آفتاب

خاطره بازی با ناصر ابراهیمی، رفیق و یار علی پروین

خاطره بازی با ناصر ابراهیمی، رفیق و یار علی پروین

پیشکسوت پرسپولیس با خاطرات شیرینش میهمان کافه‌خبر بود و به سوالات ما پاسخ داد.

زاوش محمدی- کمتر کسی را می توان پیدا کرد که ناصر ابراهیمی را نشناسد. مربی و پیشکسوت پرسپولیس و تیم ملی که آن زمان که به قول امروزی ها لب خط ایستادن مد نبود و خلاف قانون بود، او به لب خط می آمد و بازیکنان را راهنمایی می کرد. او همیشه یار غار علی پروین بود و مثلث طلایی، پروین، ابراهیمی و کماسی افتخارات زیادی را برای سرخپوشان تهرانی به ارمقان آورد. ناصر ابراهیمی مهمان ما در کافه خبر بود و مصاحبه ای از او را در ادامه می خوانید:

هم بارها به من گفت کنار زمین نرو و ممکن است اخراج شوی. بعدها خط کشی کردند و محوطه مربیان را درست کردند.

*شما در دبی هم کنار زمین پشت زدید و بعدش دعوا شد!

آن دربی از آن بازی های رویایی بود. هاشمی نسب تازه از ما جدا شده بود و رفته بود استقلال. گرچه باید بگویم مهدی از آن بازیکنان خوب و با معرفت پرسپولیس بود که همیشه به من و علی پروین احترام گذاشت. علی آقا هم گفته بود مراقب مهدی باشید تا به ما گل نزند. دیدید که ما تا دقیقه 88، 2-1 عقب بودیم و دیدم علی پروین چشمانش قرمز شده و پایش را تکان می دهد. بهش گفتم ایم بازی مساوی میشه. گفت ناصر60 سالته... بازی رو باختیم... گفتم نه... همان زمان ها بود که یک اوت برای شد و من به افشین گفتم برو جلو. اوت را هم آن زمان علی انصاریان پرت می کرد. به علی گفتم اوت را بنداز رو سر افشین. علی هم دورخیز کرد و اوت را روی سر افشین پرتاب کرد. افشین هم با سر انداخت برای علی کریمی و او هم گل زد. من آنقدر خوشحال بودم که اول برای آقای صفایی فراهانی دستی تکان دادم و دوتا پشتک زدم. بعد هواداران من را صدا زدند و من هم با آنها خوشحالی کردم.

*شما هم یکی از افرادی بودید که در آن بازی وارد دعوا شدید!

نه من فقط رفته بودم آن دو تا را جدا کنم و بقیه فکر کردند منم رفتم که دعوا کنم. بعد از بازی رفتیم هتل بعدش دیدیم یک مینی بوس که شیشه ندارد و پنجره هایش آهنی است آمد دنبال ما. من و آن چهار نفر را با خودش برد. من گفتم کجا قرار است بریم؟ گفتن نمی دانیم و گفتن فقط به ما گفتن شما را باید ببریم. ساعت ها در تهران و اطراف تهران ما را دور دادند. بالاخره ما را بردند میدان توپخونه. وقتی رسیدیم به ما گفتم لخت شوید. من گفتم عمرا کسی بتواند مرا لخت کند. آن چهار بازیکن را لخت کردند و فرستادنشان بازداشتگاه و مرا هم بردند اتاق بالا. یک جوان 27 ساله آمد و مرا بازجویی کرد. گفتم پسر جان آن زمان که تو دنیا نیامده بودی من مربی تیم ملی بودم. پرسید چه اتفاقی رخ داد؟ گفتم بروید از خودشان و داور بازی بپرسید. من از کجا بدانم؟

آن شب مرا نگه داشتند و فردایش آزاد کردند اما آن چهار بازیکن را چهار روز به زندان بردند و بعد برای هر کدام ما حکم بریدند.

*در دوره شما و علی پروین، چند بازیکن از جمله عابدزاده از پرسپولیس احراج شدند. ماجرا چه بود؟

 

من پیش از این چنین کاری را در تیم ملی کردیم و چند بازیکن با تجربه را کنار گذاشتیم. این بار هم در پرسپولیس تکرار کردیم. اینطور بگویم که عابدزاده را من از پرسپولیس کنار گذاشتم. نیاز بود به جوانها میدان بدهیم و دیدید آن سال هم نتیجه گرفتیم و قهرمان شدیم.
[span lang='FA'] [span lang='FA']41258

کد N1778176

وبگردی