آفتاب
پاسداشت شهید کاظمی؛

آرزوی شهادت در دل او شعله می کشید

آرزوی شهادت در دل او شعله می کشید

سخن از سردار شهید احمد کاظمی است؛ شخصیتی که به گفته سردار حاج قاسم سلیمانی، خلاصه ای از شخصیت وجودی امام راحل (ره)، در او دیده می شد.

خبرگزاری مهر گروه فرهنگ: « آرزوی شهادت در دل او شعله می کشید. »

این تعبیر رهبر مجاهد و جانباز انقلاب درباره اوست؛ تعبیری گویا که در وصیت نامه او هم مشهود است:

« ... خداوندا! فقط می‌خواهم شهید شوم؛ شهید در راه تو؛ خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده.

خداوندا! روزی شهادت می‌خواهم که از همه چیز خبری هست الّا شهادت ... با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق ... ای خدای شهدا، ای خدای حسین (ع) ، ای خدای فاطمه زهرا (س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم کن ... .

خداوندا! خود می‌دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده ‌ام و دوران سخت را باید تحمل کنم ... .

ای خدای بزرگ؛ ربّ من؛ اگر بدم و اگر خطا می‌کنم، از روی سرکشی نیست؛ بلکه از روی نادانی است ... .

الله اکبر؛ خداوندا! خودت کمک کن. خداوندا! تو را به خون شهدای عزیز و همه بندگان خوبت قسم می‌ دهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرما و توفیق ‌ام بده هر چه زودتر به دوستان شهیدم برسم؛ انشاء الله تعالی. »

او در مانند چنین روزی یعنی در نوزدهمین روز از دی ماه سال ۱۳۸۴ و به همراه تعدادی دیگر از ایثارگران و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به آرزوی خود رسید و به جمع شهدا پیوست.

پس از آن بود که حضرت آقا فرمودند:

« دو هفته پیش، شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم؛ یکی این‌ که دعا کنید من روسفید بشوم؛ دوم این‌ که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعا حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ ی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشم‌ های شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: ان‌ شاء اللّه خبر من را هم به‌تان بدهند!

فاصله‌ ی بین مرگ و زندگی، فاصله‌ی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاء اللّه دارند. همه خدا را ملاقات می‌کنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضی‌ها واقعا روسفید خدا را ملاقات می‌کنند، که احمد کاظمی و این برادران حتما از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.

ما باید سعی‌مان این باشد که روسفید خدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظه ‌ی دیگر، اصلا نمی‌ دانیم که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه؛ احتمال دارد همین یک ساعت دیگر یا یک روز دیگر نوبتِ به ما برسد که از این مرز عبور کنیم.

از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگی باشد که خود آن مرگ هم ان ‌شاء اللّه مایه ‌ی روسفیدی ما باشد. ان ‌شاء اللّه خدا شماها را حفظ کند. »

سخن از سردار شهید احمد کاظمی است؛ متولد دومین روز از خرداد ماه سال ۱۳۳۸ در نجف آباد اصفهان.

او از همان دوران مدرسه و هنرستان، به جمع انقلابیون پیوست و عشق به خمینی را در سینه پروراند.

انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و پس از چندی، احمد از هنرستان فارغ التحصیل شد.

آشنایی و دوستی با محمد منتظری سبب شد تا احمد کاظمی هم به همراه او به سوریه و لبنان برود و با فعالیتهای چریکی آشنا شود.

او تنها بیست سال داشت که در فلسطین و لبنان، به جمع نیروهای مبارز و حزب الله پیوست و به مقابله با دژخیمان اسرائیل پرداخت.

او از خرداد ماه سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه درآمد و در همان روزهای نخست فعالیت در سپاه، نخستین مجروحیت را در کردستان تجربه کرد.

احمد کاظمی با شروع دفاع مقدس ملت ایران، در جبهه حاضر بود و شوق شهادت داشت.

رشادتها و نوآوریهای او سبب شد تا در ۲۲ سالگی به فرماندهی تیپ ۸ نجف اشرف برسد؛ تیپی که پس از مدتی به یک لشکر تبدیل شد.

فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) و قرارگاه رمضان از دیگر مسئولیتهای این شهید سرافراز بود.

 با همه این مسئولیتها و فرماندهی ها، احمد کاظمی همواره تلاش داشت تا خودش در خط مقدم جبهه حضور داشته باشد و ارتباط صمیمانه خود را با رزمندگان اسلام حفظ کند. این حضور مستمر در خط مقدم تا بدانجا بود که وی در طول هشت سال دفاع مقدس، بارها مجروح شد و به افتخار جانبازی هم نائل آمد که این جانبازی، در سال ۱۳۶۴ از نوع شیمیایی هم بود.

وی در راه ‌اندازی و شکل ‌گیری نیروی زمینی سپاه هم به عنوان معاون عملیاتی نیروی زمینی سپاه، خدمات شایانی داشت.

سردار کاظمی پس از پایان دوران دفاع مقدس هم همچنان در صحنه ایثار و جهاد حاضر بود و در سال ۱۳۷۲ هم به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب کشور، حُکم فرماندهی خود را از دست مقام معظم رهبری دریافت کرد. در همان دوران مسئولیت سردار کاظمی ‌در استان آذربایجان غربی و کردستان بود که حضرت آقا در همان منطقه حضور پیدا کردند و از برقراری امنیت منطقه به همت این سردار رشید، ‌تقدیر فرمودند.

و اما در سال ۱۳۷۹ بود که سردار احمد کاظمی، حُکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه را از فرماندهی معظم کل قوا دریافت کرد.

او در مدت پنج سال،  نیروی هوایی سپاه را از نظر ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی چنان ارتقا داد که همگان و حتی دشمنان ملت ایران هم به این لیاقت و افتخارآفرینی، آفرین گفتند و از توانمندیهای موشکی و صنعت هوایی کشور حیرت کردند.

احمد کاظمی در جریان زلزله بم هم در متن کار بود و باید او را قهرمان گمنام بم دانست؛ چراکه جزو اولین کسانی بود که خود را به بم رساند و تمام تجهیزات را برای امدادرسانی به مردم، بسیج کرد.

وی در سال ۱۳۸۴ به فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسید و در سه ماه فعالیت شبانه‌روزی خود  در این مسئولیت، بیش از ۱۰۰ سفر به تمامی ‌مناطق کشور داشت تا وضعیت یگانهای نیروی زمینی را از نزدیک بررسی کند.

حاج احمد، جانباز ۵۰ درصد جنگ تحمیلی بود و به فرموده رهبر مجاهد انقلاب، بارها تا مرز شهادت پیش رفت.

او همیشه در فکر شهادت بود و در مراسم معارفه اش در فرماندهی نیروی زمینی سپاه هم گفت:

« من خیلی دوست داشتم شهادتم در نیروی هوایی قرار بگیرد؛ ولی زمان شهادت ما در نیروی زمینی فرا می رسد ... از خدا می خواهم که به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها، اگر گناهی از من سرزده، به خاطر همرزمان شهیدم مرا ببخشد و دوست ندارم به جزء شهادت، وارد آن دنیا شوم.»

سرانجام حاج احمد به آرزوی دیرینه خود که شهادت بود رسید؛ بر اساس وصیتش، در جوار همرزم شهیدش، سردار حاج حسین خرازی در خاک آرمید و امروز، یازدهمین سالگرد شهادت اوست.

او در این روز و به همراه جمعی دیگر از فرماندهان نظامی در سانحه ای هوایی در اطراف ارومیه، به دیدار معبود شتافت؛ در حالی که روسفید بود.

کد N1598458

وبگردی