وقتی تحصیلات دوران راهنمایی را به پایان رساندم یکی از دوستان پدرم از من خواستگاری کرد. شاهین اگرچه 10سال از من بزرگتر بود اما تاجری ثروتمند بود که به امر صادرات و واردات اشتغال داشت با وجود این، او مرا درک می کرد و همواره مشوق و راهنمای من در زندگی بود. شاهین روزهای زیادی را در خارج از کشور به سر می برد تا به کارهای بازرگانی خود رسیدگی کند.پس از ازدواج با تشویق و حمایت های شاهین ادامه تحصیل دادم.
وارد دانشگاه که شدم تنها یک چیز آزارم می داد و آن این بود که خیلی زود ازدواج کرده بودم و معنای عشق و عاشقی را که برخی همکلاسی هایم از آن دم می زدند نمی فهمیدم سال آخر دانشگاه بود و من مشغول یک پروژه تحقیقی بودم در این زمان با جوانی که خود را استاد دانشگاه معرفی می کرد و مدعی بود احاطه کاملی به پروژه های تحقیقاتی دانشگاه دارد آشنا شدم.
«امیر» به بهانه کمک به پایان نامه ام به من نزدیک شد او با متن های عاشقانه و جملات عاطفی که برایم ارسال می کرد وجودم را تسخیر کرده بود به طوری که روابط ما با یکدیگر به دیدارهای مخفیانه و عاشقانه کشید.
او از هر فرصتی برای اخاذی از من استفاده می کرد و من هم با خرید کادوهای گران قیمت سعی می کردم او را خوشحال کنم. در شرایطی که من وارد تحصیلات تکمیلی شده بودم باز هم این ارتباط ها ادامه داشت تا این که فردی در دانشگاه فیلمی از روابط بسیار خصوصی من با «امیر» را نشانم داد و من برای حفظ آبرویم چندین میلیون به او پول دادم این اخاذی ها ادامه داشت تا این که چند روز قبل زن دیگری که همان فیلم را داشت تقاضای 10 میلیون تومان کرد وقتی به خود آمدم و ماجرا را به پلیس فتا گزارش کردم تازه فهمیدم آن زن همسر امیر است و او خودش به طور مخفیانه این فیلم را برای اخاذی از من تهیه کرده بود حالا که شوهرم در جریان ماجرا قرار گرفته است، دیگر همه چیزم را از دست داده ام. اگر چه او از گناه بزرگ من گذشته است اما نمی دانم با دل چرکین و چشمان نگران همسرم چه کنم....
http://www.aftabir.com
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است