به همین خاطر هم مادرم نمی توانست برای برادرم اسباب بازی و برای من کاپشن زمستانی بخرد این موضوع باعث شده بود تا پدر و مادرم دچار مشکلات مالی شوند و گاهی نیز صاحبخانه برای اجاره عقب افتاده اش به در منزلمان می آمد تا این که مادرم تصمیم گرفت کاری برای خودش دست و پا کند. آن روز مادرم مقداری پول خرد را که از داخل خانه جمع کرده بود به من داد تا از فروشگاه محله برایش روزنامه بخرم مادرم می خواست از طریق آگهی های صفحه نیازمندیها با افرادی که آگهی استخدام داده اند و یا به کارگر نیاز دارند تماس بگیرد من هم پول ها را برداشتم و از فروشگاه نزدیک منزلمان روزنامه ای خریدم در حال خروج از مغازه بودم که چشمم به گوشی زیبای زنی افتاد که برای خرید وارد فروشگاه شده بود آن زن وقتی گوشی را روی پیشخوان قرار داد و خودش مشغول خرید شد یک لحظه با خودم فکر کردم اگر آن گوشی زیبا را به کسی بفروشم میتوانم برای خودم کاپشن و برای برادرم اسباب بازی بخرم و بقیه پولها را هم به مادرم بدهم تا او را خوشحال کنم آن لحظه به این فکر می کردم که با خرید اسباب بازی برادرم را هم می توانم خوشحال کنم این بود که به آرامی کنار پیشخوان رفتم و طوری که دیگران متوجه نشوند گوشی تلفن را برداشتم و در جایی پنهان کردم تا بعد آن را به کسی بفروشم اما نمیدانستم که آن فروشگاه دوربین دارد و تصویر مرا هنگام برداشتن گوشی ضبط می کند روز بعد از این ماجرا بود که پلیس به در منزل ما آمد و از مادرم خواست مرا به کلانتری بیاورد ولی من دزد نیستم و امروز هم که به مدرسه نرفتهام دلم برای دوستانم تنگ شده است...
مادر این کودک نیز گفت: او کودکی پر شر و شور است و دیگران می گویند کودک شما بیش فعالی دارد و تاکنون نیز او را نزد مشاور نبرده ام. نمی دانستم که اگر در جریان مشکلات زندگی ما قرار بگیرد ممکن است دست به چنین کار احمقانه ای بزند با آن که من همواره به او تاکید کرده ام نباید به اموال دیگران دست بزند اما نمی دانم چگونه پسرم این کار زشت را انجام داده است و امیدوارم که خانم شاکی گذشت کند تا....
http://www.aftabir.com
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است