آفتاب

عبرت پیری

عبرت پیری

همشهری دو - سید مهدی سیدی: بابابزرگ‌ها و مامان بزرگ‌ها تاج سر و نور چشم ما هستند. فقط کافی است چند روز آنها را نبینیم تا دلمان برای صمیمیت و سادگی‌شان غنج بزند.

 اما فراتر از اين حرف‌هاي حال خوب كن و كمي تكراري، بدانيم كه سكه پيري، روي ديگري هم دارد كه به‌شدت عبرت‌آفرين و تكان‌دهنده است. انسان كه پير مي‌شود، هزار و يك مشكل پيدا و پنهان بر او عارض مي‌شود. قواي جسماني‌اش تحليل مي‌رود. چشم‌هايش كم سو شده و پاهايش سست مي‌شود. حتي شايد ديگر نتواند نمازش را نشسته يا حتي روي صندلي بخواند. هميشه بايد يك ظرف پر از قرص و شربت و آمپول پيش دستش باشد. حافظه‌اش خيلي كم مي‌شود آنقدر كه حتي گاهي نزديك‌ترين نزديكانش را هم نمي‌شناسد.

بعضي خلقيات او مانند كودكان مي‌شود. نق مي‌زند و گاهي قهر مي‌كند. در لحظه انرژي فراواني پيدا مي‌كند، سر ذوق مي‌آيد و با همه گپ مي‌زند، با همه حتي دورترين فاميل و همسايه‌ها، چاق‌سلامتي مي‌كند و درست چند دقيقه بعد، حالي بر او غالب مي‌شود كه ديگر حوصله هيچ‌كس را ندارد، به‌شدت دمغ شده و خودش را منزوي مي‌كند. او كودك مي‌شود. با اين تفاوت كه مردم از يك كودك انتظاري ندارند اما از او توقع رفتارهاي بالغ دارند. درخصوص يك كودك همه اميدوارند كه او بزرگ مي‌شود، اما به بهبود يك كهنسال، اميد چنداني نيست.كودك چيزي از دست نمي‌دهد و مدام در حال به‌دست آوردن است، اما يك سالخورده در حال از دست دادن سرمايه‌ها و داشته‌هايش است.

اين قاعده خلقت است كه انسان بعد از يك دوره دانايي به مرحله‌اي مي‌رسد كه ديگر هيچ نمي‌داند. علم، نفيس‌ترين محصول زندگي است و برخي پير شدن‌ها جوري است كه اين كالاي نفيس را به كلي نيست و نابود مي‌كند. اين همان منطقه‌اي است كه قرآن از آن با عنوان «ارذل العمر» ياد مي‌كند؛ يعني حقيرترين نقطه از زندگي.

عبرت پيري براي ما آن است كه بدانيم كنترل شرايط، دست ما نيست، قادر مطلق كس ديگري است. پس بايد 2 كار كنيم: درباره اين قسمت از زندگي به‌خدا پناه ببريم؛ و اينكه از دام غرورهاي جوانانه و تكبرهاي سرخوشانه خود را رها كنيم و بدانيم هيچ‌چيز از امكانات و خوشي‌هاي اين زندگي در تملك ما نيست. پس در لحظه‌اي كه مي‌توانيم، خوب باشيم.

کد N1692679

وبگردی