتند و با تأسفی بسیار، بعضاً نابینایان مشغول به تحصیل در مدرسه‌ای که او برای تحصیل همین افراد ایجاد کرده بود، با او و خدماتش آشنا نبودند.

در این برهه، خزائلی برایم گنگ نبود، آشنایی بود، دور و ناشناخته؛ آشنا از آن جهت که من هم با گزاره ‌های طرح شده در وصف او و فعالیت‌هایش آشنا بودم و دور و ناشناخته از آن منظر که او با حافظه عجیب و غریبش که همیشه اساس همه روایت‌ها بود، به جایی رسیده بود و نه چیز دیگر.! «همان روایت مسلط جامعه»

در دو سال اخیر، به ‌سبب اقتضائات کاری با خزائلی به شکلی مستقیم و نه در قالب شنیده ‌ها، مطالب، سخنرانی‌ها و به‌عبارتی، روایت‌های موجود، آشنا؛ و مطالعاتی انجام دادم. در کنکاش حیات فکری، فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و... او با فکت ‌هایی مواجه شدم که حافظه قوی در بروز و ظهور آن‌ها یا نقشی نداشته و یا سهم بسزایی در تحقق آن نسبت به عوامل دیگر بازی نمی‌کند.

درواقع، در موفقیت یک فرد مجموعه درهم تنیده‌ای از عوامل فردی (هوش، استعداد و البته حافظه قوی)، خانوادگی، آموزشی، اقتصادی، فرهنگی و... و نیز مواجه با برخی رخدادها و تأثیر و تأثرات برآمده از این مواجه -که خزائلی نیز از آن مستثنی نمی‌باشد-، طبیعتاً مؤثر بوده و نمی‌توان موفقیت‌های چندوجهی یک فرد را صرفاً به یک عامل آن هم عاملی ذاتی (حافظه قوی) مرتبط دانست.

این امر درباره فردی که با غلبه بر محدودیت‌های ناشی از نابینایی آن هم با توجه به شرایط و امکانات زمان زیست خزائلی و به ‌عبارتی، «گذار از ندیدنش» به موفقیت‌های فراوانی رسیده و با اقدامات، کارها و فعالیت‌های خود منشاء خدمات مختلفی چه به نابینایان و چه کل جامعه می‌گردد، به ‌شکل مضاعفی صدق می‌کند. ممارست‌ها، مبارزه، پافشاری‌ها و پیگیری‌های مداوم خزائلی برای پیش پا افتاده ‌ترین حقوق از قبیل:

«حق رفتن به مدرسه عادی»، «حق داشتن منشی در امتحانات برای اولین بار در ایران»، «حق استخدام شدن»، و «احقاق حقوق حداقلی نابینایان در زمینه ‌های مختلف» که محقق شدن برخی از آن‌ها سال‌های متمادی تلاش بی‌وقفه او را طلبید، طبعاً به ‌میزان قابل ملاحظه‌ای تابعی از حافظه قوی نبوده است، هر چند حافظه قوی در زمانی که از فرمت‌های دسترس ‌پذیر (منابع بریل، صوتی و الکترونیک) برای نابینایان خبری نبوده، فاکتوری مهم در پیشرفت او محسوب می‌گردد، اما عامل اصلی که زیربنای به فعلیت رساندن حافظه قوی او و استفاده صحیح از آن و تجمیع و یک کاسه کردن آن با سایر عوامل مؤثر بر ظهور و بروز توفیقات و خدمات خزائلی شده است، طبعاً انگاره‌ای فراتر است. انگاره‌ای که واکاوی آن روایتی جدای از روایت مسلط موجود درباره خزائلی را به دست می‌دهد. صورت ‌بندی این انگاره و تبیین مفهومی آن مجال دیگر و فراتر از این نوشتار را می‌طلبد.

 در این دوره دیگر خزائلی آشنایی دور و البته ناشناخته نبود. مواجه مستقیم با خود خزائلی، گذار از روایت تقلیل موفقیت‌ها و خدمات چندوجهی خزائلی، ایجاد نگره‌ای جدید را برایم فراهم ساخت، نگره‌ای که باید گزاره‌های آن را در شیوه زیست خزائلی و نگاه او به زندگی جستجو کرد. عدم توجه به این نگره و به ‌تبع، عدم گذار از روایت مسلط با گذشت بیش از ۴ دهه از درگذشت خزائلی تأثیرات مثبتی که برای جامعه نابینایان چه در بُعد درون قشری و چه در کل حیات اجتماعی می‌توانست از سرآمدشدن، فعالیت‌ها و خدمات خزائلی حاصل شود را به ‌همراه نداشته است.

 صورت‌ بندی قرائتی از خزائلی منطبق بر روایت غالب در میان بیشتر نابینایان و سایر افرادی که او را می‌شناختند، بالطبع باعث می‌گردد، آن‌چنان که شایسته است، خزائلی به مثابه «یک فرد با آسیب بینایی موفق» به عنوان یک «الگو» قرار نگیرد. چراکه در قالب این روایت، توفیقات او منتج از یک خصیصه ذاتی و انتسابی او بوده است و نه راه و رسم زیستن و روش اکتسابی موفق شدن برای یک نابینا جهت الگوگیری.

این در حالی است که با توجه به رویکرد دومرحله‌ای «الگوسازی و عمل بهتر» مبتنی بر چهارچوب گفتمان «حمایت و صیانت از حقوق معلولین» به‌عنوان تجربه ‌ایی موفق در بسیاری از کشورها ارائه قرائتی جامع، کارا و البته الگوپذیر از خزائلی و عدم گره ‌زدن صرف تمام موفقیت‌های وی به حافظه قوی او می‌تواند در توانمندسازی افراد با آسیب بینایی بسیار مؤثر باشد.

از این‌رو، شاید وقت آن رسیده است که نهادها و مؤسسات ذی‌ربط و تشکلهای فعال در حوزه افراد با آسیب بینایی و نیز صاحب‌نظران این حوزه با تلاش در بازشناسی و قرائتی جامع و بررسی عوامل توفیق خزائلی اقدام کنند. چرا که این کار در ایجاد بستر جهت ارائه الگو به سایر افراد با آسیب بینایی مؤثر بوده و در آگاهی بخشی به جامعه درباره توانمندی‌های نابینایان نقش مهمی را ایفا خواهد کرد.

کد N1984990

وبگردی