به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را
تا کشم از سینهی پر درد خود بیرون
تیرهای درد را پر خون
هنوز داغی را فراموش نکردهایم که داغی دیگر همچون پتک بر سرمان فرود می آید و ما را در پیگیری حقوق کودکان مصمم تر می سازد. "آتنا کودک هفت ساله، بیرحمانه قربانی جنونی دیگر شد." به راستی ما را چه شده؟ تعالیم انسان ساز، در کجای این مناسبات خشن، نابرابر و منحط جامعهی امروزین ما نهفته است؟ اگر پدری، یا مادری، به دلیل ساعات کار طولانی، تنگدستی، نا آگاهی، آسیب های روحی و روانی و یا به هر دلیل دیگر قادر به دفاع از حقوق کودک خود نباشند، مسئولیت صیانت از حریم شریف و شکنندهی کودک آنها بر عهدهی چه کسی یا کدام نهاد است؟ ما را چه شده؟
هنگامی که از کودکانمان سخن می گوییم آنچنان لحنی به خود می گیریم که گویی می دانیم هیچ سرمایه ای با ارزشتر از وجود شریف و نازنین آنان نداریم؛ اما هنگامی که نوبت به چاره اندیشی و برنامه ریزی دوراندیشانه برای نگاهبانی از حریم شکنندهی آنان می شود، هزار اما و اگر و مبادا بر سر راه خود می گذاریم و کتابها، مقالهها و مصوبات داخلی و بینالمللی را می جوییم که مبادا کوچکترین بی توجهی به باورهای کهن خود ساخته مان که می توانند و باید مورد بازنگری قرار گیرند، روا داشته باشند.
هرگز نمی خواهیم بپذیریم که سازوکار اجتماعی و روابط انسانی در جوامع امروز تغییر کرده و برای حفظ حقوق و پاسداشت آنها و کرامت شهروندان آن (به ویژه زنان و کودکانش) ضرورت دارد چشم خود را به واقعیتها باز کرده و صرف نظر از اینکه خود چه می اندیشم، این واقعیتها و الزامات ناشی از آن را نصب العین خود قرار داده و ضرورتا برای پاسداری از حقوق انسانی بخش های بی دفاع جامعه، چاره ای بیندیشیم.
- نبود نهاد مسئول قدرتمند و ابزارهای نظارتی اثر گذار، برای دیده بانی از حقوق کودکان در کشور.
- عدم دسترسی به آموزش رایگان و با کیفیت برای همگان.
- عدم توجه به وضعیت زیستی و حقوق صنفی پدران و مادرانی که به دلیل نداشتن سرمایه و یا مهارتهای فنی، ناگزیر به مشاغلی همچون دوره گردی و دست فروشی روی آورده و یا از طریق فروش ارزان قیمت نیروی کارشان، در مشاغل پست و کم درآمد اشتغال ورزیدهاند.
- سیر رو به رشد اختلاف طبقاتی و انباشت فقر و سرمایه در دو سوی جامعه.
- عدم پالایش روانی جامعه و رها بودن مجرمین جنسی و بیماران روانی در سطح آن و نبود سازوکارهای بازدارنده برای پیشگیری از ارتکاب جرم توسط آنان.
- عدم دسترسی به آموزش و آگاهی های لازم در مورد بایدها و نبایدهای فرزند پروری و حقوق کودک در میان تهیدستان و اقشار آسیب پذیر.
- ساعات کار طولانی در مقابل دستمزدی ناچیز و نبودن امکان حضور کافی و با کیفیت اعضای خانواده در کنار یکدیگر.
- جنگ، خشونت، ناپایداری های سیاسی، مهاجرتهای غیرقانونی ناگزیر، عدم برخورداری از حقوق شهروندی و ترس از طرح دعوی در مراجع قضایی در کشور میزبان.
- پنداشتهای غلط، خرده باورهای فرهنگی و عدم به رسمیت شناختن حقوق فردی کودک مستقل از والدین و خانوادهاش.
- رایج بودن نگاه مالکیتی به کودک و در نهایت فراهم بودن زمینه های اعمال ستم و سوءاستفاده از او.
- گسترش اعتیاد و آثار سوء استفاده از مواد مخدر در خانوادهها و در نتیجه اثر گذاری مخرب آن بر انسجام خانواده و سرنوشت کودکان.
- و دلایل بیشمار دیگری که بسیاری از آنها ریشه در مناسبات نابرابر و خشونت آمیز اجتماعی و نیز عدم دسترسی همگانی به آگاهی و آموزش با کیفیت دارند به طور مستمر شرایط را برای کودکان دشوارتر می کنند تا آنجا که دردمندانه هر روز شاهد وقوع فاجعه ای دردناک در گوشه و کنار کشورمان و در دیگر کشورها علیه کودکان هستیم. فجایعی که از فرط هولناک بودن در بسیاری موارد حتی توان اندیشیدن دربارهی علل و چرایی آن را از آدمی باز می ستانند.
- از این رو ما فعالین حقوق کودک و جمعی از تشکلهای عضو شبکه یاری کودکان کار، ضمن ابراز تاسف عمیق از شنیدن خبر فاجعهی دردناک قتل کودک هفت سالهی پارس آبادی، آتنا اصلانی و اعلام نگرانی از گسترش این روند انحطاطی خشن و توقف ناپذیر، از دستگاه های ذیربط و مسئولین امر، جدیت در ایجاد سازوکارهای زیر ساختی و اجتماعی لازم برای صیانت از حقوق کودکان و رفع موانع فکری و کاستیهای آموزشی-اجتماعی که منجر به بی دفاعی و پایمال گردیدن زندگی و حقوق کودکانمان می شود را خواستاریم.
شبکه یاری کودکان کار
۲۲ تیرماه ١٣٩٦
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است