آفتاب

خانه همه گمشده‌ها

خانه همه گمشده‌ها

همشهری دو - شیدا اعتماد: ذرات غبار روی خط کج نور تکان می‌خورند. سکوت فضا را فقط صدای قدم‌هایم می‌شکند. می‌ایستم.

انگار در امن‌ترين نقطه جهان ايستاده‌ام؛ جايي كه افسوس و اندوه و وسوسه از من دورند. ايستاده‌ام رو به آن رنگ خاكي بي‌پايان كه تكرار منظم ستون‌ها، طاق‌ها را رويش بنا مي‌كند. مي‌توانم ساعت‌ها همانجا بايستم. خسته كه شدم تكيه كنم به ستون آجري.

بعد من هم بخشي از بنا مي‌شوم. مي‌توانم دست‌هايم را ببرم بالا و يكي از طاق‌ها را با دست‌‌هايم نگه‌دارم. اسير شده‌ام و در امنيت حضوري غرق هستم كه بي‌زمان و مكان است. كاش همين حالا صداي اذان مي‌آمد. خط نور اريب‌تر مي‌شد و رنگش از زرد به نارنجي تغيير مي‌كرد و خلسه غبارآلودي در فضا باقي مي‌گذاشت.

اينجا خانه من است. خانه همه گمشده‌هايي كه مثل من روزها و ماه‌ها دنبال سايه خودشان مي‌گردند: خانه‌اي كه كسي نمي‌تواند آن را از من و ما بگيرد. نمي‌تواند ويرانش كند. خاطره‌ها هم در فضاي امنش مي‌چرخند و كنار محراب براي چند لحظه‌ كوتاه مي‌مانند و بعد بالاخره صداي اذان مي‌آيد.

مي‌نويسم تا يادم بماند كه چقدر اين لحظه كامل است و چقدر جاي اين لحظه‌هاي كامل در روزمرگي‌هايم خالي است.

کد N1706426

وبگردی