* لژیونر: توسعه فوتبالی از لژیونرها شروع شد. لژیونر بودن یک آرزو بود برای ما. ناصر حجازی که در «محمدان» بنگلادش مربی بود، سال ۶۵ پرسپولیس را در یک قدمی صعود شکست داد و گل را بیژن طاهری زده بود، یک ایرانی دیگر! ما اما از ناصر حجازی کینه به دل نگرفتیم؛ ما اصول جهانی را پذیرفته بودیم!
صنعت هم لژیونر میخواهد؛ لژیونری که برود خارج از مرزها، ولو شرکت ما را شکست بدهد. ما در سیاست هم لژیونر میخواهیم وقتی بر صندلی سازمانی بینالمللی بنشیند یا یک ایرانی که در کشوری با تابعیت دومش سیاستمدار میشود.
* مربی خارجی: سالها غرورمان لکهدار میشد از آمدن یک مربی خارجی؛ مثل انگلیسیها که تا ۲۰۰۱ که اریکسون سوئدی مربیاش شود، از خارجیها پرهیز داشت اما پذیرفتیم مربی خارجی یعنی استفاده از دانش خارجی!
ما نمیتوانستیم درهای یک کشور را ببندیم و تنها اتکا کنیم به مربیان داخلی که به کلاس آموزشی میروند. حالا همان ما باید یاد بگیریم که با تحقیق و توسعه داخلی و «دانشبنیانبازی» تنها نمیتوانیم تیمی جهانی شویم. ما نیاز داریم تا بفهمیم گاهی لازم است تا یاد بگیریم!
یاد بگیریم از مشاور خارجی استفاده کنیم! از شرکتهای پیشروی خارجی دعوت کنیم! ما برای چشم زاغ یا اسم لاتینشان دعوت شان نمیکنیم؛ ما برای یادگیری و ظرفیتسازی نیاز به تعامل با آنها داریم.
* بازیکنهای خارجی در لیگ: تا سالها استفاده از بازیکن خارجی در لیگ ایران یا ممنوع بود یا غیرت مان اجازه نمیداد از بازیکن خارجی بهره بگیریم. منطق ما ساده بود؛ برای حمایت از بازیکن ایرانی، راه ورود خارجیها را میبستیم.
اما برای توسعه، ما فهمیدیم نیاز به لیگی حرفهایتر داریم. ما خوب فهمیدیم این منطق ساده کار نمیکند. باید برای تعداد این بازیکنان محدودیت گذاشت؛ اما نباید درها را بست!
در صنعت هم «کالای داخلی» باید در لیگ داخلی به رقابت محدود با خارجیها برخیزد؛ نه آنکه خارجی را ممنوع کنیم. منطق ساده ما نه برای فوتبال کار کرد و نه برای صنعت کار خواهد کرد!
* داور: وقتی فنایی کمک داور فینال جام جهانی۹۴ شد، یعنی فوتبال ما توسعه یافته بود. فوتبال هم مانند صنعت یک زنجیره از بازیکنان، تیمها، داوران، حامیان مالی و شرکتهای تبلیغاتی است.
نمیشود تنها بر بازیکنان سرمایهگذاری کنیم و دل خوش کنیم به توسعه. توسعه یعنی همه اجزاء زنجیره را با هم دید و با هم توسعه داد. حالا فغانی ادامه روند فنایی است.
* رسانه: عادل فردوسیپور یک اتفاق رسانهای بود. فردوسیپور به اندازه هر یک از آن اجزاء زنجیرهای که گفتیم در توسعه فوتبالی ما نقش داشت. فردوسیپور یک رسانه پاک بود، او فهم عمومی را رشد داد، بدون ترس به زشتیها و اشتباهات تاخت. بارها مورد تهاجم هر یک از اجزاء بالا قرار گرفت.
صنعت و سیاست ما امروز رسانه ندارد، صدا، شفافیت و منتقد ندارد! ما به برنامه ۹۰ هم برای توسعه نیاز داریم.
* ایرانیهای خارجی: ما گشتیم دنیا را به دنبال دوملیتیهای خودمان. دنبال کسانی که فارسی هم خوب حرف نمیزدند، مثل زندی! ما از آنها تست تعهد نگرفتیم! ما یاد گرفتیم هر کس در زنجیره خدمت به کشور باشد، دعوتش میکنیم.
ما نیاز داریم بفهمیم تا تمامی نخبگان صنعت و سیاست خارج از ایران، ایرانیاند؛ تنها اگر عامل توسعه ایران باشند!
فوتبال را نمیشد با محدود کردن توسعه داد؛ پس: بیایید فوتبالی باشیم!
دکتر امیر ناظمی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است