سمیه مدتهای طولانی با شوهرش اختلاف داشت. اعتیاد مرد جوان و بی کاری او از جمله دلایلی بود که آرامش را از این خانواده سلب کرده بود به گونه ای که سمیه با وجود داشتن دو دختر به این نتیجه رسید که طلاق بهترین راه چاره است اما همسر او که با جدایی مخالف بود، نه تنها رفتارش را اصلاح نکرد بلکه تصمیم گرفت به خشونت بیشتری متوسل شود. این مرد، بشکه ای اسید تهیه کرد و شب هنگام درحالی که اعضای خانواده در خواب بودند، روی صورت همسرش اسید پاشید که این کار باعث شد رعنا نیز دچار آسیب شود.
این دختر که آن زمان سه سال بیشتر نداشت، نزدیکی مادرش خوابیده و نیمی از صورتش زیر دست او بود اما نیمه دیگر صورتش بهشدت سوخت.
این کودک بعدها ماجرای اسید پاشی را این گونه تعریف کرد: «بعد از آنکه پدرم اسید را روی ما ریخت، احساس کردم تمام بدنم در آتش میسوزد و وقتی به صورتم آب میزدم تا از شدت سوزش آن کم شود و دست به سروصورتم میکشیدم، موهایم را دستهدسته در میان دستانم میدیدم و گوشت تنم را تکهتکه لمس میکردم».
مادر و کودک که ساکن روستای همت آباد شهرستان بم بودند، بعد از این حمله به شدت دچار درد و سوزش شدند و درحالی که فریاد میکشیدند به حیاط دویدند. این در حالی بود که پدر خانواده همان ابتدا فراری شده بود.
اهالی روستا پدر سمیه را باخبر کردند و دو مجروح ابتدا به بیمارستانی در بم و سپس به تهران منتقل شدند اما شدت آسیبها به گونه ای بود که امید زیادی به درمان این دو نفر وجود نداشت. مادر و دختر از خانواده ای فقیر بودند و برای تأمین مخارج درمان مشکل داشتند. همان زمان روزنامه «شرق» در فراخوانی از نیکوکاران درخواست کرد به این دو کمک کنند که مبالغی برای آنها واریز شد. هم زمان با آغاز درمان دو قربانی اسید پاشی پرونده ای قضائی نیز تشکیل شد و تحقیقات پیرامون این واقعه که اردیبهشت سال ٩٠ رخ داده بود آغاز و مرد اسید پاش دستگیر و برادر او هم به معاونت در جرم متهم شد. در این میان سمیه نیز تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: «رفتارهای شوهرم غیرقابل تحمل بود. او مرتب مواد مصرف میکرد و حال خوبی نداشت. بسیار بداخلاق بود و به هر بهانه ای دعوا راه میانداخت و من و بچهها را کتک می زد. او دنبال کار هم نمی رفت و ما از نظر معیشت با سختی های زیادی مواجه بودیم. با اینکه خانواده خودم هم از نظر مالی مشکل دارند و پدرم یک کشاورز ساده است، در نهایت به این نتیجه رسیدم که ادامه زندگی مشترک محال است اما شوهرم وقتی حرف طلاق به میان آمد، به تلافی این کار را انجام داد».
درحالیکه متهم اصلی پرونده در زندان بود و هرازگاهی برای پاسخدادن به سؤالات بازپرس یا قاضی پرونده فراخوانده می شد، مادر و دختر روزهای سختی را سپری میکردند. آنها تحت پوشش یک مرکز خیریه قرار گرفتند و محلی برای سکونت آنها در تهران در نظر گرفته شد اما دیگر کسی شک نداشت که احتمال بازگشت بینایی چشم رعنا وجود ندارد و مادر او هم در شرایط بغرنجی است و اگر تحت عمل های جراحی قرار نگیرد، بعید نیست جانش را از دست بدهد. این اتفاق که همه از آن بیم داشتند سرانجام در یکی از جراحیها رخ داد.
سمیه که به دلیل معالجات طولانی بسیار ضعیف شده بود، طاقت نیاورد و روی تخت بیمارستان جانش را از دست داد تا رنجی دیگر بر رنجهای رعنا و خواهرش نازنین اضافه شود. پس از این واقعه پدر سمیه خواستار قصاص دامادش شد و بالاخره دادگاه سه روز پیش حکم خود را درباره پرونده اسید پاشی صادر کرد. به این ترتیب متهم از بابت قتل همسرش به قصاص و به خاطر جراحات وارد شده به دخترش به پرداخت ١٥٠ میلیون تومان دیه محکوم شد. این حکم هنوز قطعی نشده است و باید در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار بگیرد.
http://www.aftabir.com
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است