آفتاب
ابراهیم ایرج زاد در گفتگو با مهر:

ضربه هولناک «تابستان داغ»/ روی سخن ما با مسئولان است

ضربه هولناک «تابستان داغ»/ روی سخن ما با مسئولان است

ابراهیم ایرج زاد کارگردان فیلم «تابستان داغ» معتقد است اگر در فیلمش ضربه هولناکی به مخاطب وارد نمی کرد اینهمه تاثیرگذار نبود.

خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده سهرابی : فیلم «تابستان داغ» اولین تجربه سینمایی بلند ابراهیم ایرج زاد که در بخش مسابقه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد فیلمی خوش ساخت، خوش ریتم و با بازی های قابل تامل است. این فیلم به لحاظ مضمون سعی دارد از دل معضلات شخصی دو خانواده و تعمیم آن به بستر جامعه فهمی از رابطه مادر- فرزندی و پدر- فرزندی و مسئولیت هایی که در این زمینه وجود دارد به دست مخاطب بدهد.

او که در این فیلم رویکرد نقد اجتماعی را پیش گرفته است بحران هایی را در مسیر شخصیت ها و البته مخاطب قرار می دهد که در نهایت به واقعه ای هولناک می انجامد. ایرج زاد معتقد است تنها با چنین ضربه ای است که می توان مخاطب را به خود آورد. گفتگوی ما را با این کارگردان فیلم اولی در حاشیه برپایی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بخوانید.

*برای ساخت فیلم اول خود چه چالش هایی را پیش رو داشتید؟

-من دو سالی درگیر فراهم کردن شرایط ساخت فیلم اولم بودم و پروانه ساخت این فیلم هم متعلق به سال گذشته است. یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث شد ساخت فیلم طول بکشد کنار کشیدن سرمایه گذاری که حضورش قطعی شده بود، بود. البته برای من خیلی مهم بود که در قدم اول بتوانم فیلمی بسازم که برایم حضور قابل قبولی در سینما باشد و بتوانم روی پای خودم بیاستم و پشت بهانه هایی مثل اینکه شرایط برای ساخت فیلم اول سخت است، قایم نشوم؛ گرچه واقعا شرایط برای ساخت فیلم اول سخت است. همچنین دوست داشتم با بهترین عوامل و در حرفه ای ترین شکل کار کنم. من در فیلم های کوتاهم نیز به استفاده از عوامل حرفه ای اعتقاد داشتم چون سینما را یک کار تخصصی می دانم و باید کیفیت نهایی فیلم به گونه ای باشد که مخاطب برایش هزینه کند.

*در نهایت چطور سرمایه‌گذاران و تهیه کننده را پیدا کردید؟

-من دوستی دیرینه‌ای با هومن بهمنش دارم و با هم هم‌دانشگاهی بودیم و اولین فیلم کوتاهم را هم که جوایز زیادی گرفت با او ساختم و در فیلم «تابستان داغ» هم او اولین سرمایه گذاری و مجری طرحی در سینما را تجربه کرد. از سوی دیگر خانم الهام فلاح که خودشان نویسنده هستند و همسرشان به قصه علاقه مند شده بودند در بخش سرمایه گذاری ورود کردند.

و اما دلیل حضور آقای نوروزبیگی هم آشنایی وی با هومن بهمنش بود زیرا او از من کمتر شناخت داشت. درنهایت با همکاری همدیگر توانستیم گروه بازیگران بسیار ایده آلی را دور هم جمع کنیم و من این فیلم را در بهترین شرایط ساختم.

*بخش چالش برانگیز ساخت فیلم کدام بود؛ یک سالی که صبر کردید تا شرایط ایده آل شود؟

- دقیقا. من حدود ۱۳ ماه صبر کردم و تن به کاری با کیفیت پایین و تهیه جمع و جور ندادم و در مقابل فشارها ایستادم و اطرافیان مقاومت مرا برای ساخت این فیلمنامه دیدند. حتی در این فاصله فیلمنامه دیگری را هم دست نگرفتم و الان می گویم چه خوب شد که صبر کردم.

من حدود ۱۳ ماه صبر کردم و تن به کاری با کیفیت پایین و تهیه جمع و جور ندادم و در مقابل فشارها ایستادم و اطرافیان مقاومت مرا برای ساخت این فیلمنامه دیدند *شما در بخش کارگردانی در این فیلم موفق ظاهر شدید هر چند نباید تاثیر ارتباط خوب شما با فیلمبردار را در این میان نادیده گرفت و حضور بازیگرانی مثل صابر ابر، پریناز ایزدیار، علی مصفا و مینا ساداتی به این کیفیت کمک کرده است. هر چند برخی موقعیت ها برای برخی بازیگران در فیلم کلیشه ای به نظر می رسد.

- صد در صد با حرف شما موافقم که یک فیلم خوب ماحصل نزدیکی کارگردان و فیلمبردار است. من در فیلم کوتاهم هم به دلیل کار کردن با هومن بهمنش که او را می شناختم چند پله جلوتر از باقی فیلم‌ها بودم.

درباره انتخاب بازیگرها تنها پریناز ایزدیار ممکن است نقشش در فیلم «ابد و یک روز» را تداعی کند که درباره آن هم باید بگویم میان این نقش و آن نقش تنها نقطه اشتراک طبقه اجتماعی هر دو نقش است وگرنه شناسنامه شخصیت ها به کل متفاوت است. در فیلم ما ایزدیار در نقش نسرین یک مادر و تصمیم گیرنده است و بقیه بازیگرها هم در نقش هایی ظاهر شدند که پیش از این نمونه اش را از آنها ندیده ایم.

*مینا ساداتی از همه بازیگران متفاوت تر ظاهر شده است. این را قبول دارید؟

- به نظر من شاید دیگر وقتش باشد که مینا ساداتی به حقش در جشنواره فجر برسد. تا اینجا که فیلم‌ها را دیده‌ام در نقش مکمل تا الان رقیبی برای او ندیدم؛ نه اینکه چون بازیگر فیلم من است از او تعریف می کنم.

درباره انتخاب او باید بگویم با اینکه اولین انتخاب من مینا ساداتی بود ولی عده ای احساس خطرهایی می کردند که آیا او می تواند چنین مادری را آنچنان نشان دهد که مخاطب با او همذات پنداری کند و امروز خوشحالم که می‌بینم او بهترین اجرا را دارد.

همچنین معتقدم دو بازیگر خردسال فیلم هم بسیار باورپذیر و خوب ظاهر شدند و چون ما تک سکانس از آنها داشتیم برایم مهم بود بازیگر باشند. یسنی میرطهماسب هم با انکه نقش فرعی کوچکی داشت اما در همین نقش ها بسیار خوب ظاهر شده است.

*نمی خواهم بپرسم چرا برای ساخت اولین فیلم خود سراغی قصه ای به این تلخی رفتید اما ناچارم این سوال را بپرسم که اگر مرگی در فیلمی رخ بدهد به اندازه کافی بار روانی ایجاد می کند و مرگ یک کودک در فیلم این تلخی را صد چندان کرده و حتی ممکن است تماشاگر به ویژه در اکران عمومی پذیرای اینهمه تلخی نباشند و نتواند درونمایه های نقد اجتماعی شما را دنبال کند. آیا نمی شد با ضربه کمتر هولناک حرفتان را بزنید و قصه را پیش ببرید؟

- ممکن است خود من به عنوان یک شخصیت حقیقی نقطه ضعف هایی داشته باشم و اصلا خلاف آنچه در فیلمم می گویم رفتار کنم اما وقتی فیلمی می سازید باید حقیقت را بگویید. در «تابستان داغ» از بحرانی حرف می زنیم که گریبانگیر جامعه امروز ماست.

*منظورتان بحران مادرهایی است که کار می کنند یا مجبور هستند کار کنند!

- نه منظورم این نیست. این موضوع یک سوءتفاهم است. بگذارید بگویم فیلم از کجا آمد. ما نگاهی داشتیم به فیلم «کرامر علیه کرامر». در آن فیلم در سکانس اول می بینید مریل استریپ شوهر و فرزندش را ترک می کند چون فکر می کند شرایطی به او تحمیل شده است که نمی تواند جایگاه اجتماعی خود را حفظ کند. شروع قصه با این مبحث است اما در رمان «کرامر علیه کرامر» قبل این تصمیم شخصیت زن، ۶۰ صفحه داستان داریم که در فیلم حذف شده است. ما بیشتر تمرکزمان روی آن ۶۰ صفحه بود. در فیلم «تابستان داغ» ایمان و سارا را داریم و فرهاد و نسرین را که هر کدام یک فرزند دارند. یک زوج ما از طبقه پایین جامعه است که مادر نقش خود را برای مادری کردن پذیرفته اما مجبور است کار کند ولی زن مربوط به زوج دوم که پزشک هستند مادری را قبول ندارد و می خواهد شرایط اجتماعی خود را حفظ کند. دو پدر هم داریم که یکی وجهه مثبت پدری است و دیگری منفی. اما توجه کنید که فرهاد به زنش نمی گوید بنشین خانه و بچه مان را بزرگ کن بلکه می گوید برویم شهر خودمان تا والدینمان کمک کنند ولی سارا دوست دارد در تهران بماند.

*یک جایی با حرفتان مخالف هستم که نسرین نمونه مادر خوب است زیرا هر دو مادر دارای ایرادهای بنیادین هستند. همسر نسرین از زمانی که شما به ما نشانش می دهید مردی است که می خواهد برگردد و به هیچ وجه منفی نیست. در واقع ما دید منفی نسبت به او پیدا نمی کنیم و بر عکس متوجه لجاجت نسرین در نپذیرفتن پدر بچه اش می شویم. همانطور که گفتم ممکن است شخصیت ها عقبه ای داشته باشند اما باید آن را به شکل کامل با ما در میان بگذارید تا واکنش ما در قبالشان در مسیر نگاه شما باشد. از سوی دیگر کدام مادر نمونه ای است که فرزند ۵ ساله اش را صبح تا شب و یا شب تا صبح در خانه تنها می‌گذارد.

- نسرین مادر خوبی است اما به دلیل مشکلاتش کمی حواس پرت است وگرنه تربیت بچه اش را خوب انجام داده است. من وقتی فیلم را با یک عده دیدم به من می گفتند ما هم فرزندانمان را پیش پرستار گذاشته ایم و تا آن موقع فکر نمی کردند ممکن است خطری بچه شان را تهدید کند. در این فیلم سه وجه بررسی می شود؛ اول پدر ها و مادرها به عنوان شخصیت هایی مستقل و بعد خانواده و در نهایت جامعه.

من برای کار کردن زن و ایفای نقش اجتماعی اش ارزش قائل هستم اما ما طرح مساله کردیم که واقعا چقدر جامعه شرایط را برای مادری کردن استاندارد و ایفای نقش اجتماعی توسط زنان فراهم کرده است. اگر کسی بخواهد هم مادری کند و هم کار کند آن هم در جامعه ای که مرد به تنهایی از عهده خرج زندگی بر نمی آید چه می شود؟ آنجا که شوهر سارا به او می گوید برویم شهرستان کار کن و او قبول نمی کند، باز هم یک وضعیت اجتماعی مطرح می شود که امکانات در شهرستان‌ها ضعیف است و همه دوست دارند در پایتخت باشند.

شما در فیلم می‌بینید خانه نسرین کنار فرودگاه است و این خودش وضعیت استانداردی نیست.

* و در نهایت شما می‌خواهید بگویید در این چالش‌ها بچه ها و نسل بعد از بین می رود؟

- دقیقا. ما دو سال تلاش کردیم و انتظارم از منتقدان این است که روی مفاهیم فیلم دقت کنند. خانواده های ما از استاندارد زندگی دور هستند و بعد ما انتظار داریم فرزندآوری داشته باشند. اینکه بر فرزندآوری تاکید می شود درست است چون بقای هر جامعه ای به فرزندآوری است، اما آیا ما شرایطی را برای پدرها و مادرها ایجاد کرده ایم که با فراغ بال بتوانند نقش خود را در همه ساحت ها ایفا کنند.

یک روی سخن ما در این فیلم با همه مسئولان است. مطمئن باشید اگر ضربه به این هولناکی به آنها نمی زدیم هیچ کس به خودش نمی آمد. البته توجه کنید همانقدر که خداوند روزگار مهربان و کریم است خدای فیلمنامه هم مهربان است و ما در نهایت می بینیم فرزند دیگری و فرصت دیگری برای سارا و فرهاد پیش روست و خانواده نسرین هم از آن محل نا ایمن کوچ می کنند. ضمن اینکه در ابتدا اگر نمی توانستیم آنها را یک خانواده ببینیم در پایان می توانیم آنها را کنار هم ببینیم.

کد N1626530

وبگردی