آفتاب

دهشیار: ثبات خاورمیانه هیچ سودی برای آمریکا ندارد

دهشیار: ثبات خاورمیانه هیچ سودی برای آمریکا ندارد

دکتر حسین دهشیار در کافه خبر امریکای ترامپ را مورد تحلیل قرار داد.

سعید جعفری - دونالد ترامپ در حالی به سالگرد پیروزی تاریخی خود در انتخابات آمریکا نزدیک می شود که برخی از تحلیلگران مطمئن نیستند او سالگرد پیروزی خود را در کاخ سفید جشن بگیرد. پرونده های امنیتی که هر روز برای او باز می شود کار را برای میلیاردر نیویورکی دشوار کرده است. یک روز ماجرای روسیه، یک روز سازمان سیا و روز دیگر تضاهرات سفیدپوستان رادیکال. حال سوال این است آینده سیاسی ترامپ چگونه رقم خواهد خورد؟ هرچند آینده سیاسی او بحث مهمی است اما در عین حال نباید از تحلیل سیاست خارجی آمریکای ترامپ هم غافل ماند. برای این امر سراغ یکی از خبرگان حوزه آمریکا رفتیم و از دکتر حسین دهشیار دعوت کردیم به کافه خبر بیاید و پاسخگوی پرسش های ما در خصوص تحلیل امروز و فردای آمریکا باشد. مشروح این گفتگوی تحلیلی پیش روی شماست. 

در بحث های تئوریک روابط بین الملل به موضوع تاثیر متقابل ساختار و کارگزار بر یکدیگر بسیار پرداخته شده است. در بحث امروز ما، ترامپ از ابتدا با هدف تغییرات بنیادی بر ساختار وارد عمل شده است، هرچند در عموم موارد موفق عمل نکرده، اما به هر ترتیب دستکم توانسته از کاررایی مثبت ساختار بکاهد. حال سوال این است، اساسا در نظامی سیاسی مانند آمریکا که کارگزار فضای مانور نسبتا محدودی برای اثرگذاری بر ساختار دارد، ترامپ یا استثنا خواهد بود؟

به صورت کلی به جز موارد استثنایی مانند انقلاب ها که فردی پیدا می شود و همه نظم و نظام را به هم می زند غالبا این ساختار است که خود را بر کارگزار تحمیل می کند. هرچند کارگزار با ویژگی های مخصوص به خود وارد سیستم می شود اما به تدریج مجبور است خود را با ساختار هماهنگ سازد تا بقای خود را حفظ کند. مثلا ما در تاریخ تجربیات منحصر به فردی مااند لنین، مائو یا کاسترو را داشتیم که هرچند انقلاب ها کردند، ساختار را تغییر دادند، اما در بلند مدت سیستم خود را بر فرد تحمیل کرد. مائو تسه با نیکسون دست داد. آقای گورباچف با ریگان توافق کرد و کاسترو هم پذیرفت جان کری به هاوانا برود و پرچم آمریکا در خاک کوبا بالا برود. حکایت آمریکا هم همین است. فردی آمده که برخلاف تمام ساختارهای آمریکا رفتار میکند و می خواهد خود را ناجی و بانی یک تغییر بنیادین نشان دهد.

به موضوع اروپا و کشورهای اتحادیه اشاره کردید. گمانه ای که از زمان روی کار آمدن ترامپ تقویت شده احتمال نقش آفرینی مستقل کشورهای اروپایی در مقابل آمریکای ترامپ است. با توجه به حضور رهبرانی چون مرکل و مکرون و البته با در نظر گرفتن تنش های روزافزون آمریکای ترامپ و اروپا، آیا می توانیم انتظار نقش آفرینی نسبتا مستقل از اروپا داشته باشیم؟

ببینید الگوی اروپا برای حل بحران ها و موضوعات پیگیری غیر نظامی است. به عبارت دیگر فرهنگ اروپایی دیگر تغییر کرده و آنها ترجیح می دهند در بحران ها به صورت نظامی عمل نکنند.در نتیجه در مناقشات مختلف اعتقادشان بر این است که اول آمریکایی ها ورود کنند و پس از آن ما. نخستین مثال در این مورد بحث یوگسلاوی است. کشوری در قلب اروپا و آقای میلوسویچی که انواع جنایات را مرتکب شد، با اینکه اروپایی ها اعتراض می کردند و یکپارچه علیه او بودند و یوگوسلاوی هم در کنار آنها، ولی هیچ اقدام عملی در این خصوص انجام نمی دادند تا آمریکا وارد عمل شد. مورد بعدی معمر قذافی است. تا زمانی که آمریکا به لیبی حمله موشکی نکرده بود، هیچ یک از کشورهای اروپایی وارد عمل نشدند. بنابراین فرهنگ استراتژیک اروپا اجازه نمی دهد نه اینکه نخواهند، جامعه نمی پذیرد که دست به اقدام نظامی پیش دستانه بزنند. در نتیجه آنها فاقد اراده لازم برای استفاده از ظرفیت نظامی خود هستند. اساسا شما نباید اتحادیه اروپا را یک مجموعه نظامی و امنیتی در نظر بگیرید. آنها ظرفیت دست زدن به چنین کاری را ندارند و بیشتر نگاهشان اقصادی است. وقتی هم که این نگاه صرفا اقتصادی باشد نمی توان خیلی روی رویه مستقلش حساب کرد.

به بحث چین بپردازیم. چالش های آمریکا و چین جدی بود، ولی به بیان شما ترامپ به زبان صریح تری این تضادها را به زبان بیاورد. گاهی تلاش می کند از در گفتگو وارد شود و گاهی تندتر. روابط آمریکای ترامپ و چین را چگونه باید مورد تحلیل قرار داد؟

آمریکا در حال حاضر از نظر سیاسی و اقتصادی و نظامی در دنیا اول است. از نظر نظامی بعید است کسی بتواند آمریکا را به چالش بکشد، بودجه نظامی چین چیزی در حدود ۱۲۰ میلیارد دلار و بودجه نظامی روسیه حدود ۱۰۰ میلیارد دلار است در حالیکه بودجه نظامی آمریکا ۶۵۰ میلیارد دلار است. آمریکایی ها اراده به کارگیری زور در صحنه جهانی را دارند ولی روس و چین نهایتا در منطقه خودشان دست به کاری می زنند. اما در اقتصاد چینی ها رقیب جدی برای آمریکا هستند و در نتیجه آمریکایی ها تلاش می کنند هزینه ای که چین برای تبدیل شدن به قدرت اقتصادی می دهد بالاتر رود. در نتیجه تعرفه اجناس چینی در آمریکا بالاتر می رود، به پایین نگه داشتن مصنوعی واحد پول چین معترض می شوند. ولی این به این معنا نیست که آمریکا مخالف چین است.

کد N1753419

وبگردی