آفتاب
یادداشت مهمان؛

در ستایش گرانی کاغذ و هزینه‌های چاپ!

در ستایش گرانی کاغذ و هزینه‌های چاپ!

یک ناشر، گرانی کاغذ را برای ناشران حرفه‌ای، نه یک تهدید که یک فرصت می‌داند و معتقد است: گرانی کتاب حتی در میان‌مدت نیز به رشد و تعالی فرهنگی ایران و افزایش سرانه مطالعه در کشور می‌انجامد.

به گزارش خبرنگار مهر، «سیدرضا تهامی» مدیر انتشارات «دبستانک» در یادداشتی که آن را برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است، با نگاهی متفاوت به مسئله افزایش قیمت‌های کاغذ، این مسئله را برای ناشران حرفه‌ای نه یک تهدید بلکه یک فرصت خوانده است. متن این یادداشت که عنوان آن «در ستایش گرانی کاغذ و هزینه‌های چاپ!» است، در زیر از نظر مخاطبان می‌گذرد:

گرانی کاغذ و ملزومات چاپ به افزایش فوق‌العاده در قیمت کاغذها منجر خواهد شد. این اتفاق و ضربه گیج‌کننده، برخلاف سایر گرانی‌ها مبارک است و فرخنده! بیش‌ باد قیمت کاغذ و بیشتر باد بهای کتاب!

با آنکه سود فروش هر کتاب بسیار کم‌تر و مکافات تولیدش بسیار بیشتر می‌شود، اما به هیچ وجه از چنین روندی، وحشت‌زده نیستم، فقط نگران هستم! (در زبان فارسی دری، به همراه بیمار «نگران» گفته می‌شود). به همین معنا باید نگران بود یعنی همراه این بیماری و پدیده‌ی اقتصادی بود و به اقتضائاتش پاسخ گفت.

در روزها و هفته‌های اخیر، بسیار از این گرانی‌ها و تبعات آن گفته شده و دلهره‌ها هر دم بیشتر و بیشتر شده است. اما همه دلهره‌ها اگر از منظر فرهنگی و ایران آینده آن بنگریم بی‌سبب است. شک نکنید گرانی کتاب حتی در میان‌مدت نیز به رشد و تعالی فرهنگی ایران و افزایش سرانه‌ی مطالعه در کشور خواهد انجامید.

بیایید ببینیم گرانی کاغذ و چاپ چه تبعاتی دارد و چرا ناشران کوچک (اگر حرفه‌ای هستند) و نویسندگان حرفه‌ای و تصویرگران کاربلد نباید کوچک‌ترین دغدغه‌ای در این باب داشته باشند، از قضا سرکنگبین صفرا خواهد فزود.

حذف غیرناشران

گمان و برآوردی اشتباه است اگر بپنداریم ناشران کوچک یا ناشران قدیمی و خوب که ضعف مالی دارند و در شرایط مرگبار کنونی ناگزیر از تعطیلی خواهند شد. چنین اتفاقی نخواهد افتاد این شرایط برکت می‌آورد نه مرگ؛ ناشران کوچک اگر اصل کارشان درست باشد با سرافرازی و (البته با مرارت) باقی می‌مانند. این غیرناشران هستند که حذف خواهند شد.

در سه، چهار دهه اخیر یکی از آثار سیاست‌های انقباضی فرهنگی، تولید انبوه چند هزار ناشر بود. ابتدا تفاوت قیمت کاغذ یارانه‌ای و آزاد و سپس انواع رانت‌های دیگر باعث شد کسانی برای گرفتن جواز نشر هجوم بیاورند که تعلقی به این حیطه ندارند. بسیاری از آنان مدت‌هاست (یا از ابتدای کارشان) غیرفعال بوده و برگه جواز را به صورت یکی از دارایی‌های خود منظور کرده‌اند که «خوب است، یک موقع به درد می‌خورد.»

در نخستین قدم، با افزایش شدید بهای کتاب، آن کاغذ پاره‌های مجوز نام، دیگر به درد نخواهد خورد؛ دیگر کسی خود را به صرف اینکه جواز نشر دارد، ناشر نخواهد دانست و جرأت نخواهد کرد کتاب‌ها را روی چنین کاغذ گرانی چاپ کند.

این درست است که با افزایش قیمت‌ها، یکی از نخستین کالاهایی که از سبد خرید حذف می‌شود، کتاب است اما این قانون شامل همه خریدها و نیز همه کتاب‌ها نخواهد شد. در شرایط جدید، خریداران کتاب باز هم کتاب می‌خرند اما دقت و بررسی بیشتری در انتخاب کتاب خواهند داشت و خیلی زود محتوای خوب، خود را از میان تقضییات کنونی (عدم امکان تبلیغات گران، عدم امکان استفادهاز رانت‌های متعدد و ...) بالا خواهد کشید و جلوه‌گری خواهد کرد.

غیرناشران اما ضربات کاری خواهند خورد. بسیاری‌شان دیگر نمی‌توانند هر متنی را و هر تصویری را کنار هم بگذارند و به پشتیبانی این یا آن، تعدادی را بفروشند که مثلاً بتوانند «ناشر» بودن خود را تداوم دهند و از آن برای کارهای دیگرشان استفاده کنند. در شرایط جدید، خود کاغذ به زبان می‌آید و نمی‌گذارد و هر متنی را روی آن حک می‌کنند.

بالا رفتن هزینه رانت‌خواری

در شرایط جدید، سیاست‌های انقباضی فرهنگی به تدریج و به ناگزیر جای خود را به سیاست‌های انقباضی مالی خواهند داد. وقتی ذخیره ارزی کم و کمتر شود، دیگر هر کسی نمی‌تواند به سادگی از «ژن خوب، فامیل خوب و رابطه خوب» استفاده کند. البته رانت‌خواری در همه سطوح و زمینه‌ها خیلی زود از میان نخواهد رفت. (مگر بعدتر و با اعمال نیرو و تأثیر از جوانب دیگر) اما فعلاً رانت‌خوارانِ «عزیز» از عرصه‌های کم‌بازده‌تر فاصله می‌گیرند و خود را به ناگزیر در عرصه‌های پربازده و کلان‌تر محدود می‌کنند.

در قدم اول رانت‌خوارهای محترم (به طور عمده، صاحبان انتشارات بزرگ خصولتی) به دنبال متن‌های بهتر، ترجمه‌های بهتر و تصویرگری‌های بهتر خواهند بود. به دنبال افراد واقعاً حرفه‌ای در این حیطه‌ها می‌روند. دیگر آنهایی را نخواهند خواست که خود به زور تبلیغ و چاپ کتاب‌های متعدد جا انداخته‌اند. تعداد عوامل واقعاً خوب و حرفه‌ای کم نیست اما چندان هم زیاد نیست. اکثرشان از قبل پیشینه‌ و روال و ماهیت واقعی سران و بزرگان مافیای تولید و پخش کتاب را می‌شناسند و به سختی حاضرند زیر بلیت همکاری با آنان بروند. در شرایط جدید باید هر چه بیشتر در شناسایی ماهیت و انگیزه‌های این رانت‌خواران کوشید تا سختی کار با آنان نمایان‌تر شود. اکثر عوامل حرفه‌ای (نویسنده، مترجم، تصویرگر و ...) حاضر نخواهند شد مدتی طولانی به خفت و خواریِ همکاری با رانت‌خواران تن دهند. از سوی دیگر این ناشران مثلاً «بزرگ»، آداب و راه و رسم برخورد با عوامل حرفه‌ای را نیاموخته‌اند و نخواهند آموخت. قضیه بیش از سلام و تعارف و احترام و ادب ظاهری است. بسیار بیشتر.

آنان نخواهند توانست جز با شیوه و روالی رفتار کنند که تاکنون کار کرده‌اند. بدنه بسیار نیرومند سازمان‌های آنان که از همان کوتوله‌های فرهنگی تشکیل شده که در طول سالیان پرورده‌اند، جلوی تغییرات مثبت را می‌گیرند و عوامل حرفه‌ای را پس خواهند زد و تحمل نمی‌کنند.

برخلاف آنچه گمان می‌رود، در گام دوم شرایط جدید، این ناشران «بزرگ» (البته بخش ناسالم آنها) هستند که زیر غلطک واقعیت‌های جدید له خواهند شد. مثلاً اینان دیگر نخواهند توانست به بهانه آشنا کردن نوجوانان و کودکان با کتاب‌های مشهور، خط تولیدی شبیه کارخانجات چینی راه بیندازند و ده‌ها کتاب را توسط مترجمان تازه‌کار (که انگلیسی را تا حدودی بلدند اما فارسی‌شان ضعیف است!) خلاصه کنند و بیرون بدهند. در میان‌مدت، این شعبده‌بازی‌ها از رنگ خواهد افتاد. درود بر کاغذ گران‌بها!

اهمیت گام دوم

در گام نخست، شرایط جدید، عوامل شبه مافیایی در نقاط رانت‌زا را تا مدتی عزیزتر می‌کند و به آنان امکان فعالیت بیشتری می‌دهد. نیازی به ذکر نام این افراد مشخص کردن و نقاط رانت‌زا نیست. همه دست‌اندرکاران این حرفه آنان را می‌شناسند. کسانی که در فلان جاها، مثلاً کارشناس انتخاب کتاب‌های مناسب هستند (و خود در یک یا چند انتشارات خصولتی به عنوان نویسنده کار می‌کنند) یا کسانی که در بهمان جاها عهده‌دار خرید کتاب یا سایر امور مربوط به کتاب هستند و خودشان یا به عنوان نویسنده یا عناوین دیگر در این یا آن نشر فعالیت می‌کنند. جالب است که تعداد معدودی از هر دو دسته فوق توانسته‌اند در شبکه مجازی یا محافل روشنفکری خود را به عنوان نویسندگان یا کارشناسان حرفه‌ای جا بیندازند و حتی «شورا» ی قدیمیِ قبلاً خوش‌نامی (در حیطه کودکان) را عملاً تحت سیطره منویات خویش درآورند.

در گام اول اینان تا مدت کوتاهی به تاختن خود اددامه خواهند داد اما خیلی زود با واقعیت تلخ (برای آنان) بازار و رفتار مخاطبان روبرو خواهند شد و از سوی دیگر، شرایط جدید اقتصادی امکان مانورهای مختلفی را از آنان سلب خواهد کرد که تاکنون با رابطه‌ها اجرا می‌کردند.

آنچه در این مرحله بسیار مهم است، آشکار شدن همه روابط ناسالم و زیرمیزی است. همه عوامل حرفه‌ای و سالم نشر، اعم از ناشر و نویسنده و مترجم و ویراستار و تصویرگر و ... موظفند (و این واجب عینی است نه کفایی) که همه اطلاعات مربوط به تجربه‌های خود را در ارتباط با این افراد و ارگان‌ها و سازمان‌هایشان در معرض آگاهی مردم بگذارند. ناشران سالم هر چه در این کار اصرار و صراحت بیشتری داشته باشند، گام دوم سریعتر برداشته خواهد شد.

افزایش ارج و قرب محتوا

هر چه هزینه‌های کاغذ و چاپ بالاتر رود، ارج و قرب تولید محتواهای بهتر، بیشتر و بیشتر خواهد شد که در میان‌مدت و بلندمدت به رشد سطح فرهنگی و افزایش قابل ملاحظه‌ سرانه مطالعه خواهد انجامید.

در شرایط جدید، ناشرانی که توان تولید محتواهای خوب (یا توان جذب افراد توانمند) را متناسب با ارتقای سطح کیفی تقاضاها داشته باشند، حرف اول را خواهند زد.

بله. البته تعداد «ناشران» اسمی کم و کمتر خواهد شد. بسیار هم کم خواهد شد و این اصلاً بد نیست. مطمئن باشید که در نهایت، تعداد ناشران از تعداد ناشران کمتر نخواهد شد!

همه ناشران حرفه‌ای و کاربلد، آنها که توان تولید محتوای درجه اول را دارند، باقی می‌مانند. اگر کسی هم حذف شود یا ناشر نبوده یا در گذر زمان فرسوده شده و از ترس مرگ خودکشی کرده است یعنی تکرار می‌کنم: تعداد ناشران از تعداد ناشران کمتر نخواهد شد. ناشرانی که یا خودشان توانایی تولید محتواهای خوب را دارند یا توانایی جذب تولیدکنندگان درجه اول محتوا را دارند. اینان باقی می‌مانند. بقیه برای چه باید بمانند؟ می‌توانند و بهتر است به کار و حرفه‌ای بپردازند که در آن مهارت دارند.

حذف سیاست‌های انقباضی فرهنگی

گران شدن کاغذ و چاپ، لامحاله به باز شدن سیاست‌های انقباضی می‌انجامد. در سینما چنین شد. در عرصه کتاب هم می‌شود. ابتدا مجوزها و دستورالعمل‌هایی حذف می‌شوند که ظاهرشان بهبودسازی ولی ماهیتشان رانت‌سازی است. مثل همین کاری که اخیراً یکی از انتشارات خصولتی بزرگ اعلام کرده برای استانداردسازی کتاب می‌خواهد انجام دهد! این حرکت ان‌شاءالله راه نیفتاده، متوقف خواهد شد. همه کارشناسان! آنان از همان زمره‌ای هستند که گفتیم.

آیا در کشورهایی مانند آلمان، فرانسه و ... برای چاپ کتاب باید مجوز گرفت و از هفت‌خوان گذشت؟ در کشوری مانند آلمان فقط کسی می‌تواند کتاب چاپ کند که ناشر باشد و از ابتدا در مسیر معین آن از پایین به بالا حرکت کرده باشد. جلوی بقیه را کسی نمی‌گیرد اما هیچ‌کس هم دیوانه نیست که مقادیر زیادی سرمایه را صرف کاری کند که ریزه‌کاری‌هایش را بلد نیست. همه رده‌های کاری چاپ و تولید و فروش کتاب، حساب و کتاب دارد. منحصر به کتاب هم نیست. در همه چیز همین‌طور است.

در همین ایران نیز چنین خواهد شد. در همه عرصه‌ها مثلاً در سال‌های اخیر که اتومبیل‌ها (به ویژه وارداتی‌ها) بسیار پیشرفته‌تر شده‌اند و اکثراً متکی به سیستم‌های کامپیوتری و ساختار پیچیده‌تری هستند، آیا دیده‌اید مانند سال‌های دور کسی برود کنار خیابان، تابلوی مکانیکی علم کند؟ یا همین‌طوری و با اندک سررشته‌ای از مکانیکی، مغازه بزند؟ اکنون تعمیر خودرو نیاز به امکانات و ابزاری دارد که از عهده هر کسی (ولو دانشش را داشته باشد) برنمی‌آید و پیدا کردن دانش آن نیز کار هر کسی نیست.

یک تعمیرگاه خوب در این شرایط در حالی شکل می‌گیرد که عامل آن یا خودش سرمایه و بضاعت فنی را داشته باشد یا دارای قدرت جذب سرمایه و افراد فنی واجد شرایط باشد.

در عرصه کتاب نیز سیاست‌های انقباضی فرهنگی نخستین قربانی شدید جدید خواهند بود! از این پس هزینه حذف افراد یا آثار هنری برای مسئولانی که قائل به انقباض هستند، بسیار بالا خواهد رفت. در شرایط جدید، باقی ماندن سیاست‌های انقباضی در هر زمینه، توقف کامل آن زمینه را به طور موقت در پی خواهد داشت. این چیزی نیست که مسئولان ارشد هیچ نظام و کشوری، اجازه آن را نمی‌دهند. چه سینما باشد، چه کتاب و چه هر چیز دیگر. تعطیلی هر یک از این حرفه‌ها مستقیماً با آبروی یک کشور ارتباط دارد.

همان اتفاقی که (به تدریج) در مورد سینما افتاد، در عرصه کتاب به نحو بسیار بهتری و با سرعت بیشتری روی خواهد داد چون اینجا عرصه کتاب است.

در دهه‌های دورتر هر سال فیلم‌های بسیاری توقیف می‌شد. این آمار به موازات افزایش مداوم هزینه‌های تولید فیلم و هزینه‌های چند میلیاردی ساخت سالن‌های جدید کاهش یافت و به سالی یکی، دو فیلم رسید. هم خود فیلمسازان مسلط‌تر شدند و هم سیاستگذاران بیشتر کوتاه آمدند. در دو، سه سال اخیر نیز فقط برای دو سه فیلم مشکلات اساسی‌تر پیش آمد که در مورد یکی دوتای آنها، عوامل خودسر بودند که مانع ایجاد می‌کردند اما بزرگان ناگزیر شدند به سرهای آن خودسران پیغام دهند که بساطشان را جمع کنند! همان یکی دو فیلم هم اکران شد و آب از آب تکان نخورد.

نتیجه

از گرانی کاغذ و چاپ و افزایش بهای کتاب نترسیم. هیچ انتشاراتی، اگر یک نشر واقعی باشد، تعطیل نخواهد شد. ناشران واقعی باقی می‌مانند و بقیه سراغ کارها و حرفه‌های دیگر که تاکنون از وجود این غیرناشران محروم شده بودند، رونق بیشتری خواهند یافت. آفت رشد و پیشرفت، تداوم سیاست‌های یارانه‌ای است که رانت‌خواری با کتاب را زنده نگاه خواهد داشت. آن وقت هم چوب را خواهیم خورد و هم پیاز را.

برقراری سیستم یارانه‌ای در تأمین کاغذ، از زهر هلاهل نیز برای آینده نشر کشنده‌تر است. نگذاریم غیرناشران و خصولتی‌ها بازار یارانه را داغ کنند.

فرصت گران‌بهای کنونی را از دست ندهیم. زمان عمل به آن واجب عینی همین حالاست. هر چه از روابط ناسالم اقتصادی و فرهنگی می‌دانیم (چه در عرصه انتخاب کتاب مناسب، چه خرید کتاب توسط سازمان‌ها و نهادها و چه سایر امور مربوط به کتاب) در معرض آگاهی عمومی همگان قرار دهیم تا همه چیز را همگان دانند.

نشر می‌ماند، کتاب می‌ماند، فرهنگ به سوی تعالی می‌رود. بمانیم و ببینیم.

کد N1964100

وبگردی