آفتاب
همزمان با شب شهادت سیدالشهدا (ع)؛

رنگ اندوه بر چهره دیار قومس نشست/ اشک شمع در عزای حسین(ع)

رنگ اندوه بر چهره دیار قومس نشست/ اشک شمع در عزای حسین(ع)

شاهرود - آئین عزاداری سرور و سالار شهیدان همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی با برگزاری مراسم های مختلف در هشت شهرستان، ۲۱ نقطه شهری و بیش از ۴۰۰ روستای استان سمنان پیگیری شد.

خبرگزاری مهر، گروه استان ها: همزمان با شام عاشورا بوی غریبی مظلومان دشت کربلا، در کوی و برزن دیار قومس پیچید، بویی از جنس نور، عشق و دلواپسی های عارفانه ای که صبح را با خود به انتها دارد صبحی پر از حادثه و کیست که در دل احساس کودکی که به نخستین سفر زندگی اش می اندیشد، را نداشته باشد ... جستن به دنبال پاسخ این سوال که روز عاشورا چه می شود؟

روز عاشورا برای همه مردم دیار قومس، رنگی دیگر دارد، امروز دیگر میر و عملدار نیست، طفلان سرگردانند، آخر شب عاشورا از آن شب هایی نیست که بوی روزمرگی بدهد مهم نیست در چه سن و سالی هستی، این شب برای همه شبی به بلندای طلوع خورشید است از شرق و به کوتاهی فلق در نیمه پائینی آسمان... پر التهاب و پریشان اما بی پایان.

عزای حسین(ع) عزت می آورد

شام عاشورا را شب حاجات می خوانند، مرد میان سالی که نزدیکی های مسجد امام حسن(ع) بر روی جدول کنار خیابان نشسته است، نان در ماست می زند و می خورد ... نذر قدیمی شاهرودی ها در جلوی درب مسجد امام حسن(ع). می گوید: از خدا بخواه به تو عزت بدهد مثل شهدای کربلا عزت، عزت، عزت ... همین.

از او می پرسم عزت برای چه خوب است؟ می گوید: برای اینکه بزرگ شوی آنقدر جوابش سیلی وار در گوشم می نشیند که دیگر حرفی نیست برای گفتن اما او ادامه می دهد: همه یک روز می میرند اما شهادت کجا مرگ های دیگر کجا؟ پسر برادرم ۱۶ ساله بود که در والفجر شهید شد رفت پیش آقایمان او الان عزت دارد یا من؟

به او می گویم آقا، این که الان اینجا نشسته ای لباس سیاه عزای حسین(ع) را بر تن داری نان در ماستی می زنی که به یاد او خیرات شده یعنی سعادت داشتی که عزادارش باشی این یعنی عزت. نگاهی می کند می گوید: عزت یعنی فردا پا در رکاب باشی عزت یعنی بایستی آقا نمازش را بخواند تیر بر بازویت بنشیند چیزی نگویی؟ آنها آنگونه بودند تو آدرس عزت را اینجا می پرسی؟ عزت داشتیم اینجا نبودیم بعد از سه سال حضور در جبهه غصه دار ...

رهایش نمی کنم می گویم عزتمندی حاج آقا که سه سال هم سابقه حضور در جنگ داشتی امروز ما باید به شما افتخار کنیم ... حرفم را می برد می گوید: افتخار به من نکن ... افتخار به آقایی کن که امروز عزادارش هستی که اگر نبود هیچکدام از اینها نبودند اصلا هویتی نبود، اصلا عزتی نبود چیزی از اسلام نمی ماند مثل امروز که همه تبر برداشته اند ریشه اش را بزنند از منطقه تا دنیا و جهان ... خوش سخن است شیوا و بلیغ... یک خم کلامم در دستش است و می تاباند.

شمع ها کورسو زنان حاجات را تداعی می کنند

دل کندن از او سخت است اما باید با دیگران نیز گفتگو کرد باید حس ها را بر قلم جاری کرد باید دید و بیان کرد این همه حادثه را که در خیابان های شهرمان رقم می خورد آن هم در این شب عزیز ... عده ای نذر شمع دارند خیابان ۱۵خرداد شاهرود مانند قطاری از چراغ های کم نور، نورباران شده است نورهایی که رو به بالا شعله می کشند شمع هایی که افروخته شده اند تا حاجتی را روا دارند، اشکی بر گونه بنشانند، یا حسینی به جان بخرند و کم کم آب شوند تا نوبت خاموشی شان شود در یک صف، منظم و مرتب فقط می گریند و کوچک می شوند.

چشم گرمی می کند به سوی کسی. یک آشنا یک مداح شاهرودی آمده تا پسر هفت، هشت ساله اش شمعی روشن کند و برود داخل مسجد روشن کردن شمع را کودکانه به فرزندش یاد می دهد که معلوم است این کار را ۳۰ سال پیش خودش جای امیرمهدی همین جا بوده شمعی افروخته، حاجتی خواسته یا نخواسته نگران خاموش شدن شمع، لحظات کودکانه اش را با شام غریبان گذرانده است.

ببین امر مهدی اگر این یکی را خاموش کنی دیگر روشنش نمی کنم آوقت باید گریه کنی... می گویم از شمع خاطره داری؟ می گوید: کیست که نداشته باشد؟ همیشه بزرگتری می آمد و یک بیل خاک بر کنجی می ریخت و ما نخستین شمع ها را می افروختیم و تا تمام شدنش از آن نگهبانی می کردیم گاهی یادمان می رفت با پدر و مادر آمده ایم گاهی مدتها در کنار مسجد امام حسن(ع) می ایستادیم می گریستیم که مادرم کجاست؟ اما امروز فرق کرده الان پدرها بیشتر مراقب بچه ها هستند از او می پرسم شب عاشورا یعنی چه؟ می گوید: یعنی التهاب مکن ای صبح طلوع یعنی سیاهی که در پس آن یک یُسرا قرار دارد یک سپیدی زیبا امشب شبی است که حاجات رو به آسمان می رود و بعد از ۱۴ قرن هنوز تکراری نمی شود.

مکن ای صبح طلوع مطلع شعر شب عاشورا است

امشب حرف برای گفتن بسیار است کافی است گوش باز کنی تا صدای حاجات را بشنوی یکی شان همین نزدیکی است درست لای سخنان پیرغلام حسینی که می گوید: شب عاشورا علاوه بر اعمالی که دارد برای مردم استان سمنان و بالاخص مردم شاهرود به دلیل راه افتادن دسته مکن ای صبح طلوع، شهرت خاصی دارد دسته ای که از ساعت ۱۲ شب آغاز شده و تا نماز صبح با نوحه خوانی و سینه زنی ادامه دارد و در این بین عزاداران تک به تک مساجد شهر را که معمولا در بافت قدیمی وجود دارند، سر می زنند و با اقامه نماز صبح عاشورا، به اتمام می رسد.

شب عاشورا. شبی که فردا خورشید بر سر نیزه می شود ماه تابان، سرور شهیدان، شبی که فردایش میر و علمداری نمی آید، شبی که فردایش اهل حرم تنها هستند شبی که فردایش خواهر نگاه به تن بی سر برادر می کند و مگر می توان ساعت ها را از چرخش نگاه داشت؟ تا سپیده صبح بر قیرفام آسمان فلق، ننشیند؟

شب عاشورا چه معنی می تواند داشته باشد جز دلدادگی؟ جز عشق شاید بهترین تعریفش همین عبارت باشد شب عاشورای حسین(ع) شب انتظار برای یاری، شب سرنوشت شب رفتن یا ماندن، شب ایستادن یا افتادن؟ شب بصیر بودن یا نابینایی، شب عشق یا اسارت، شب گریستن یا گریاندن، شب عاشورا یا شب عاشورا...

شب عاشورا همین جا است لای همین حاجات مردم

امشب حاجات مردم سر به آسمان می کشد شاید بهترین مکان برای دیدن این مقوله، بیمارستان ها باشد در حیاطشان آنجا هم شمع ها افروخته شده اند در عزای حسین(ع) کافی است دو قدم به داخل بگذاری ... صدای نوحه از تلویزیون شنیده می شود سخت می توان زیر نویسش را خواند اما می توان حدس زد نوشته «زنده از حرم مطهر امام حسین(ع)»آنجا که دل ها برایش پر می زد بین الحرمین...اینجا هرکس حاجتی دارد اما آرزوها همه مشترک هستند ... سلامتی. همان حلقه مفقوده حاجاتمان که در روزهای بی دردی یادش نمی افتیم.

خانواده ها هم اینجا گردهم هستند و نمی خواهند در این شب عزیز از ذکر زیارت عاشورا و نوای مداحی در کنار مریض هایشان بی نصیب بمانند مشخص است می گویند سلامتی اما پرسیدنش عیبی ندارد ... آرزویتان برای این شب چیست؟ مادر یکی از این بیماران می گوید: شفای تمام مریض های اسلام به خصوص فرزند من که از ناحیه کمر دچار شکستگی است و الان در تختش خوابیده.

عادت کرده ایم سوالاتی بپرسیم که حال مخاطبمان را خراب کند نمی دانم دلیلش چیست؟ چرا باید بگویی شب عاشورا برای شما که دردمندید و جوانی مثل قاسم دارید چه معنی دارد ... با اشک می گوید: بزرگی دل آقا در دیدن آن همه داغ آنقدر عظمت دارد که دردمندی جوان من در مقابل مثل یک قطره از دریا است وقتی آن همه عظمت را می بینم می گویم این ها چیست که بهشان می گوئیم درد!

شب عاشورا یاد شهدا زنده است

یک جای دیگر در شب عاشورا دیدنی است ... گلزار شهدا. وعده گاه عشق اما یافتن شهیدی که در شب عاشورا به شهادت رسیده باشد کمی دشوار به نظر می رسد نجوای السلام علی الحسین(ع) اینجا ورد زبان است همه جا می توان شنید این ذکر خوش آهنگ را و چه کسی بهتر از یک برادر شهید که قاسم داده است به این انقلاب.

محمود که این روزها حاج محمود می خوانندش بر سر مزار برادر می گوید: برادرم در شب عاشورا نرفت اما در عملیات کربلا رفت به یاد حسین شهید(ع) همراهش نبودم اما همرزمش می گفت در کنارش بودن زیارت عاشورا خواندیم رفتیم خط، الله اکبر را که گفتند زدیم به خط دقیقه ای کنارم نشست از روزهای خوب گفتیم مدام ذکر می گفت فردایش در مقرهایی که شب قبل گرفته بودیم نگهبانی می دادیم لبخندی به من زد و خندید، من هم دستم را بوسیدم و سویش نشان دادم اما سومین بوسه را قناسه عراقی ها برایش فرستاد ... کمی بالاتر از ابروهایش می گفت وقتی رفتم بالای سرش پشت به من بود دستم را به بازویش گرفتم او را کشیدم، برگشت ... خنده آخرین لحظه بر چهره اش بود... ابوالقاسم رفت این شد که مزارش وعده گاه شب های عاشورا، شب های احیا و شب های سال تحویل نوروزم است.

دیگری می گوید: من برادر دو شهیدم مادرمان تا سه سال پیش میآمد امسال مادر هم پیش فرزندانش است، رفت تا ببیند حال پسرهایش خوب است آنجا پیش سیدالشهدا(ع) اینجا خاطرات شب عاشورا موج می زند اینها چقدر بهتر می فهمند معنی انتظار را ... معنای شب آخر، شب رفتن، شب بیقراری، شب عملیات، شبی که فردا دیگر نیست شبی که آخرین لحظات با آن رنگارنگ می شود مملو از عشق و نور.

دو نماز تا عشق بیشتر نمانده است

یک جای دیگر نیز در این شب عاشورا در استان سمنان باید رفت، امامزاده ها و بقاع متبرکه آنجا که یادگاران سلاله پاک ائمه(ع) مدفون هستند اینجا همه آمده اند تا تسلیت بگویند برای شهادت آقایشان که بین آب و شرمندگی اش فقط یک نماز صبح و یک نماز ظهر مانده، بی یاور در برابر سپاه تمام کفر...برادرش رفته، پسرعمویش هم حتی شیرخواره اش، پسرش یارانش و خود، یک تنه در برابر سپاه تمام شرک فام.

امامزاده مانند نگین انگشتری سبز رنگی در حلقه سینه زنان حسینی می درخشد نورها همه جا هستند، ذکر یا حسین(ع) از گلوی مداح بر بلندای صدا می پیچد مردم جواب می دهند مظلوم... م. حسین(ع)، غریب ... حسین(ع)، شهید...حسین(ع)، اینجا ملغمه ای از آه، اشک، سوز و گداز است همینجا... کنار ما در چشمان مردم ...موج می زند این احساس.

مکن ای صبح طلوع آغاز می شود

شب عاشورا همراه با رسوم کهن نیز معنی می شود باید به شاهرود بیائید شب عاشورا پس از آنکه همه شمع ها خاموش شدند، مردم خیابان ها را ترک می کنند، عزاداران به مساجد و تکایا می روند اما شهر، نمی خوابد اینجا هنوز خبرهایی هست بویش در همه جا پیچیده عزاداری حسین(ع) برای این مردم تمام نشده است اینجا میزبان مکن ای صبح طلوع است.

کم کم پاهای پیاده و خسته از عزاداری صبح تا شامگاه می رسند هر یک از یک سو با هم، در کنار هم یک قصد، یک هدف، ده ها قلب شکسته در عزای او... باید یکجا ایستاد تا جمع شدنشان را نظاره کرد می آیند ذکر گویان یکجا جمع می شوند مداح میکروفون را روشن می کند باید ندایی سرداد تا دسته عزاداری مکن ای صبح طلوع، جان بگیرد مانند باریکه ای از آب، به حرکت در می آید مقصد مساجد بافت کهن شهر، هر مسجد، عطر اسپند و چای و افرادی که حاضرند تا به جمع عزاداران بپیوندند تا مسجد دیگر، اسپندی دیگر و عطر چایی دیگر. این رسم دیرینه در شاهرود بیش از شش دهه قدمت دارد آن زمان که مساجد هم کم بودند، مثل آدم ها امروز اما بسط پیدا کرده است جدی تر از گذشته.

مکن ای صبح طلوع خواسته همه این عزاداران است در کوچه های تنگ محله بیدآباد ابتدا صدایشان می آید و سپس خودشان رویت می شوند می گویند ما نیستیم که حسین(ع) را یاری کنیم پس ای خدا حداقل نگذار صبح طلوع شود این دقایق آخر، تا صلوات ظهر عاشورای حسین(ع)   یک دم بیشتر نمانده، یک نفس ... آن را از من بگیر...حاجت روا هستم خدایا به حق پیراهن مشکی تنم به حق حسین(ع) حاتم را روا دار درماندگان را حاجت روا ساز... اینجا روایت دیگری از شب عاشورا است ... من، اینجا، مکن ای صبح طلوع و عاشورا.

شام غریبان سحر ندارد

آئین شام غریبان، همزمان با شب عاشورای حسینی در حالی مهمان دل های مهد معلمان دین و اخلاق شد که برافروختن شمع حاجات، برگزاری دسته های عزاداری، آئین معنوی مکن ای صبح طلوع و طفلان دشت کربلا در زمره برنامه های این شب بود که با حضور پرشور مردم عزادار دیار قومس، رنگ و بویی معنوی به خود گرفت رنگ وبویی ویژه رنگ و بویی تکرار نشدنی و این چه حسی است که هنوز تکراری نمی شود برای آدم ها؟

شام غریبان سحر ندارد چرا که آقا روز عاشورا می رود ... به میدان. اما عزداری شب عاشورا تمامی ندارد ساعت از شامگاه هم گذشته نزدیک نیمه شب است اگر بخواهی بمانی هنوز حرف برای گفتن است، روایت هایی در کوچه و پس کوچه های شهرهای دیار قومس، مهر انسان های متدین مهد مومنان امشب اما همه مردم استان سمنان یک ویژگی دارند ... عشق. اینجا شب عاشورا است. شب عاشورای حسین(ع) شب حاجات و خواستن ... خواستن از خدا ... خدای متعال که شاید گوشه چشمی به ما کند. باید رفت ...

کد N1773360

وبگردی