آفتاب
یوسف اباذری:

چه کسی انشانویس است، شریعتی یا غنی‌نژاد؟/ سرمایه داری، یک دین است

چه کسی انشانویس است، شریعتی یا غنی‌نژاد؟/ سرمایه داری، یک دین است

اباذری در نشست «اکنون، ما و شریعتی» گفت: بازار آزادیهای نئولیبرال فریدمنی که من آنها را تاچری های اسلامی می نامم و کوروش کبیریها، ایرانشهری ها یا سلطنت طلب‌ها، دوطیف منتقدان شریعتی هستند.

 به گزارش خبرنگار مهر، یوسف اباذری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در همایش «اکنون، ما و شریعتی» که دیروز در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، ابتدا با اشاره به اینکه وقتی درباره شریعتی صحبت می‌کنیم با یک اسطوره روبرو هستیم، گفت: موقعی که راجع به شریعتی بحث می‌کنیم، با اسطوره به معنای بارتی کلمه طرفیم یعنی کسی که آنقدر دال‌های زیادی پیدا کرده که هر کس یک دال برایش ساخته و بر این اساس به سادگی نمی‌توان از یک شریعتی صحبت کرد. اما آنچه من درباره آن حرف می‌زنم، چهره‌ای از شریعتی است که به عنوان یک مارکسیست مسلمان معرفی شده و تاکید می‌شود که دوره او به سر آمده است. من سعی می‌کنم کسانی را که این چهره از اسطوره شریعتی را نقد می‌کنند، معرفی کنم. البته برخی نیز شریعتی را به عنوان یکی از مسئولان انقلاب اسلامی و به عنوان یکی از کسانی که مسئول وضعیت کنونی است، نقد می‌کنند. این نقدها خودشان افسانه‌ و اسطوره‌ای است. ایشان فکر می‌کنند دوره شریعتی، دوران انقلاب «پرشور» و «احساساتی» بوده و ما الان وارد دوره «خرد» و «علم» و «عقل» شده‌ایم.

وی در ادامه با اشاره به دو طیف از منتقدان شریعتی گفت: یک دسته از ایشان بازار آزادیهای نئولیبرال فریدمنی یا چنان که من آنها را تاچریهای اسلامی می نامم هستند، که دور نشریه مهرنامه و برخی دیگر از نشریات گرد آمده‌اند و به شکل تقلیدی آمیزه‌ای از فریدمن و هایک را بیان می کنند و مدعی «معرفت‌شناسی» و «علم روز» و «عقل» هستند و فکر می کنند که از دوران بی خردی و احساسات جدا شده‌اند. گروه دوم کوروش کبیریها یا ایرانشهری ها یا سلطنت طلب‌ها هستند که البته میان این دو گروه مناسباتی هست. اینها هم معتقدند شریعتی به دوران گذشته تعلق دارد. این دو گروه معتقدند که از اقتصاد به عنوان علم حرف می زنند و به جای سیاست دنبال فلسفه سیاسی هستند. این دو گروه به عبارتی نه اقتصاددان صرف و نه فیلسوف صرف هستند بلکه به نوعی به دنبال یک نوع مذهب هستند.

این استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به سوزان باتمورث، فیلسوف آمریکایی و از بنیامین شناسان افزود: او معتقد است که آرای شریعتی را باید خواند و سنجید زیرا باید فهمید که آیا نظریه انتقادی که در درون جریان‌های اسلامی در کسانی چون شریعتی رشد کرده، به نظریه انتقادی غرب که سنتی پرسابقه دارد، نزدیکیهایی دارد. من هم مثل باتمورث معتقدم که شریعتی را با توجه به آثار بنیامین بهتر می توان فهمید. به همین منظور به مقاله کوتاهی از والتر بنیامین به نام «سرمایه داری در مقام آیین یا کالت» باید اشاره کنم. در این مقاله بنیامین چهار ویژگی مهم را برای سرمایه‌داری بر می شمرد که معمولا ویژگیهای یک آیین یا کالت است؛ نخست اینکه سرمایه‌داری در مقام یک آیین فاقد تئولوژی و دگم است و به همین سبب فایده‌گرایی در آن رنگ آیینی گرفته است. این فایده‌گرایی آداب خودش را دارد. ما در جریان زندگی روزمره که متن زندگی روزمره ما است، آدابی را بر اساس الگوهای سرمایه‌دارانه زندگی می کنیم. دومین ویژگی جان سختی و مداومت این کیش فاقد رویا و ترحم است. در کیش سرمایه‌داری هیچ روز تعطیلی وجود ندارد و هیچ روزی هم نیست که جشن نباشد. ما هر روز ناچاریم که با سرمایه‌داری بیعت کنیم. در صورتی که در کتاب تورات و دیگر کتاب‌های آسمانی آمده است که خداوند جهان را در ۶ روز خلق کرد و یک روز استراحت کرد.

وی در ادامه تصریح کرد: این کیش مدام معصیت خلق می‌کند. برای این منظور بهتر است کتاب انسان مقروض را بخوانید. ما در وضعیت سرمایه داری مدام حس گناه داریم. همه دولت‌ها و مردم بدهکارند و همه احساس معصیت و گناه دارند. سرمایه‌داری نخستین کیشی است که انسان را به احساس گناه سوق می‌دهد و چهارمین ویژگی که بنیامین برای آن می‌شمارد، این است که خدای سرمایه‌داری باید پنهان بماند و زمانی مورد خطاب قرار می‌گیرد که معصیتی صورت بگیرد. با این دید، افرادی که الان مبلغ سرمایه‌داری هستند، به عنوان یک دین، منشأ خرد و علم سرمایه‌داری را تبلیغ می‌کنند. در واقع ما با یک نظام اقتصادی و اجتماعی طرف نیستیم، بلکه با یک دین طرف هستیم که از ما می‌خواهد چگونه زندگی‌مان را شکل دهیم.

اباذری اظهار داشت: وقتی از این دید به مبلغان سرمایه‌داری در ایران که من آنها را تاچریست‌های اسلامی می‌خوانم، می‌نگریم، می‌بینیم که ایشان مدعی هستند منشأ خرد و عقل و علم هستند. در چنین وضعیتی ما با یک نظام اقتصادی و اجتماعی طرف نیستیم، بلکه با یک کیش طرف هستیم که می خواهد زندگی ما را شکل بدهد. از ما می خواهد روش‌ها و زندگی های متفاوتی در قالب سلبریتی ها داشته باشیم. این نکته را شریعتی در سال ١٣٥٢ به خوبی درک کرده بود و نوشته بود که سرمایه‌داری از ما میخواهد اخلاق جدیدی را در زندگی در پیش بگیریم و این اخلاق را مقدس می شمارد. او در سال ١٣٥٢ نسبت به فاشیسم حساسیت دارد و بصیرت ژرفی دارد و این نکته در دنیای ما که ترامپ و لوپن سر کار آمده‌اند، حائز اهمیت است. ما فکر می کردیم فاشیسم به تاریخ پیوسته است، در حالی که شریعتی آن موقع به خطر فاشیسم انذار داده است.

اباذری در ادامه به نقد موسی غنی نژاد و مقاله او با عنوان «اصلاح‌طلبی پوپولیسم چپ» در سی سالگی شهادت شریعتی اشاره کرد و گفت: دکتر غنی نژاد در آن سخنرانی مدافعان شریعتی را کسانی می خواند که با تمسک به او که یک انشانویس بود، حرف‌های احساساتی می زنند. اشاره دکتر غنی نژاد به تغییر اصل ٤٤ است که می گوید مدافعان شریعتی با این نقد می خواهند بگویند که دم از انسانیت می زنند، در حالی که اقتصاد به اخلاق ربطی ندارد. غنی نژاد می گوید ساده زیستی رهبران اجتماعی و سیاسی افسانه‌ای بیش نیست. حالا که ١٠ سال از این حرف‌ها گذشته نتایج این نگاه معلوم شد. معلوم شد اخلاقی که ایشان می گوید و اقتصاد بی اخلاقی که ایشان دنبالش بود، چیست؟ نتیجه این را همه در مناظرات انتخاباتی دیدند. بعد از ده سال نتیجه این دیدگاه‌ها دیده شد. بعد از جنگ به جز بازارآزادیها طبیبی بر این بیمار اقتصاد حضور نداشته است. البته به قول یکی خود ایشان می گفتند این اقتصاد بیمار است. اما به هر حال الان بعد از سی سال این بیمار افتاده است و طبیب دیگری بر سر آن نیامده است. ایشان مدعی بودند که حرف شان علمی و عقلی است، با توجه به این مسائل و عوارضی که رخ داده، می توان نشان داد که حرف چه کسی ابطال شد، حرف غنی نژاد یا حرف کسانی که به تبعیت از شریعتی به عدالت اجتماعی معتقد بودند.

اباذری گفت: تاکتیک این تاچری های اسلامی را گفتم، بعد از جنگ هیچ طبیبی بر سر بیمار اقتصاد ایران حاضر نشده است و الان هم مسئولیت هیچ چیز را به عهده نمی‌گیرند. ایشان هر کاری که می توانستند کردند، هر جراحی که لازم دیدند، به کار بردند. حالا این بیمار روی تخت افتاده است. وقتی هم که من آنها را نقد می کنم، می گویند اباذریِ نئومارکسیست می‌گوید این نوتاچریهای اسلامی توطئه کرده‌اند. در حالی که به نظر من توطئه‌ای در کار نیست. این کارها توطئه نیست، اینها کارهای خودشان است. ایشان به شریعتی و آل احمد تهمت می زدند که انشانویس هستند و حرف‌های احساساتی و پرشور و عاطفی می گویند. این نوتاچریها می گفتند شریعتی و آل احمد پوپولیست هستند و بی‌سوادها و جوانان پر از غلیان را جمع می کنند و با احساسات سر و کار دارند. در حالی که باید پرسید حرف‌های خود این تاچریها چقدر عقلی و علمی است؟ این مهم است.

این استاد جامعه‌شناسی با تاکید بر اینکه شریعتی‌شناسی علمی ضروری است، گفت: باید دید این کسانی که با این منطق به شریعتی نقد می کنند، چقدر به عقل و علم پایبند هستند؟خودشان مدعی اند که منبع عقل و خرد هستند، این در حالی است که خرد مصنوع را نمی‌پذیرند و می‌گویند به توتالیتاریزم منجر می‌شود، این خرد مصنوعی است که دکارت و کانت و هگل از آن سخن می گویند. این منتقدان عقل معطوف به هدف را قبول ندارند و می‌گویند این عقل مصنوع و توتالیتر را باید محکوم و مطرود کرد. نظریه دیگر هایک این است که قواعد بازار در طول تاریخ بر مبنای بقای اصلح تکامل یافته و این تکامل ربطی به عقل ندارد. اوج دید آنها در این است که بازار باید آزاد شود. در حالی که این قواعد که از ویتگنشتاین اخذ شد، کوچک‌ترین ربطی به عقل ندارد. از نظر ویتگنشتاین پیروی از قاعده ربطی به عقل ندارد.

اباذری با اشاره به اینکه نئولیبرال‌ها می‌خواهند که بین هایک و پوپر اشتراکی قائل شوند، گفت: یکی دیگر از نکاتی که ایشان می‌گویند، ارتباط میان هایک و پوپر است، در حالی که چنین نیست. برای پوپر خرد معنای خاص بر مبنای علم دارد که بر مبنای نقد پیش می‌رود و این فرآیند نقادانه است. چنین نگرشی نزد هایک نیست.

وی در ادامه با اشاره به گزاره کنش انسانی رفتاری هدفمند است، یک گزاره کانتی است، گفت: وقتی که این پرسش را از آقای غنی‌نژاد با استدلال کردند، غنی‌نژاد در پاسخ اصرار کرد که این جمله کانتی نیست و از پاسخ دادن طفره رفت. ایشان کتابی راجع به هایک دارد که معتقد است که ایشان به ابطال‌پذیری باور دارد. وقتی که من گفتم که همین ابطال‌پذیری را برای گزاره‌های خودتان به کار ببرید، در جواب گفت اصلاً من به ابطال‌پذیری معتقد نیستم. در اینجا باید پرسید که انشاءنویس چه کسی است؟ دلایلی را که به کار می‌برند، وقتی می‌گویید همین را درباره خود به کار ببرید، به کار نمی‌برند و از پاسخ دادن طفره می‌روند.

اباذری در ادامه با اشاره به نظریات دکتر مسعود نیلی گفت: وقتی این بازار آزادیها را نقد می کنید، از جواب دادن طفره می روند. این نشان می دهد که چه کسی انشانویس است. چه کسی این بلا را سر اقتصاد مملکت آورد؟ یک مورد دیگر دکتر نیلی است که می گوید اقتصاد دو بخش دارد: علم اقتصاد و اقتصاد هنجاری. علم هنجاری مکاتب مختلف اقتصاد است مثل مکتب شیکاگو و... در حالی که علم اقتصاد باید بتواند پیش بینی کند. سوال ساده من از ایشان این است که تاکنون چه چیزی را پیش بینی کردی؟ ٣٠ سال است بر بالین این اقتصاد نشستی. این نتیجه این بانکداری است. برای اینکه خیال‌تان را راحت کنم، به مثالی اشاره می کنم. عین همین سوال را ملکه انگلیس در سال ٢٠٠٨ از استادان مدرسه اقتصادی لندن که از استادان دکتر نیلی محسوب می شوند، مطرح کرد و گفت چه شد که وضع به این جا منجر شد؟ آن فرد پاسخ داد که من اسیر ایدئولوژی بازار آزاد بودم و ندیدم. حالا سوال من از این آقایان که مدام به شریعتی و آل احمد می تازند این است که برادر چه چیزی را پیش‌بینی کردی؟ اگر نوشته‌های شما جز انشاهای خطرناک نیست، پس چیست؟ آیا آل احمد و شریعتی انشا می نویسند که انقلابی با آن عظمت ایجاد کردند؟

وی در پایان با اشاره به اینکه یکی از مشخصات انقلابیهای سابق و تاچریهای جدید این است که از جذابیت‌های پنهان بورژوازی خوش‌شان می آید، در پایان به نزدیکی فکری شریعتی با بنیامین اشاره کرد و بعد از اشاره‌ای گذرا به نظریه زبان والتر بنیامین، به نگاه بنیامین به زمان اشاره کرد و گفت: بنیامین میان زمان پیشرفت و زمان موعودگرایانه یا مسیانیک تمایز می گذارد. او معتقد است که انسان مدرن با هبوط به تدریج زمان مسیانیک را فراموش کرده است و گرفتار زمان پیشرفت یا زمانی شده است که مکانی است و با دقیقه‌های ساعت و عناصر مکانی ارزیابی می شود. این مفهوم از پیشرفت به عقیده امثال تولستوی مکانی شده و نوعی نامتناهی بد به قول هگل است. او در برابر این زمان پیشرفت زمان مسیانیک را می گذارد. عین این حرف را شریعتی در آثار در ثار می گوید و این نکته به خوبی در فیلم درخشان ماهی وگربه نشان داده می شود. ما امروز مسحور زمان پیشرفت‌گرایانه شده‌ایم و زمان مسیانیک و موعود را فراموش کرده‌ایم. در ادامه باید بگویم که زمان دومی که پیشرفت از آن بیرون می‌آید، سرابی بیش نیست.

کد N1718837

وبگردی