آفتاب
يادمانده‌هاي مسعود پزشكيان

روزي كه سخنراني هاشمی به‌هم خورد

روزي كه سخنراني هاشمی به‌هم خورد

خبرگزاري «خانه ملت» در گفت‌وگويي با مسعود پزشکيان، نايب‌رئيس مجلس، به بررسي شخصيت و زندگي آيت‌الله هاشمي پرداخته است. اين گفت‌وگو را سيما پروانه‌گهر انجام داده است.

‌ از همان دوران يک‌سري از گروه‌هاي معاند و برخي که زير عنوان گروه‌هاي چپ آن زمان رفته بودند و کساني که در حقيقت با اسلام و انقلاب زاويه داشتند شروع به تخريب چهره‌‌هايي مثل شهيد بهشتي و آيت‌الله هاشمي کرد و اين دو چهره همواره در سيبل تهاجمات و دعواها قرار گرفتند. خوب به ياد دارم در دانشگاه‌ها سند‌‌هايي ساخته و با اين محتوا منتشر مي‌کردند که اينها زمين‌دار کلان و فئودال هستند. اين روند از آن تاريخ آغاز شد و شکل گرفت و تا پايان عمر هاشمي ادامه داشت.
‌ به خاطر دارم يک روز آيت‌الله هاشمي را به دانشگاه ما- دانشگاه تبريز- دعوت کردند تا سخنراني کنند. در نهايت مقرر شد در دانشکده ما- دانشکده پزشکي- سخنراني کنند. همان زمان عده‌اي دانشجو بر سردر دانشگاه نوشته بودند «خوش‌آمد ما به رفسنجاني، مرگ بر رفسنجاني» است. به بچه‌ها گفتيم که چرا بدون هماهنگي هاشمي را به دانشکده ما آورديد. بچه‌هاي انجمن اسلامي گفتند که احتمال اذيت و آزار ايشان در دانشكده شما کمتر از هرجاي ديگر بوده است.
‌ در آن زمان قوي‌ترين انجمن اسلامي دانشگاه تبريز در دانشكده پزشکي بود و تنها دانشکده‌اي بود که در مقابل چپي‌ها مي‌ايستاد و با آنها بحث مي‌کرد. در آن زمان در انجمن اسلامي وقتي مي‌خواستيم رأي‌گيري کنيم، مجاهدين، امتي‌ها، پيشگاميان و احزاب مختلف بودند. ما هم عضو هيچ‌کدام از اين گروه‌ها نبوديم و از جانب آنها به تمسخر به‌عنوان نيروهاي خط امام خوانده مي‌شديم. شهيد بهشتي و هاشمي‌رفسنجاني از نگاه اين گروه‌ها نماد مرتجعين و فئودال‌ها بودند.
‌ حرف‌‌هايي که اين روزها نيز از طرف بعضي گروه‌ها با ادعاي مسلماني مطرح مي‌شود، در آن زمان تندروها مي‌زدند. در آن زمان ما به‌عنوان خط‌امامي‌ها در رأي‌گيري شرکت مي‌کرديم و سهم خوبي را نيز کسب کرديم. در روز سخنراني هاشمي در دانشگاه ما از ابتداي جلسه سخنراني را به‌هم زدند و برخي با چوب‌‌هايي که به دست داشتند مراسم را متوقف کردند. و آيه «أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ» را فرياد مي‌زدند و خلاصه جلسه را برهم زدند. بعد از رفتن هاشمي، بين دانشجوياني که در سالن بودند درگيري لفظي به وجود آمد و ما انتقاد داشتيم که چرا جلوي سخنراني هاشمي را گرفتند. پس از آن در دانشگاه راه‌پيمايي‌اي به راه افتاد و کارمندان نيز به ما پيوستند و در نهايت ستاد مرکزي دانشگاه مورد انتقاد قرار گرفت که نمي‌تواند دانشگاه را اداره کند.
‌ بعد از آن تحصن‌ها آغاز شد و ٤٨ ساعت بعد حضرت امام پيامي دادند و از کار دانشجويان دفاع کردند و در نهايت انقلاب فرهنگي شروع شد و دانشگاه‌ها بسته شدند. به‌نوعي مي‌توان گفت آغاز انقلاب فرهنگي در پي تهمت‌‌هايي بود که به آقاي هاشمي نسبت مي‌دادند، قرار شد در دانشگاه‌ها انقلاب فرهنگي شود تا منطق و علم حکم‌فرمايي کند. هاشمي‌رفسنجاني همواره مورد حمله کساني بود که نمي‌خواستند انقلاب اسلامي پيروز شود. آنها به‌خوبي مي‌دانستند که با خارج‌کردن چهره‌‌هايي همچون هاشمي‌رفسنجاني از صحنه، مديريت‌کردن مابقي قضايا کار سختي نيست.
‌هاشمي در زمان حضور در دولت به‌عنوان رئيس‌جمهور همواره به صورت جدي تحت حفاظت حلقه محافظان بود. البته بعد از ترور مقام معظم رهبري و شهادت شهيد بهشتي تا اندازه‌اي اين رويه طبيعي بود. در آن زمان مي‌گفتند مخالف رفسنجاني، مخالف پيامبر است، بعد از رحلت حضرت امام (ره) در دولت و در دوره رياست‌جمهوري تعريف‌هاي تندوتيزي از ايشان مي‌کردند، نه آن تندروي‌ها عليه وي درست بود، نه از اين طرف اين دست از تمجيدها. به خاطر دارم در زمان رياست‌جمهوري ايشان که تعريف‌هاي غلوآميزي از ايشان مي‌شد، ما انتقادهايي را نسبت به عملکرد ايشان داشتيم در صورتي که ما هرگز ضد هيچ يك از شخصيت‌هاي نظام نبوديم.
‌ نقد من به ايشان اجراي سياست‌هاي تعديل اقتصادي بود. در آن زمان من ابتدا دانشجو بودم و در دور دوم دولت هاشمي، اواخر دوره بنده به‌عنوان رئيس دانشگاه انتخاب شدم. در دوره دانشجويي نيز حتي تا پاي اخراج رفتم؛ از جانب وزرايي که ايشان داشتند، من را به گزينش کشيدند تا اخراج کنند. در نهايت نيز دست از سر ما برداشتند. در آن زمان وزرايي که اطراف ايشان بودند و نوع نگاه‌‌هايي که داشتند سياست‌هاي خاصي را دنبال مي‌کردند. سال‌ها بعد زماني که براي صحبت درباره کانديداتوري رياست‌جمهوري ايشان در سال ٩٢ خدمتشان رفتم باز هم تأکيد کردند که بايد محرومان را ببينيد.
‌ اين انتقاد را تا اندازه‌اي قبول دارم که روند مصرف و اشرافي‌گري در آن زمان به وجود آمد و شعار جنگ تمام شد و بايد يک مقدار هم به رفاه برسيم تقويت شد. جامعه‌اي که از جنگ درآمده بايد کار کند، نه اينکه تصور کند حالا جنگ تمام شد و بايد استفاده کنيم.
‌ رفتارهاي عجيبي ديده شد. اطرافيان و نحوه تعاملي که داشتند و بزرگ‌کردن بيش از اندازه‌اي که آقاي هاشمي را تا عرش اعلي بردند، حلقه تنگي که ايجاد شده بود، رفتارهاي شلاقي وجود داشت. به‌هرحال تندي‌‌هايي در سيستم انجام شد. ما که بيرون ايستاده بوديم مسائل را طور ديگري مي‌ديديم شايد علت طرح مباحثي همچون عاليجناب سرخ‌پوش يکي به حلقه محکم محافظان ايشان برمي‌گشت که اجازه نزديک‌شدن به وي را نمي‌دادند و در حصاري بي‌منطق وي را نگه داشته بودند. اين مسائل مسيري براي تخريب هاشمي به وجود آورد.
‌ قبول دارم تندروي‌‌هايي شد. اصلاحات تخريب نيست. اصلاحات نفي ديگران نيست، اصلاح ديگران است؛ يعني بايد کمک کنيم افراد را اصلاح کنيم. حذف نمي‌کنيم. حذف يعني انقلاب.
‌ چهره‌هاي اصلاح‌طلب عليه هاشمي‌رفسنجاني موضع‌گيري‌‌هايي داشتند، اما رئيس دولت اصلاحات هرگز موضعي نسبت به هاشمي نگرفت. احمدي‌نژاد به‌عنوان يک رئيس‌جمهور و رئيس دولت به هاشمي اتهام مي‌زد. رئيس يک دولت که قدرت يک دولت را در دست دارد. احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور بود. شدت برخوردهاي احمدي‌نژاد عليه هاشمي کي با رفتارهاي برخي فعالان اصلاح‌طلب قابل‌قياس بود؟! اصلاح‌طلبان کاري را کردند البته و بعد احمدي‌نژاد بر آن موج سوار شد.
‌ باز هم تأکيد مي‌کنم انتقادهايي در زمينه سياست‌هاي رفتاري و اقتصادي دولت سازندگي بود، اما هاشمي را نبايد محدود به آنها ديد.
‌ امثال هاشمي هرچه داشتند براي اين نظام هزينه کردند. نبايد به‌خاطر برخي اشتباهات وي در دوران مديريتش بي‌انصافانه با وي برخورد کرد. تنها کساني غلط ندارند که هرگز املا نمي‌نويسند.
‌ من تصور مي‌کنم نبود هاشمي هم، همچون حضورش پيام‌‌هايي دارد و کساني که بايد اين پيام‌ها را بگيرند متوجه مي‌شوند./ شرق
کد N1642590

وبگردی