عصر سهشنبه مرد جوانی که لباس محلی سفید به تن داشت وارد تعاونی 13 ترمینال جنوب شد.او مسافر سیرجان بود و چند ساعت قبل نیز بلیت خریده بود، اما تأخیر طولانی اتوبوس، انگار باعث عصبانیتش شده بود.
شیفت اداری کارکنان تعاونی ساعت 2:30 دقیقه بعدازظهر تمام میشد و کارکنان شیفت دوم جای آنها را میگرفتند.همان موقع پسر جوان وارد تعاونی شد.جوان 32 ساله در یک لحظه به طرف مرد جوانی به نام شبیر هجوم برد و او را هدف ضربه چاقو قرار داد.بعد هم به سمت دفتر تعاونی 13 رفت و بی درنگ به سه مرد دیگر حمله کرد. با این حال او خیلی زود توسط حاضران دستگیر شد. به دنبال این حادثه، مأموران کلانتری 208 ترمینال جنوب خیلی زود به آنجا رسیدند اما خبری از اورژانس نبود تا اینکه به گفته مردم سرانجام 47 دقیقه بعد اورژانس آمد و مجروحان به بیمارستان انتقال یافتند.
کشته شدن یکی از کارمندان
چهار مجروح این پرونده بلافاصله تحت درمان قرار گرفتند اما علی مهدیان، مرد میانسالی که دو پسر داشت و به گفته همکارانش عروسی پسرش تا چند روز دیگر برگزار میشد تسلیم مرگ شد. مرگ مرد میانسال باعث شد موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم تحقیق اعلام شود.سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ دراین باره گفت: «یکی از دو مجروح حادثه به صورت سرپایی تحت درمان قرار گرفته و از بیمارستان ترخیص شده؛ مجروح دوم که از ناحیه سینه مورد اصابت چاقو قرار گرفته، همچنان تحت نظر تیم پزشکی قرار داشته و سیر مراحل درمانی و مراقبتی از او در بیمارستان در حال انجام است.»
از خانه چاقو آوردم
اکبر، 32 ساله، اهل سیرجان و ساکن تهران که بیکار است هماکنون به اتهام قتل مرد 52 ساله و مجروح کردن سه کارمند دیگر تعاونی 13 بازداشت است. وی دیروز به تشریح جزییات ماجرا پرداخت.
چرا دست به این کار زدی؟
مرا مسخره کردند. بلیت برای ساعت 11:30 صبح بود اما تا ساعت 11 و 45 دقیقه هم حرکت نکردند و هر چه به آنها میگفتم چرا حرکت نمیکنید نه تنها جواب درست و حسابی نمیدادند بلکه مسخرهام نیز میکردند. این در حالی بود که اتوبوس خالی بود و مسافری نداشت. من هم عصبانی شدم و برای برگرداندن بلیت و دریافت پول اقدام کردم اما آنها پولم را ندادند و بیشتر از قبل عصبانی شدم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
سوار مترو شدم و به خانهام در خیابان نبرد رفتم و چاقو برداشتم و دوباره به ترمینال برگشتم. نخستین کسی را که با چاقو زدم همان فردی بود که داد میزد و بلیت میفروخت و با زور مرا به سمت تعاونی هدایت کرد و گفت اتوبوس در حال حرکت است. سپس وارد تعاونی 13 شده و با شخصی که بلیت را به من فروخته بود (مقتول) درگیر شدم؛ چاقویی به گردنش زدم. در همین زمان یکی از دوستان و همکاران مقتول به قصد کمک کردن به او با من درگیر شد که او نیز از ناحیه دست مجروح شد. میخواستم فرار کنم که مردم مرا دستگیر کردند و تحویل مأموران دادند.
مقصدت کجا بود؟
میخواستم بروم سیرجان، پدر و مادرم ساکن سیرجان هستند و من از 10 سال قبل به تهران آمدم.
در تهران چکار میکنی؟
فوق دیپلمم را تهران گرفتم و بعد از آن هم ماندگار شدم. تصمیم داشتم لیسانس رادیولوژیام را هم بگیرم که پشیمان شدم و دیگر ادامه تحصیل ندادم.
انگیزهات از این کار چه بود؟
مرا عصبانی کرده بودند و مسخرهام میکردند.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است