آفتاب
در قالب رمان جنایی منتشر شد؛

تشریح «جمجمه جوان» در کتابفروشی‌ها/ تولد یک کارگاه ایرانی

تشریح «جمجمه جوان» در کتابفروشی‌ها/ تولد یک کارگاه ایرانی

رمان جنایی «جمجمه جوان» نوشته لاله زارع توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان جنایی «جمجمه جوان» نوشته لاله زارع به تازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «رمان ژانر» است که به تازگی توسط این ناشر کلید خورده و با دبیری محمدحسن شهسواری چاپ می شود.

کتاب های مجموعه رمان ژانر قرار است احیاکننده ژانرهای فراموش شده رمان فارسی باشند و تریلر، ترسناک، فانتزی، جنایی و علمی _ تخیلی خواهند بود. اولین عنوان این مجموعه، «مرد دیوانه» نوشته شهسواری است که یک کتاب تریلر است.

«جمجمه جوان» یک رمان جنایی است. در ژانر جنایی _ معمایی، آن که راز قتل را می‌گشاید، شخصیت اصلی است و مخاطب تقریبا همیشه ماجرا را از دید او می‌بیند. این شخصیت به تعبیر شهسواری به ۴ شکل وارد داستان می‌شود. شکلی که مربوط به قهرمان داستان «جمجمه جوان» است، آن حالتی است که شخصیت اصلی از نیروهای رسمی و قانونی همچون افسران یا بازپرسان نیروی پلیس است. نمونه مشهورش هم سربازرس مگره نوشته ژرژ سیمنون و یا کارآگاه والاندر نوشته هنینگ مانکل است.

قهرمان داستان این رمان، روزبه افشار سروان نیروی انتظامی است که با قتل‌های مختلفی روبرو می‌شود. شهسواری در ابتدای این کتاب اشاره کرده که «جمجمه جوان» اولین رمان پلیسی مجموعه «رمان ژانر» است و لاله زارع نویسنده جوان این کتاب قرار است در آثار بعدی‌اش، به سایر پرونده های سروان روزبه افشار بپردازد. قرار است از این به بعد رمان‌های جنایی مجموعه پیش رو که در آن ها نیروی انتظامی کشور، مشکل را حل می‌کند، با نام رمان پلیسی معرفی شوند و به همین دلیل این کتاب اولین رمان پلیسیِ رمان ژانر است.

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

به عدد بیست و چهار داخل تقویم روی میزش خیره ماند. گوشی اش را باز کرد و نگاهی به جملاتی که داخل دفترچه یادداشتش نوشته بود انداخت: «تغییر شغل، خوشنام، عاشق تکبیر گفتنش شدم.» سر راه و قبل از برگشتن به اداره سری هم به مهمانپذیر نادر زده بود. نمی فهمید چرا خیلی از مهمانپذیرها و هتل‌های آن منطقه اسمشان نادر است. لابد چون این اسم قدیمی خاطرات خوبی را برای ساکنان محله تداعی می کرد. درست مثل شمس‌العماره که صاحبان مغازه های دور و برش را به صرافت انداخته بود اسم مغازه‌شان را بگذارند شمس. صاحب مهمانپذیر در مواجهه با افشار حالت دفاعی به خود گرفته بود، به خصوص وقتی ازش راجع به فهرست میهمانان چند وقت اخیر سوال کرده بود. افشار احتمال می‌داد که آن جا گاهی ثبت اسم مسافر را زیرسبیلی رد کنند یا بدون کارت شناسایی قبولشان کنند. مجبور شده بود کمی بترساندش و او هم زود وا داده بود و بعد از دیدن عکس گلرخ از ملاقات او با مرد غریبه‌ای توی مهمانپذیر حرف زده بود. افشار مطمئن بود که مرد اشتباه نکرده، هم برای این که گلرخ زن زیبایی بود و معمولا نگاه مردها را به خودش جلب می کرد و هم این که صاحبان چنین جاهایی شم قوی ای برای تشخیص ملاقات‌های عادی از غیرعادی دارند. این ملاقات درست دو روز قبل از کوبیدن خانه اتفاق افتاده بود. صاحب مهمانپذیر گفته بود که مرد صورتی آفتاب سوخته داشته و آخرسر هم اضافه کرده بود: «زنه داخل نیومد. واستاد جلوِ در تا اون بنده خدا اومد بیرون با هم رفتن.»

این کتاب با ۱۳۵ صفحه، شمارگان ۹۹۰ نسخه و قیمت ۹ هزار تومان منتشر شده است.

کد N1773603

وبگردی