ابهام انتشار خاطرات رئیسی!
دیروز متنی در کانال 117779نفره ستاد حجتالاسلام رئیسی منتشر شد که عنوان آن جزوه خاطرات سیدابراهیم رئیسی بود و مخاطبان با نگاه نخست به این عنوان به یاد رزومهای افتادند که روز جمعه از سوی جهانگیری بیان شده بود و انتشارخاطرات رئیسی را در همان راستا ارزیابی کردند. نکته قابل تامل در این خاطرات نمایان بودن سراسیمگی نویسنده بود، چرا که به نحوی تنظیم شده که گویی نویسنده آن خاطرات ابراهیم رئیسی است و در صفحه دیگری خاطرات از سوی شخص دیگری درباره رئیسی نقل شده است. ابتدایی بودن خاطرات از آنجا نمایان میشود که نویسنده خاطرات در صفحههایی که رئیسی خود نویسنده نبوده، به مکالماتی اشاره کرده که فرد دیگری نمیتوانسته در آنجا حضور داشته باشد تا بعد سالها به نقل و نگارش آن بپردازد.
تاکید بر تنگدستی در اوایل زندگی
«دوره طلبگی به عادت قدیمی، تابستانها یا ماه رمضان كه به مشهد بر میگشتم، سراغ كاری میرفتم، عرقچین سبز بهسر میگذاشتم و پول كتابهایی را كه لازم داشتم با دستفروشی یا کارهای دیگر به دست میآوردم. یادم هست که دیر به دیر میتوانستیم برنج بخوریم؛ آن هم برنج شکسته.» این بخش آغازگر خاطرات رئیسی است که هدف آن نشان دادن سخت زندگی کردن اوست، اما دیگر به بقیه اقشار جامعه اشارهای نشده که در آن سالها چگونه زندگی میکردند. وضعیت مورد اشاره او برای رژیم سابق است که بسیاری از اقشار جامعه وضعیتی مشابه او داشتند. بقیه صفحات این خاطرات در تعریف و تمجید از صفات اخلاقی رئیسی نگاشته شده و گویی به اشتباه نام خاطرات به خود گرفته است. انسان جایزالخطاست و نمیتوان تصور کرد اشتباهی از انسان سر نزده باشد. همین پرهیز از نگارش اشتباهات سبب تردید در صداقت میشود. مثلا در بخشی با تیتر «کار بیتوقع» آمده است: «با اینکه دائما سر و کارشان با مجرم و متهم بود، در نهایت احترام و در عین حال با قاطعیت و قانونمداری، با آنها رفتار میکردند. در تابستان، متوجه میشدیم که گاهی روزه هم میگیرند و با همان حال، ۱۸ ساعت کار نفسگیر را هم سپری میکنند، طوری که از شدت ضعف، رنگ به رویشان نمیماند. ما هم هرچه میگفتیم کمی به خودتان استراحت بدهید، بیفایده بود. قلبا عقیده داشتند که باید خودشان را به سختی بیندازند، تا یک گوشه از مملکت پا بگیرد.» یا در بخش دیگری آورده شده است: «زمانی که در دادستانی کرج بود، شخصی آمد و گفت که در جوانشهرکرج، چندین قطعه زمین ۴۰۰ متری دارد و میخواهد یکی از آنها را به دادستان رئیسی بدهد تا با صلاحدید خود، مبلغش را بین افراد نیازمندی که میشناسد، تقسیم کند. هرچه اصرار کرد آقای رئیسی قبول نکرد. حتی یکی از معتمدین شهر را واسطه کرد تا او را راضی کند و گفت اصلا زمین را به ایشان میبخشم. رئیسی به او گفت: نه برادر! بهتر است بروید با کمیته امداد صحبت کنید. اگر من که در این شهر هیچچیز ندارم و حتی شبها هم در دادسرا میخوابم، این زمین را قبول کنم،هزار فکر نابجا در ذهن مردم میآید و دیگر نمیتوانند به من اعتماد کنند.» این دو خاطره اگرچه بسیار خوب بود اما انتشار آن در روزهای منتهی به انتخابات و بلافاصله یک روز پس از اظهارات جهانگیری درباره رزومه فعالیتهایش قابل تامل و محل سوال است.
قانون
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است