آفتاب

دسته‌های گل

دسته‌های گل

همشهری دو - محمود قلی‌پور: چهارتا بچه دارد، اولی اردلان است که مهندس مکانیک است و در یک کارخانه ماشین‌سازی مشغول به‌کار است.

 فرزند دومش ارسلان است كه وكيل است و در يك شركت خصوصي كار مي‌كند، سومين فرزندش هم ارغوان است كه دانشجوي پزشكي است؛ البته دانشجوي تخصص پزشكي است اما نمي‌دانم دقيقا چه تخصصي مي‌خواند. چهارمي هم ارمغان است كه در مؤسسه رويان كار مي‌كند؛ البته خودش مي‌گويد ارمغان دانشمندي است. اينها را مرضيه‌خانم براي آيدا تعريف كرده است.

مرضيه‌خانم گاهي مي‌آيد و در كارهاي خانه به آيدا كمك مي‌كند. آيدا مي‌گويد كه مرضيه‌خانم و همسرش با كارگري بچه‌هايشان را به اينجا رسانده‌اند. مي‌نشينم روي مبل، آيدا چاي مي‌ريزد. مي‌گويم: «مثل اون نقاشي كه اومده بود خونه‌مون».

بعد سكوت مي‌كنيم. اخبار تلويزيون دارد از سقوط بي‌سابقه سهام مي‌گويد. آيدا مي‌پرسد: «هنوز سهام‌ات رو داري؟ تو چه وضعيه؟» سري تكان مي‌دهم كه يعني خبر ندارم. آيدا مي‌نشيند روبه‌رويم و مي‌گويد: «من درسش رو خوندم. سهام مثل باغداريه. بايد هميشه مراقبش باشي. اوضاع روز و وضعيت فردا رو پيش‌بيني و بررسي كني. بعد مثلا چين با ايران يه يادداشت تفاهم مي‌نويسه، بايد بگردي ببيني كدوم يكي از سهام‌ها تحت‌تأثير اين تفاهم هستن، سريع بخريش. سهامداري يعني اينكه هميشه حواست به اوضاع همه‌جا باشه». بعد سكوت مي‌كنيم و به ادامه اخبار كه آقاي مجري مي‌گويد توجه مي‌كنيم. بعد آيدا مي‌گويد: «سهام عمده رو مرضيه خانم داره». نگاهم ناگهان مي‌چرخد سمت آيدا. مي‌گويد: «چهارتا بچه داره، يكي ازيكي بهتر». بعد با خنده مي‌گويد: «كدوم سهامدار از مرضيه‌خانم و شوهرش موفق‌تر بودن؟»

اخبار تمام مي‌شود و من به فرزنداني فكر مي‌كنم كه با كارگري پدر و مادرشان به چنين قله‌هايي رسيده‌اند. آيدا مي‌گويد: «پدر و مادرها سختي و زحمت مي‌كشن اما بچه‌ها بزرگ مي‌شن». بعد با خنده مي‌گويد: «سهام‌ها هم بزرگ مي‌شن و سودده مي‌شن. بعد، هم خودشون لذت مي‌برن و هم پدر و مادرشون به آنها افتخار مي‌كنن».

صبح كه مي‌خواهم بروم سر كار، مرضيه‌خانم را مي‌بينم كه از سر كوچه مي‌پيچد داخل و مي‌خواهد برود خانه ما. سلام عليك مي‌كنيم. مي‌گويم: «آقا ضيا خوب هستن؟ دسته‌گل‌ها خوبن؟» به آيدا هم گفته: «شوهر شما به بچه‌هاي من مي‌گويد دسته‌گل‌ها. اينجور كه مي‌گويند، به بچه‌هام بيشتر افتخار مي‌كنم».

آيدا از او پرسيده كه «چرا كار مي‌كنين با داشتن چنين بچه‌هايي؟» مرضيه‌خانم هم جواب داده: «ربطي نداره به اين چيزها» و بعد از سكوت گفته: «اينها دم ازدواج هستن. پدر و مادر وظيفه دارن كمكشون كنن». آيدا مي‌گويد: «مرضيه‌خانم ميگه هر كسي بايد وظيفه خودش رو انجام بده. فرزندان و والدين هر كدوم وظيفه‌اي دارن».

کد N1613322

وبگردی