به گزارش ایلنا، در دوازدهمین نشست تئاتر کاغذی که عصر روز شنبه ۲۳ تیر ۹۷ در سالن استاد ذوالفقاری فرهنگسرای ارسباران برگزار شد، ابتدا نمایشنامه «خداحاظی نکردی با نجمه، سورچی!» نوشته حمیدرضا آذرنگ و کارگردانی عرفان پورمحمدی با نقشخوانی مروارید امانی، محمد طاهری، همایون ظفرپور، سامیه عطایی و مینا ترکمن نمایشنامهخوانی شد و سپس این اثر با حضور مهمانان این نشست مورد بررسی قرار گرفت.
در آغاز این نشست بهزاد صدیقی (نمایشنامهنویس و دبیر نشستهای تئاتر کاغذی) با اشاره به اینکه این نمایشنامه در سال ۱۳۹۶ توسط نشر ورا منتشر شده است، گفت: نمایشنامه «خداحاظی نکردی با نجمه، سورچی!» در ۲۵ صحنه کوتاه و بلند با چهار شخصیت نوشته شده است. آذرنگ در این نمایشنامه ضمن آن که تلاش میکند از طریق خلق زبان خاص شخصیتهایش که مربوط به دوره اواخر دوره قاجاریه است، به نقد ایدئولوژی جامعه و خانوادهای ایرانی بپردازد. نویسنده با این اثر نشان میدهد که دغدغه زبان دارد و به همین روی زبانی را خلق میکند که ساخته و پرداخته ذهن خلاق خودش است که به یک دوره تاریخی معاصر است. زبانی که متناسب شخصیتها و درام اجتماعی است و برحسب زمان وقوع داستان درام شکل گرفته است.
در ادامه این نشست حمیدرضا آذرنگ گفت: در دورهای احساس کردم میتوانم در نوشتهام نظامهای دین را در بنیان خانواده به تصویر درآورم. متأسفانه در برخی موارد برخورد متولیان مردم با دین به صورت کاسبکارانه است. دغدغههایی را در این اثر به قلم در آوردم که از سالها قبل در ذهنم بوده. دوست داشتم کنه مطلب این نمایشنامه در هنگام برخورد مخاطب با اثر درک و دریافت شود.
سپس عرفان پورمحمدی، کارگردان این نمایشنامهخوانی، با اشاره به دیگر نمایشنامههای آذرنگ که مسائل جنگ و صلح و دین را به چالش میکشد، گفت: بدون آن که بخواهم قصد مقایسهای داشته باشم این نمایشنامه مرا به یاد پهلوان اکبر میمیرد بهرام بیضایی میاندازد. متأسفانه ما آدمهایی هستیم که از اعتقاداتمان سوءاستفاده میکنیم.
او در این نشست از این که چنین نمایشنامهای پیشنهاد شد تا برای این نشست نمایشنامهخوانی شود تشکر کرد و به آذرنگ نویسنده این نمایشنامه تبریک و خسته نباشید گفت.
در بخش دیگری از این نشست، رسول نظرزاده، منتقد و پژوهشگر تئاتر، با اشاره به جنبههای اعتقادی این اثر گفت: نمایشنامه خداحافظی نکردی با نجمه، سورچی!، نمایشنامهای است که در ساختار رنگ و بوی ایرانی دارد. در دهه چهل و پنجاه علی حاتمی و بهرام بیضایی با استفاده از ساختار نمایش ایرانی و شخصیتها و زبان اواخر دوره قاجاریه و اوایل دوره پهلوی در نمایشنامههای خود بهره گرفته بودند.
این منتقد در ادامه در خصوص این نمایشنامه اضافه کرد: نویسنده در این اثر زبان و گفتوگوی شخصیتها را بر حسب انتخاب رویداد داستان در دوره تاریخی خاص، ساخته و خلق کرده است. زبانی که جای فعل و فاعلها و عناصر جملهای و دستور زبانی جابهجا میشود و تغییر میکند. حتا بسیاری از دیالوگها زبان شاعرانهای پیدا میکند.
نظرزاده هم چنین در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره از بهرهگیری ساخت مایههای نمایش مذهبی تعزیه در آثار کارگردانانی هم چون بهرام بیضایی در فیلم چریکه تارا یا نمایشنامه ندبه گفت: در این اثر ما با جابهجایی زمان و مکان و تغییر دیالوگها نیز روبهروییم. این درهم شدن زمان و مکان اصولن در نمایشهای ایرانی و شرقی دیده میشود که معلوم هست نویسنده با مطالعات قبلی و فکر شده به سراغ آن رفته است.
سپس حمیدرضا آذرنگ در خصوص زبان شاعرانه شخصیت های این اثر گفت: من عمدا این زبان شاعرانه را برای شخصیتها انتخاب و خلق کردم. در ادبیات داستانی و نمایشی ما این زبان اجازه دفاع از خودشان را نمیدهد. در صورتی که ما در واقعیت پیرامونیمان این همه شخصیتهای رنگارنگ وجود دارد. ما بیشتر در ادبیات مان، خود درونی شخصیتهای داستانی و نمایشیمان را به شعار مینویسیم در صورتی که من سعی کردم از این گونه نوشتن پرهیز کنم.
وی افزود: نمایشنامه خداحافظی نکردی... در هنگام بازی و نقشخوانی به شدت نیاز به رعایت درست خواندن جملات و کلمات و آکسانگذاریهای درست دارد و اگر جز این باشد معانی و مفاهیم بسیاری از دیالوگها از بین میرود و تغییر میکند.
بهزاد صدیقی نیز در ادامه یادآورشد: این نمایشنامه از جمله نمایشنامههایی است که در عین آن که روانخوان است، سختخوان است و به نوعی خواندن و بازی کردن نقشهای آن به دلیل دارا بودن این ویژگیهای زبانی، سهل و ممتنع است.
این نمایش نامه نویس در خصوص عناوین و نام های و درام این اثر گفت: نویسنده به لحاظ انتخاب اسامی شخصیتها و نامها هم بعد شخصیتی آنها را در نظر گرفته و هم به مسائل تراژیکی درام توجه کرده. هم چنین برای انتخاب واژگان و عبارتها و دیالوگهای شخصیتهای نمایشنامه خود کوشیده مطابق داستان درام و شخصیت وجودی آنها، از زبان ساخته و پرداخته خود بهره ببرد که توأم با نثر و زبانی آهنگین و گاه موزنی است. از سویی دیگر این غم و اندوه و حرمانی که در شخصیتها وجود دارد، بار تراژیک بودن درام را نیز اضافه میکند. از طرفی به لحاظ نشانهشناسی مخاطب را به بعد دیگری از شخصیتها هدایت میکند.
رسول نظرزاده هم چنین در این نشست تصریح کرد: در این اثر جلوههای زبانی به صورت اصطلاحات و صزبالمثلها نیز نمود پیدا میکند که نشان از تسلط نویسنده از بهکارگیری درست و به هنگام آنها برای خلق دیالوگ های شخصیتهای درام خود است گه البته این زبان گاه به زبان شبه ادبی نزدیک میشود و نمیتواند جنبههای احساسی شخصیتها را تقویت کند و آدمها را با احساسات مختلف نشان دهد.
این منتقد و پژوهشگر تئاتر در پایان سخنان خود در خصوص شخصیتهای این اثر گفت: نمایشنامه خاحافظی نکردی چند شخصیت فرعی دیگر دارد که ما فقط درباره آنها زبان شخصیتهای اصلی نمایشنامه، اطلاعات پیدا میکنیم و آنها در ذهنمان خلق میکنیم مثل شخصیت علیرضا که نقصان دارد. از طرفی دیگر شخصیتها ضمن آن که جنبه مذهبی نمادین دارند، بر خلاف رایج تصویر شدهاند. مثل شخصیت حبیبالله که پدر هست ولی پدرسالار نیست. یا شخصیتها در گذر از دوره سنت به دوره مدرن هستند. یا شخصیتها به حس نوستالژی بازتری نزدیکترند. مثل شخصیت نجمه و حبیبالله. اما معتقدم برخی از این آدمها نیاز به پرداخت بیشتری دارند تا از تک بعدی بودن دور شوند.
آذرنگ در پایان این نشست اضافه کرد: معتقدم این شخصیتها خود به خود تک بعدی نیستند بلکه شخصیت وجودی آنها و شرایط جامعه، آنها را به اینگونه تک بعدی بودن نزدیک کرده یا تک بعدی ساخته است.
در پایان دوازدهمین نشست تئاتر کاغذی به هر یک از مدعوین و هنرمندان گروه نمایشنامهوانی آن لوح تقدیری اهدا شد.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است