پیچ پیچید اما اتوبوس نپیچید؛ رفت ته دره و 11 مسافر را به کشتن داد. 27 مسافر دیگر هم بشدت مجروح شدند و حال تعدادی از آنها وخیم گزارش شده است.این حادثه در حالی رخ داد که کمتر از دو هفته پیش اتوبوس دانشآموزان رودان و مینابی در نزدیکی شهر داراب واژگون شد و 7 دانشآموز، یک مربی و راننده جانشان را از دست دادند.
سرهنگ سیاوش محبی، رئیس پلیس راه شرق استان تهران که از همان لحظات ابتدایی این حادثه سرصحنه حضور داشت در گفتوگویی با خبرنگار«ایران» اظهارداشت: «اتوبوس ولوو بیهفت، 20 دقیقه بامداد سهشنبه 21 شهریورماه کرج را به مقصد ساری ترک کرده بود.اما ساعت 2 و 20 دقیقه بامداد در ابتدای جاده قدیم تهران- جاجرود و در نزدیکی روستای سعیدآباد کنترل وسیله نقلیه را از دست داده و پس از برخورد به بلوکهای بتونی حاشیه جاده به ته دره سقوط کرد. در این حادثه دلخراش متأسفانه 11 مسافر در دم جان باختند و 27 مسافر دیگر که بشدت مجروح شده بودند به بیمارستانهای تهران منتقل شدند که حال برخی از آنان وخیم گزارش شدهاست.»
به گفته سرهنگ محبی، سرعت اتوبوس در سامانه «سپهتن» 64 کیلومتر در ساعت ثبت شدهاست و علت حادثه ازسوی کارشناسها در دست بررسی است.
اما یکی از رانندگان عبوری که شاهد حادثه بود به خبرنگار«ایران» گفت: «من پشت اتوبوس سبزرنگ بودم. سرعتش عادی بود ولی چند کیلومتر مانده به پیچ مرگ سرعتش زیاد و زیادتر شد.ناگهان احساس کردم راننده انگار نمی تواند ماشین را کنترل کند. به همین خاطررانندگیاش زیگزاگی بود که در کمال ناباوری به بلوکهای کنار جاده خورد و به پایین پرت شد.
صحنه خیلی دردناکی بود. وقتی از ماشین پیاده شدم تا ببینم چه بلایی سر اتوبوس و مسافرانش آمده، دیدم اثری از اتوبوس نیست. هوا آنقدر تاریک بود که چیزی دیده نمیشد. سریع به پلیس و اورژانس زنگ زدیم و همراه با چند راننده دیگر با چراغ قوه کمی پایین رفتیم و با ناباوری دیدیم که چند نفر از مسافران روی زمین افتادهاند و اتوبوس هم ته دره افتاده.»از جاده تا ته دره نزدیک 300 متر است و نیروهای پلیس منطقه را قرق کرده بودند و فقط به نیروهای امدادی اجازه ورود داده میشد. دهها تیم از پلیس، اورژانس، آتشنشانی، هلال احمر و راهداری دقایقی بعد از این حادثه در محل حضور یافته بودند.
یکی از نیروهای امدادی در تشریح جزئیات این تصادف و امدادرسانی به مجروحان گفت:«هنوز مشخص نیست چرا اتوبوس به ته دره افتادهاست. تعدادی از کارشناسهای راهنمایی و رانندگی عنوان میکنند اتوبوس نقص فنی داشته و اشکال در ترمز منجر به این حادثه شده است. ولی آنهایی که شاهد ماجرا بودند مدعی هستند راننده چندان هوشیار نبوده است. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که براساس شواهد بهجا مانده از صحنه واژگونی مشخص است اتوبوس چند ده متری را رو به پایین آمده و پشت آن پس از برخورد به شانه خاکی جاده- محل تردد روستاییان- جدا شده و متأسفانه اتوبوس درحالت واژگون ومعلق زنان به ته دره افتاده است.
اما درباره امدادرسانی به مجروحان باید بگویم دقایقی بعد از اعلام این حادثه 16 آمبولانس اورژانس برای امدادرسانی وارد عمل شدند و با توجه به عمق زیاد دره و تاریکی محض منطقه، همکارانم در کمترین زمان ممکن به درمان مجروحان و انتقال آنان به بیمارستانهای تهران پرداختند.»
جان مردم از سر راه نیامده!
توقف ماشینهای عبوری در جاده جاجرود برای تماشا و عکسبرداری از عملیات امداد و نجات ترافیک نیمه سنگینی ایجاد کرده بود که پلیس راهور و نیروهای امدادی را با مشکلاتی روبهرو کرده بود. تا جایی که مأموران چارهای جز دست به قبض شدن نداشتند. اما کمی پایینتر یعنی در درهای که اتوبوس سبز رنگ، مسافرانش را به قربانگاه برده بود مأموران کلانتریهای تهرانپارس و جاجرود وجب به وجب دره و شیب منتهی به آنجا را با دقت جستوجوکردند تا وسایل مسافران را پیدا کنند.ساعاتی بعد هم نزدیک به 20 ساک و کوله پشتی و کیف دستی مسافران از منطقه جمعآوری شد. موبایلهای مسافران به طورممتد زنگ میخورد اما کسی جرأت نداشت به آنها جواب بدهد.
نزدیک ساعت 6 صبح با به صدا درآمدن زنگ موبایل یکی از جانباختگان که لابهلای بوتههای کف دره افتاده بود دلشورهها بیشتر و بیشتر شد. گوشی پیدا شد و یکی از مأمورها تلفن را جواب داد. آن سوی خط مادری بود که سراغ پسرش را میگرفت. نمیدانست چه بلایی سرجگرگوشهاش آمده. میگفت وقتی برای نماز بیدار شده دلشوره امانش را بریده و هر چقدر زنگ زده که سراغی از پسرش بگیرد تماسهایش بیپاسخ مانده.
مأمور نمیتواند جوابی به او بدهد فقط به تماسگیرنده میگوید: «مادرجان آرام باش، مادرجان آرام باش و بگو اسم پسرت چیه؟» اسم پسرش توی فهرست جانباختگان است و مأمور نمیتواند خبر مرگ پسرش را بدهد. میگوید: «مادر جان نگران نباش اتوبوس تصادف کرده و مسافران را به بیمارستان بردهاند، همکارانم با شما تماس میگیرند.» تلفن را خاموش میکند و از ناراحتی چمباتمه میزند روی زمین و نفس عمیقی میکشد. آنقدر ناراحت است که سربازهایی که کنارش ایستادهاند حرفی نمیزنند. یکی از تکنیسینهای اورژانس که شاهد گفتوگو بود رو به من گفت:«جان مردم مفت است که اینطور هدرش میدهند؟ بخدا همه این آدمها چشم بهراه دارند. چرا برخی رانندهها توجهی به مقررات نمیکنند. خب اگر خوابش میآمد میزد کنار، اگر ماشینش ایراد داشت برای چه با جان مردم بازی کرد؟ یکی نیست که به این وضعیت سر و سامان بدهد؟ از ساعت 4 صبح تا الان موبایلهای مسافران مدام زنگ میخورد خب باید چه جوابی به آنها بدهیم؟ بگوییم عزیزشان سر تصادف از دنیا رفته یا مصدوم ونیمه جان به بیمارستان منتقل شدهاند؟ شما که خبرنگار هستید این دردها را بنویسید تا مسئولان برای مردم کاری بکنند.»
ساعت نزدیک 8 صبح است که جرثقیل غول پیکری از راه میرسد؛ آمده تا لاشه اتوبوس مرگ را از ته دره بیرون بکشد. اتوبوسی که قرار بود 38 مسافر بیگناه را به ساری برساند. اتوبوسی که قرار بود دانشجوی زیستشناسی را به مقصد برساند. اتوبوسی که قرار بود کوهنورد کرجی را به مازندران برساند. اتوبوسی که قرار بود...اما افسوس که این اتوبوس هم به مقصد نرسید. و...
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است