به نظر میرسد در مرحله نخست، میتوان دو نوع عنوان و لقب رسمی برای عالمان دین در این دوره یافت. نخست عناوین رسمی- حکومتی که از آن صاحب منصبان اداری-سیاسی بوده و در راس آنها باید به شیخالاسلام، صدر، قاضی و ملاباشی اشاره کرد. دسته دوم عناوینی است که اگرچه از نوعی رسمیت برخوردار است؛ اما حکومتی نیست. برای نمونه میتوان به عناوینی چون مجتهدالزمانی، پیشنماز، مدرس و حتی تعبیری مانند رئیسالعلما اشاره کرد. منصب امامت جمعه و نیز متولیان اماکن مقدسه را نیز میتوان در نوع اول جای داد. در تمام این مدت، جامعه عالمان دینی، جامعه گستردهای بوده و به هیچ روی، محدود به افراد صاحبمنصب نبوده است.
اصولا فرهیختگان این جامعه، متخصصان در فقه، کلام، فلسفه و حتی ادبیات در حوزه دینی تحصیل میکردند و از راه اوقاف معین شده برای مدارس یا کمکهای مردمی امرار معاش میکردند. طبعا کسانی که منصب حکومتی داشتند، حقوق خود را از حکومت دریافت میکردند که ممکن بود این حقوق از طریق اقطاعات یعنی واگذاری محل یا روستایی به آنان نیز باشد. درباره مناصب دو نکته دیگر را نیز باید در نظر داشت. نخست آنکه اصولا در ابتدای دولت صفوی تا دوره میانی، سازمان دولت صفوی، تکیه بر بخش نظامی آن یعنی نیروی قزلباش داشت. در حالیکه در نیمه دوم اساس ساختار دولت صفوی، بر بخش اداری آن بود. طبعا این تفاوت این ویژگی را داشت که در دوره نخست، ترکها که از روسای طوایف قزلباش بودند، دولت را در اختیار داشتند اما در دوره دوم عناصر تاجیک یا ایرانی بر اوضاع قالب بودند. در بخش صاحب منصبان دینی افراد عرب تا نیمه حکومت صفوی مقدم بر ایرانیها بوده و اندک اندک جای خود را به عالمان دینی ایرانی دادند. نکته دوم آن است که اساس ساختار دولت صفوی در آغاز چندان پیچیدگی نداشت و ساده بود. به همین دلیل خطوط اصلی موجود در ترکیب آن، به مقدار زیادی نامشخص و حتی نامعین است. در حالیکه در دوره اخیر وضعیت اداری شکل گسترده و در عین حال پیچیدهای به خود گرفت.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است