آفتاب

رفتار کثیف عروس و پسرم باعث بی آبرویی شد | کودک آزاری پدر و مادر بی رحم

رفتار کثیف عروس و پسرم باعث بی آبرویی شد | کودک آزاری پدر و مادر بی رحم

رفتار کثیف عروس و پسرم باعث بی آبرویی شد | دیگر از کارها و رفتارهای جنون آمیز فرزندم خسته شده ام هیچ کاری از دستم برنمی آید و درحالی که دلم به حال نوه های بی گناهم می سوزد نمی توانم تصمیم درستی برای آینده آن ها بگیرم. مواد مخدر صنعتی، عاطفه و انسانیت را در وجود فرزند و عروسم کشته است و آن ها برای تامین هزینه های مقداری مواد دست به هر کار بی رحمانه ای می زنند...

به گزارش آفتاب، دیگر از کارها و رفتارهای جنون آمیز فرزندم خسته شده ام هیچ کاری از دستم برنمی آید و درحالی که دلم به حال نوه های بی گناهم می سوزد نمی توانم تصمیم درستی برای آینده آن ها بگیرم. مواد مخدر صنعتی، عاطفه و انسانیت را در وجود فرزند و عروسم کشته است و آن ها برای تامین هزینه های مقداری مواد دست به هر کار بی رحمانه ای می زنند...
پیرمرد در حالی که سعی می کرد از ریختن اشک هایش جلوگیری کند گفت: نمی دانم چه گناهی مرتکب شده ام که امروز باید این گونه مجازات شوم.
او با دستان لرزانش شناسنامه ای را از داخل جیبش بیرون کشید و در حالی که صفحه اول آن را باز می کرد و گفت: پسرم بر اثر رفاقت با دوستان ناباب ترک تحصیل کرد و پس از آن هم به سوی مواد مخدر کشیده شد زمانی به خود آمدم که او غرق در اعتیاد بود و به نصیحت های من هم توجهی نمی کرد پسرم برای تامین هزینه های اعتیادش دست به هر کاری می زد به طوری که دیگر در میان دوستان و آشنایان نمی توانستم سرم را بالا بگیرم فکر کردم اگر او ازدواج کند سر به راه می شود و بار مسئولیت زندگی وخانواده او را به مسیر درست می کشاند اما نه تنها این گونه نشد بلکه اشتباه در همسرگزینی مشکلات ما را دو چندان کرد هنوز مدت زیادی از ازدواج پسرم نگذشته بود که فهمیدم عروسم نیز به مواد مخدر صنعتی آلوده است و حالا هر دو در کنار هم مواد مصرف می کنند این درحالی بود که اولین نوه ام به دنیا آمده بود و من از بی توجهی پدر و مادرش نسبت به او زجر می کشیدم وقتی می دیدم پسر خردسال آن ها از گرسنگی گریه می کند و پدر و مادرش در حال استعمال مواد هستند جگرم آتش می گرفت این گونه بود که با گرفتن یک وکیل حضانت نوه ام را به عهده گرفتم و با حکم دادگاه شناسنامه او نیز به نام من صادر شد از آن روز به بعد نوه ام را نزد خودم نگهداری کردم تا این که حدود 4سال قبل پسر و عروسم از تهران راهی مشهد شدند تا در این جا زندگی کنند چندین ماه بود که با آن ها ارتباطی نداشتم و نمی خواستم آن ها را ببینم اما وقتی شنیدم صاحب دختری شده اند دیگر طاقت نیاوردم و هر از گاهی برای شنیدن صدای نوه ام با پسرم تماس می گرفتم ولی چند روز قبل پسرم تلفنی گفت «دخترم را دزدیده‌اند» چون می دانستم افراد معتاد زیادی به خانه آنها رفت و آمد دارند هراسان خود را به مشهد رساندم.
این جا بود که فهمیدم پسرم و همسرش دروغ می گویند آن ها در حالی که خمار بوده اند نوه یک ساله ام را در قبال یک صد هزار تومان پول مواد مخدر به یکی دیگر از معتادانی فروخته اند که با هم مواد مصرف می کردند اکنون نیز اگرچه با تلاش پلیس مشهد نوه ام به آغوش خانواده اش بازگشته است اما من هم چنان نگران آینده این کودک خردسال هستم که ...
http://www.aftabir.com
کد N1843397

وبگردی