آفتاب

چطور شهید مطهری کتابخانه سلطنتی را از غارت انقلابیون خشمگین نجات داد؟

چطور شهید مطهری کتابخانه سلطنتی را از غارت انقلابیون خشمگین نجات داد؟

پس از پیروزی انقلاب برخی انقلابیون قصد داشتند کتابخانه سلطنتی را به آتش بکشند اما شهید مطهری با این باور که این نهاد یک میراث ملی است، مانع از آنها شد.

به گزارش خبرآنلاین، آیت‎الله سیدعباس قائم مقامی عضو جامعه روحانیت مبارز در بخشی از گفت و گوی مشروحش با خبرآنلاین به تبیین خاطراتش از روزهای اول انقلاب پرداخت و گفت: یکی از بستگان ما می گفت که در مقر امام در مدرسه علوی بودم و همینطور تلفن زنگ می زد. در همان ایام دوازدهم تا بیست و دوم بهمن در همان مدرسه علوی ، صدها کار ریز و درشت انجام می گرفت . مثلا تلویزیون خصوصی درست کرده بودند تا انحصار خبر رسانی رژیم را بشکنند ، رفت‌وآمد به آنجا خیلی زیاد بود درحالی که نه مرکز فرماندهی داشت و نه تشکیلات. معلوم است که هرج و مرج پیش می آید. ایشان می گفت که تلفن همینطور زنگ می زد و هرکسی می رسید این گوشی را برمی داشت. یکبار که ایشان آنجا بوده تلفن مقر امام مدام زنگ می زده و کسی آن را برنمی داشته تا اینکه ایشان گوشی را برمی‎دارد. می گفت که گفتم «بله، بفرمایید!» صدای آن طرف خط گفت «من مطهری هستم، شما؟» من خودم را معرفی کردم و شناخت. با حالت التهاب و نگرانی شدید که معمولا در لحن و گفتار ایشان بروز می کرد ، گفتند که «آقا چرا گوشی را برنمی دارید؟ سریعا به آقای ربانی شیرازی بگویید این کتابخانه سلطنتی میراث ملی ماست. عده ای ریخته اند و به عنوان اینکه اسم این نهاد، سلطنتی است، ریخته اند و دارند آنجا را آتش می زنند و قصد غارت و نابودی آن را دارند بگوئید به هر نحوی که هست جلوی این کار را بگیرند، هیچ کاری واجب تر از این نیست که یک گروه مسلح بردارند و از آنجا حفاظت کنند ».

وی افزود: تصور کنید که اگر مرحوم آیت الله مطهری اصلا از این ماجرا مطلع نشده بود، حتما تمام کتابخانه سلطنتی نابود می شد و بعد می گفتند که انقلاب کتاب سوزان راه انداخت و این را به صدر تا ذیل انقلاب و حتی چه بسا به خود مرحوم مطهری نسبت می دادند! من خودم بیست و یکم بهمن در ساختمان مجلس شورا در بهارستان بودم و دیدم که در میان آن هیجان غیرقابل کنترل مردم ، عده ای چه کار که نمی کردند،هرچه دست شان می رسید را واقعا غارت می کردند! از قاشق و چنگال های نقره گرفته تا تابلوها ، صندلی ها و دیگر لوازم. انگار ماموریت داشتند که هیچ چیز در آنجا باقی نماند ، یا باید ببرند یا باید نابود کنند! اصلا نگاهی به آینده وجود نداشت.
مشروح این گفت و گو را اینجا بخوانید.
2727

کد N1789730

وبگردی