قرار بود برای این که دختر و پسر با یکدیگر محرم باشند تا برای آزمایش های قبل از ازدواج اقدام کنند صیغه عقد در یکی از مراکز مذهبی و زیارتی بین آن ها جاری شود و بعد از چند روز برای ثبت محضری اقدام کنند. خلاصه طبق توافق دو خانواده و اعتماد ما به همسایه قدیمی، صیغه عقد موقت جاری شد اما خانواده داماد از ثبت محضری خودداری کرد. حدود پنج ماه از این ماجرا می گذشت ولی داماد 20 ساله هر روز برای ثبت رسمی ازدواج امروز و فردا می کرد. ما هم که هیچ مدرکی برای اثبات زوجیت نداشتیم مجبور به سکوت بودیم تا این که آن پسر که با مادرش زندگی می کرد رفت و آمدش را با ما قطع کرد و مادرش مدعی شد صیغه شفاهی عقد به مدت شش ماه بوده و پسرم دیگر قصد تمدید آن را ندارد درحالی که ما صیغه عقد دایم جاری کرده بودیم در نهایت، کار به شکایت و دادگاه کشید ولی ما هیچ مدرکی برای اثبات این ازدواج نداشتیم به همین دلیل از شکایتمان نتیجه ای نگرفتیم.
از سوی دیگر دخترم که بسیار عاطفی بود به آن جوان علاقه شدیدی داشت و من حتی برای داماد و مادرش منزلی تهیه کرده بودم و از نظر مالی نیز آن ها را حمایت می کردم با وجود این دخترم از بی وفایی همسرش دچار شکست عشقی و عاطفی شده بود در واقع مادر آن پسر که از سال های گذشته ما را می شناخت با آبروی دخترم بازی کرد یعنی در طول این سال ها متوجه چیزی نشد و حالا بعد از پنج ماه فهمید که دختر ما به درد پسرش نمی خورد و این گونه با زندگی دختر نازنینم بازی کرد.
تلاش های من برای جلوگیری از متلاشی شدن زندگی آن ها به نتیجه نرسید و دخترم نیز که به خاطر این ماجرا دچار افسردگی شده بود در یک اقدام ناگهانی و با خوردن قرص به زندگی اش پایان داد و من و مادرش را برای همیشه داغدار کرد. حالا هم به دیگر خانواده ها می گویم در ازدواج جوانانتان دقت کنید تا با اعتمادهای بی جا آینده آنان را به بازی نگیرید. ای کاش ...
http://www.aftabir.com
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است