علیاصغر بدری
مدیر موسسه مطالعات شهر و اقتصاد
ركود بازار مسكن بيشك بر ركود اقتصاد كشور، كاهش توليد ناخالص ملي و نرخ اشتغال تاثيرگذار بوده است. مهمترين عامل ركود بازار مسكن، كاهش تقاضاي مسكن به دليل پايين بودن قدرت خريد است. اين مساله باعث شده است تا برآورد تقاضاي بالقوه يك ميليوني مسكن در سالهاي اخير، فعليت نيابد و اصطلاحا به «تقاضاي موثر» مبدل نشود.
در چنين شرايطي اكثر اقتصاددانان بهدرستي بر «تحريك تقاضا» از طريق «سياستهاي انبساطي» و ابزارهايي از جمله افزايش سقف تسهيلات اشاره دارند. در اين صورت تقاضا در بازار و سپس ميزان مبادلات مسكن و در وهله بعدي توليد مسكن افزايش خواهد يافت. لذا انتظار آن خواهد رفت كه ايجاد ارزش افزوده و اشتغالزايي بخش مسكن و ساختمان، رونق را به اقتصاد ملي بازگرداند.
اما از زاويه ديگر نيز ميتوان به اين ركود نگريست. پديده نادري كه در شرايط ركود بازار مسكن رخ داده است، آنكه «تقاضا به قصد سرمايهگذاري» كه «تقاضاي سوداگري يا تقاضاي سفتهبازي» نيز ناميده ميشود، تا حد زيادي از بازار مسكن رخت بربسته است و عمدتا تقاضاكنندگاني در بازار مسكن به مبادله ميپردازند كه «هدف مصرف» دارند. مسالهاي كه اين يادداشت بر آن تاكيد دارد آنكه در حال حاضر «دستاوردی در شرايط ركود مسكن حاصل شده است كه نبايد آنرا از دست داد!» هرگاه در گذشته شوك رونقي در بازار مسكن رخ ميداد، به تبع آن تقاضا افزايش مييافت، اما در «تقاضاي مصرفي» افزايش چشمگيري مشاهده نميشد؛ بلكه اين «تقاضاي سوداگري» بود كه ناگهان شدت مييافت. در اين مقطع سوداگران با هجوم خود به بازار مسكن، به دنبال بهره بردن از افزايش ناگهاني قيمتها بودند. بنابراین از آنجا كه افزايش تقاضا باعث ايجاد تعادل در قيمتهاي بالاتري در بازار ميشد، «تقاضاكنندگاني كه قصد مصرف» داشتند، بازنده اين شوك رونقي در بازار مسكن ميشدند و افزايش قيمتها، توان ايشان را در دسترسي به مسكن مطلوبشان كاهش ميداد.
در شرايطي كه تقاضاي كاذب در بازار مسكن به دليل حضور سوداگران در اين بازار شكل ميگرفت، علاوهبر زيان مصرفكنندگان مسكن، معضلاتي از قبيل ورود غيرحرفهايها به بازار توليد مسكن نيز مشاهده ميشد. در چنين شرايطي قيمت مسكن و حاشيه سود سازندگان آنقدر بالا ميرفت كه سازندگان غيرحرفهاي به بازار توليد سرازير ميشدند. غيرحرفهايها از آنجا كه دانش، تجربه و تعهد لازم در بازار را ندارند و به ثبات بازار و حضور مستمر خود در اين بازار نميانديشند، به قصد انتفاع كوتاهمدت، با استفاده از مصالح و نقشههاي غير حرفهاي و غير استاندارد و همچنين الگوهاي مسكن نامتناسب با تقاضا، نسبت به هدر دادن سرمايههاي ملي و كاهش رفاه مصرفكننده اقدام ميكردند.
اين در حالي است كه سازندگان حرفهاي همواره به حاشيه سود منطقي راضي هستند و ترجيح ميدهند بازار بدون فراز و نشيب باشد تا جريان عرضه و تقاضا فارغ از هر گونه هيجاني با يكديگر به تعادل برسد. در يك بازار پويا و كارآمد، سازندگان حرفهاي با رقابت سالم و «ايجاد برند» از طريق نقشههاي حرفهاي، الگوي صحيح و مصالح باكيفيت ميتوانند حيات اقتصادي خود را تضمين كنند.
بنابراين در صورتي كه هدف تحريك تقاضا به قصد ايجاد رونق در بازار مسكن و اقتصاد كشور باشد، نبايد اين اقدام بهگونهاي صورت گيرد كه اين عامل به تهديدي عليه خود مبدل شود. بهترين اقدام در چنين شرايطي، صرفا تحريك «تقاضاي مصرفي مسكن» است. در اين اثنی سياستهايي در اعطاي تسهيلات مانند ارائه وام به «مسكن اوليها» و «زوجهاي جوان» از جمله سياستهايي است كه تسهيلات را به دست مصرفكننده واقعي (نه سوداگران) مسكن ميرساند و از اين رو قابل تاييد است.
از سوي ديگر نقدينگي و سرمايههايي وجود دارند كه اين روزها عمدتا در بانكها محبوس شدهاند و در گذشته هر از گاهي بازار سكه، ارز، خودرو، سهام و مسكن را مورد هجوم خود قرار ميدادند. هر لحظه بيم آن ميرود كه به محض مشاهده رونق در بازار مسكن، اين سرمايههاي سرگردان از بانكها خارج و به «قصد سوداگري» بازار مسكن حملهور شوند. از اين رو سياستهايي نظير «بستن ماليات بر خانههاي خالي»، «افزايش ماليات بر نقل و انتقال مسكن» و ساير «سياستهاي تحديدكننده»، در جلوگيري از اين معضل ميتواند موثر باشد، بر اين پايه سياستهاي انبساطي كه معطوف به تحريك تقاضا است بايد به صورت توامان با سياستهاي انقباضي كه جلوي سوداگري در بازار مسكن را ميگيرد، اتخاذ شود تا دستاورد اين دوران ركود كه همانا «خريد مسكن به قصد مصرف» و «تداوم حضور سازندگان حرفهاي» در بازار است، كماكان حفظ شود.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است