آفتاب

مذاکره نفس‌گیر

مذاکره نفس‌گیر

دکتر مرتضی کاخی، ديپلمات ایرانی نقش مهمی در تعیین قرارداد مرزی ايران و عراق در سال 1975 داشت؛ قراردادی که به 1975 الجزاير مشهور است. دکتر ...

دکتر مرتضی کاخی، ديپلمات ایرانی نقش مهمی در تعیین قرارداد مرزی ايران و عراق در سال 1975 داشت؛ قراردادی که به 1975 الجزاير مشهور است. دکتر مرتضی کاخی پس از توافق شاه ايران و معاون وقت رئیس‌جمهوری عراق به‌دلیل آشنايی با حقوق بين‌الملل از طرف دولت وقت ايران نماينده تام‌الاختيار در تعيين مرزهای آبی‌ايران و عراق شد. این بخشی از گفت‌وگو با او درباره این قرارداد است.

 

اين قرارداد را چگونه تنظيم کرديد؟

اول گفتند از وسط آب يا وسط مياه ترسيم کنيم. اين خط مُنَصِّف را نمی‌شود رسم کرد. چنين چيزی فقط در تصور می‌گنجد. بعد گفتند بياييد گودترين جا را انتخاب کنيم، بعدها معلوم شد خط القعر می‌آيد از ساحل کشوری رد می‌شود که آنجا رسوب بيشتر است که دو متر با اين کشور فاصله دارد و 800 متر با کشور ديگر. باز اين مساله را تغيير دادند، آمدند گفتند کانالی که قابل کشتيرانی باشد چه وسط آب باشد چه خط القعر همين را روی آب مبنا قرار دهند. بعد متوجه شدند که ممکن است پنج خط وجود داشته باشد که کشتی بتواند از آنجا عبور کند، در اين حالت کدام يک را انتخاب کنند. گفتند مهم‌ترين و اساسی‌ترین کانال کشتيرانی، بعد گفتند ممکن است دو يا سه کانال باشد. حالا ما با عراق رسيده بوديم به اين نقطه که بايد تعيين خط می‌کرديم. اين نخستين‌باری بود که معاون رئیس‌جمهوری عراق اختيار کامل گرفته بود که با شاه ايران مذاکره کند و به تالوگ رضايت داده بودند. هرچند مطمئنم هيچ‌کدام از روسای دو کشور نمی‌دانستند مفاهيم گسترش يافته حقوقی «تالوگ» چيست؟ به هر حال با عنوان قرارداد حسن همجواری و حسن‌نيت قرار شد دو طرف به راه‌حلی برسند که مشکلات حل شود. دو طرف توافق کردند دو هيات از دو کشور تعيين شود، يک هيات هم از الجزاير قرار بود بيايد که آمد. نتيجه مذاکرات اين سه هيات اين شد که يک کميته مشترک ايران و عراق با حضور نماينده الجزاير تشکيل شود و نمايندگان تام‌الاختيار دو کشور بتوانند در خوزستان و از بالای اروندرود يعنی جايی که مرز مشترک است بررسی کنند بستر رودخانه از لحاظ پستی و بلندی و امکان کشتيرانی در چه وضعی است. به اين کار «آب‌نگاری» می‌گويند.

اين هيات مشترک تعيين شد؟

بله و من شدم نماينده ايران در اين کميته.

تنها بوديد؟

بله، البته از من خواستند که کسانی بيايند همکاری کنند که من ترجيح دادم به تنهايی کار را انجام بدهم.

چرا تنهايی؟

به‌خاطر اينکه کسی را پيدا نکردم که بتواند به من در اين مساله مهم کمک کند.

هيات عراقی چند نفر بودند؟

16 نفر و من تنها. تنها درخواست من اين بود که فقط يک حسابدار باشد که کارهای حسابداری را انجام دهد. وقتی با هيات عراقی وارد مذاکره شديم پيش از هر عملی من به اين موضوع فکر می‌کردم که حالا دنيا گشته و گشته و تعيين مرز اين مملکت به دوش من افتاده است و اينجا من هر چه امضا کنم مهم و ماندگار است چون توافق شده بود و نوشته بودند خطوط مرزی که به اين ترتيب توسط اين هيات - هيات ايرانی و عراقی - با حضور هيات الجزايری (که آنها هم پنج نفر بودند) مشخص می‌شود، غيرقابل تغيير و نقض است.

اين توافق در کجا ثبت شده است؟

در پيش‌نويس قرارداد 1975. من مدام به اين فکر می‌کردم شايد «مرد اين بار گران نيست دل مسکينم.»

شما چه کرديد؟

واقعا در آن مدتی که مشغول اين کار بودم از جانم مايه ‌گذاشتم. هيات عراقی به کشورشان می‌رفتند برمی‌گشتند اما مسير من از کشتی به هتل بود و بالعکس. مدام نقشه‌ها را نگاه می‌کردم با هيدروگراف‌های ايرانی که در نيروی دريايی مشغول بودند مشاوره می‌کردم تا بهترين خط (هيدروگرافی) را که منافع حداکثری ايران را تامين می‌کند و ضمنا به منافع طرف عراقی‌ها خدشه‌ای وارد نمی‌کند، تعيين کنم تا آنها تن به مذاکره بدهند. چند روزی که با اينها کار کردم، روابط دوستانه‌ای بين ما به‌وجود آمد و عراقی‌ها به من اعتماد کردند. من به آنها گفتم نه شما دنبال صدام هستيد و نه من دنبال شاه. ما که هر دو دنبال وطن‌مان هستيم نبايد کاری بکنيم که سر همديگر کلاه بگذاريم چون بی‌فايده است و بالاخره افرادی باهوش‌تر از من و شما پيدا می‌شوند که «گير» کار را پيدا کنند، آنها هم به من اعتماد کردند.

با همه مشکلاتی که وجود داشت ما يکی از مهم‌ترین کانال‌های کشتيرانی از آن بالا تا دهانه فاو را مشخص و روی نقشه‌های هيدروگرافی پياده کرديم. تعيين اين کانال نزديک به دو ماه طول کشيد.يادم می‌آيد يک روز به اتفاق هيات‌عراقی با چرخبال در آسمان رودخانه به پرواز درآمديم. از آن نقطه منطقه در آرامش کامل بود. عراقی‌ها و ايرانی‌ها در حال ماهيگيری بودند. چراغ‌های منازل ملت دوطرف رودخانه روشن بود. من به آن هيات عراقی گفتم بياييد کاری کنيم که در اينجا صلح شود و آنها با آرامش با هم زندگی کنند. آنها گفتند هرطور که تو بگويی ما قبول می‌کنيم. من گفتم اين خط کشتيرانی تقريبا تاييد شده، بياييد امضا کنيد، آنها هم امضا کردند. من هم امضا کردم. نماينده الجزاير هم که به‌عنوان ميانجی در مذاکرات بود، امضا کرد و همانجا کار من ديگر تمام شد. با اولين هواپيما پرواز کردم چون به آرزويم رسيده بودم، يک ساعت بعد در تهران کار را تمام‌شده تحويل مقامات دادم.

 

منبع: دیپلماسی ایرانی

دکتر مرتضی کاخی
کد N1767184

وبگردی