آفتاب

رابطه پنهانی مرد غریبه با همسرم باعث شد او را بکشم

رابطه پنهانی مرد غریبه با همسرم باعث شد او را بکشم

رابطه پنهانی مرد غریبه با همسرم باعث شد او را بکشم | تلفن های مشکوک به تلفن نوعروس کافی بود تا جنایتی رخ بدهد! حالا که پشت میله های تاریک زندان قرار گرفته ام و با کابوس های وحشتناک طناب دار از خواب بیدار می شوم، هر لحظه به گذشته تأسف می خورم و آرزو می کنم کاش زمان، مدتی به عقب بازمی گشت و من با یک تصمیم سنجیده و عاقلانه مشکلم را حل می کردم اما افسوس که با چند اشتباه پی درپی زندگی خودم را نابود کردم و آینده اطرافیانم را نیز به تباهی کشاندم و حالا...

به گزارش آفتاب، جوان ۲۱ ساله ای که به قصد تنبیه یک مزاحم تلفنی دستش به خون آلوده شده و هم اکنون پشت میله های زندان زندگی تلخی را تجربه می کند در حالی که عنوان می کرد دوستی خیابانی و خشم آنی، دو عامل اصلی بدبختی ام بود به تشریح چگونگی تأسف بارترین حادثه زندگی اش پرداخت و گفت: آخرین فرزند یک خانواده ۱۲ نفره هستم و با وجود آن که پدرم از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبود و تنها با نگهداری چند دام و کشاورزی مخارج ما را تأمین می کرد تا مقطع متوسطه ادامه تحصیل دادم. مادرم هم زن بیسوادی بود که کاری به رفت و آمدهای من نداشت و در واقع به نوعی از آزادی عمل کاملی در خانواده برخوردار بودم. هنوز حدود ۲ ماه به امتحانات آخر سال باقی مانده بود که روزی، زیبایی یک دختر دبیرستانی توجهم را جلب کرد. او پس از خروج از مدرسه در حال بازگشت به منزلشان بود که ناخودآگاه او را تعقیب کردم.
از آن روز به بعد مدام در مسیرش قرار می گرفتم تا این که وقتی با نگاه ها و خنده های او روبه رو شدم شماره تلفنم را به او دادم و بدین ترتیب آشنایی ما به صورت تلفنی و ملاقات های خیابانی ادامه یافت. پس از گذشت یک سال از این ارتباط، خانواده ام را مجبور کردم تا از «مهوش» خواستگاری کنند. پدر مهوش نیز با شرط رفتن به خدمت سربازی پس از برگزاری مراسم عقد با ازدواج ما موافقت کرد. این گونه بود که من یک ماه بعد از جشن نامزدی عازم خدمت سربازی شدم. وقتی به مرخصی می آمدم بهترین روزهای زندگی ام را تجربه می کردم چرا که در کنار همسرم احساس خوشبختی می کردم تا این که در یکی از همین روزها وقتی به همراه مهوش و برای خرید لوازم به یکی از مراکز تجاری رفته بودیم مدام تلفن همراه همسرم زنگ می خورد و او با نگرانی و اضطراب تماس را قطع می کرد.
این موضوع سوء ظن در من ایجاد کرد و به طور مخفیانه با بررسی پیام های داخل گوشی همراهش متوجه دریافت جملات عاشقانه شدم. مهوش مدعی شد فرد ناشناسی مدام برایش ایجاد مزاحمت می کند. خشم سراسر وجودم را فرا گرفته بود که به قصد گوشمالی آن جوان به راه افتادم. ابتدا از مهوش خواسته بودم با او قرار بگذارد چرا که تصورم بر این بود همان طور که مهوش با من ارتباط تلفنی برقرار کرد شاید با او نیز ارتباط دارد اما وقتی در محل قرار متوجه بی گناهی همسرم شدم در حال عصبانیت دست به چاقو بردم که با مرگ آن جوان، خودم نیز در آستانه اعدام قرار گرفتم.
http://www.aftabir.com
کد N1822341

وبگردی