آفتاب

قوه مجریه یا بنگاه خیریه

قوه مجریه یا بنگاه خیریه

هنری کیسینجر به طعنه می‌گفت 90 درصد سیاستمداران آن 10 درصد بقیه را بدنام کرده‌اند! سیاست‌ورزی چیزی جز بازی قدرت نیست و چه بسا این ...

دکتر امیرحسین خالقی

فارغ‌التحصیل سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه تهران

هنری کیسینجر به طعنه می‌گفت 90 درصد سیاستمداران آن 10 درصد بقیه را بدنام کرده‌اند! سیاست‌ورزی چیزی جز بازی قدرت نیست و چه بسا این بازی چندان اخلاقی هم نباشد، دست‌کم از زمان ماکیاولی می‌دانیم که سیاست، اقتضای خودش را دارد و حرف و عمل اهل سیاست بسیاری اوقات با هم یکی نیست و نمی‌تواند هم چنین باشد. آن مرد فرزانه گفته بود که فرمانروای زیرک پایبند پیمان خویش نمی‌بایست بود و نمی‌باید بود، آنگاه که به زیان اوست. شاید کسانی این را ناگوار بدانند، ولی در واقعیت چیزی جز این نمی‌توان دید و دل بستن به وعده‌های اهالی سیاست نابجاست.

کار در حوزه اقتصاد دشوارتر نیز می‌شود، گفته‌اند اقتصاد به انسان‌ها می‌آموزد که تا چه اندازه در طراحی آینده ناتوانند، از این رو وقتی که سیاستمداری برای جلب رای مردم وعده ساختن بهشت روی زمین را می‌دهد باید به او بدگمان بود. راه توسعه اقتصادی مسیری است ناهموار و طولانی، مسیر صد ساله را یک‌شبه نمی‌توان پیمود. انسان‌ها را نمی‌توان مهندسی کرد و با یک جهش به وضعیت آرمانی رسید، رشد جامعه تدریجی و نیازمند زمان است. گذشته از این اقتصاد علم بده-بستان (trade off) میان گزینه‌هاست، منابع محدود است و برای به دست آوردن چیزی باید از چیزی دیگر چشم پوشید، ممکن نیست همزمان برای همه، کار وجود داشته باشد و تورم پایین باشد، چنان‌که نمی‌توان افزایش ارزش پول ملی و رقابتی‌تر شدن صادرات را توامان داشت. از این نشدنی‌ها که بگذریم، برای اقتصاد ایران نیز کار بسیار پیچیده است، روشن نیست چگونه می‌توان چرخ اقتصاد را راه انداخت تا نقدینگی فراوان خوابیده در بانک‌ها هیولای تورم را بیدار نکند یا چگونه می‌توان سرمایه‌گذاری خارجی چند ده میلیارد دلاری سالانه را برای رسیدن به رشد 8 درصدی تامین کرد. پاسخ به این پرسش‌ها به چیزی بیشتر از شعارهایی مانند «کمربندها را محکم بستن» و «اعتماد به جوان‌ها» و «توجه به تولید داخل» نیاز دارد.

با این حال وقتی به دغدغه‌های اهالی سیاست می‌نگریم، چشم‌اندازی برای بهبود نمی‌یابیم. شیوه رقابت سیاسی برای مهم‌ترین مقام اجرایی کشور ناامیدکننده است و شاید کمتر جایی بتوان شبیه آن را سراغ گرفت. یکی، دو ماه پیش از برگزاری نامزدهایی که تا اندکی پیش از آن قصدی برای شرکت در انتخابات نداشتند، اعلام حضور می‌کنند. هیچ برنامه مشخصی ارائه نمی‌شود، ولی از شعارها بر می‌آید که هدف همه نجات کشور از سقوط! است. رئیس جمهور در نظام‌های ریاستی مانند ایران برجسته‌ترین نماد دموکراسی به شمار می‌آید و عجیب نیست که ویژگی‌های فردی او همچون ظاهر و جذبه شخصی مورد توجه باشد، ولی مهم‌تر از آن وجود نگاهی درست به مسائل پیش روی کشور و همراهان و مشاوران توانمند است. در مورد بسیاری از نامزدهای حاضر روشن نیست با کمک چه کسانی بناست بار توسعه کشور را به دوش بکشند و دیدگاه مشخص آنها برای آینده چیست. گفتن از خوب و بد اوضاع کار تحلیلگران سیاسی و اقتصادی است، اما انتظار از کسانی که می‌خواهند سکان اداره قوه مجریه را به دست بگیرند، این است که راه‌حل‌های مشخص برای مسائل مشخص ارائه بدهند. نکته دیگری که باید در نظر داشت این است که رئیس‌جمهور نماینده همه مردم ایران اعم از فقیر و غنی است و باید منافع همه شهروندان را در نظر داشته باشد، اگر تمام وعده‌ها به بهبود وضعیت کم‌درآمدها و بالا بردن مستمری ماهانه چند دهک پایین جامعه خلاصه شود، نشان می‌دهد که قوه مجریه را با بنگاه خیریه اشتباه گرفته‌ایم. با توجه به تجربه‌های تلخ گذشته می‌توان دید که وقتی دولتی کارش را فقیرنوازی تعریف می‌کند باید به او بدگمان بود و در عمل هم بیشتر اوقات چنان عمل کرده که به زیان نابرخوردارها و کم‌درآمدها تمام شده است. وقتی اهالی سیاست بیش از حد صحبت از «اخلاق» و «انسان‌دوستی» می‌کنند، به نظر می‌رسد یک جای کار می‌لنگد.

اما اجازه دهید به یک مساله اساسی برسیم که در این دوره انتخابات ریاست‌جمهوری بسیار پررنگ بود. طبیعی است که بشر به حکم عقل تلاش می‌کند تجربه‌های موفق دیگران را تکرار کند و از احتمال زیان خود کم کند، از این رو غریب نیست که پوپولیسم نفتی دولت‌های قبلی که زمانی با دو تکه کردن جامعه و پخش پول موفق عمل کرد، همچنان مورد توجه باشد. با این حال باید در نظر داشت، اگر کاری برای بار نخست نوآوری به حساب بیاید، تکرار آن چیزی جز یک تقلید دل‌آزار نیست. در جامعه‌ای با شکاف‌های بسیار اگر در هر انتخاباتی هم بر فاصله‌ها بیفزاییم، کمکی به بهبود اوضاع نمی‌کنند. در هر جامعه‌ای درصد کمی از مردم برخوردارتر از دیگرانند و نابرابری هم در ذات زندگی انسان‌هاست، ولی برجسته کردن این تفاوت‌ها برای بهره‌برداری سیاسی هرچند ترفند موثری است، ولی راه را بر عقلانیت می‌بندد. شوراندن اکثریت بر ضد اقلیت زخم‌های بسیاری به ایران ما زده است و آزموده را دوباره آزمودن خطاست. روشن نیست اقلیت ویژه‌خواری که حق اکثریت را می‌خورند چند درصدند، ولی طرح عمومی و عوامانه آنها 100 درصد به همبستگی اجتماعی شهروندان ایرانی آسیب می‌رساند.

شاید از معدود کشورهای جهان باشیم که در رقابت‌های انتخاباتی نامزدها همدیگر را به فساد گسترده متهم می‌کنند! روشن نیست تا چه اندازه می‌توان به این ادعاها اعتماد کرد، ولی اگر تنها بخشی از آنها صحت داشته باشد، باید بسیار نگران آینده بود. در کشورهای توسعه‌یافته، جامعه مدنی در صورت وجود اتهام فساد سیاستمداران آنها را لحظه‌ای رها نمی‌کند و زیر نقدهای ویرانگر می‌گیرد تا تردیدها برطرف شود. پیش‌تر دیده‌ایم که در جریان رسیدگی به اتهام فساد، بسیاری از اهالی سیاست از کار خود استعفا می‌دهند تا پیگیری کار آنها در بی‌طرفی کامل صورت گیرد و شائبه اعمال نفوذ پیش نیاید. اما در کشور ما می‌توان دید که در حضور چند ده میلیون بیننده تلویزیونی اتهام‌هایی میان نامزدها رد و بدل می‌شود که صرف اثبات اطلاع فرد از آنها به معنای خداحافظی با زندگی سیاسی است. آسیبی که این رقابت‌های مخرب ایجاد خواهد کرد به‌زودی برطرف نخواهد شد و دود آن به چشم خود ما خواهد رفت. این رقابت‌های سیاسی تمام خواهد شد، ولی میراث نامیمون آن ماندگار است. یادمان باشد بزرگ‌ترین سرمایه کشور ما نفت نیست، سرمایه اجتماعی ایرانیان است، آن را ارزان حراج نکنیم.

کد N1696445

وبگردی