اولا باید راه معرفت امام را از خود قرآن آموخت. این حقایق بیان نشده. ذلک الکتاب لا ریب فیه. دو کتاب است: کتاب تدوین، قرآن؛ کتاب تکوین امام زمان. شرط نیل به هر دو کتاب، منحصر است به تقوا. مراتب تقوا در مراتب معرفت این دو دخیل است. وظیفه فردفرد ما دو مطلب است: اول: معرفت امامت. امام کیست، امامت چیست؟ دوم: معرفت امام زمان.
اما اول؛ مرجع در معرفت امام، خود امام است؛ چون محال است نیل آن مقام الا برای او؛ لذا معرف باید خود امام باشد. اما امام کیست؟ امام هشتم یک جمله دارد، اما این جمله کتابها شرح دارد. الإمام واحد دهره. عقل حیران است. زمان، غیر از دهر است. سه امر داریم: زمان، دهر، سرمد. سرمد منحصر است به ذات قدوس. اما امام، واحد زمان نیست، واحد دهر است. اولا باید دهر را شناخت تا واحد آن دهر. این اصل امامت است.
صاحب عزا حضرت ولی عصر(عج) است
همه هیئات بیرون بیایند
خزینه علم نامتناهی. این چه گوهری است؟ افسوس! عمر گذشت ما آن حضرت را نشناختیم. اگر ما میشناختیم این مملکت در روز شهادت ایشان یکپارچه شیون و عزا بود. این بازارها باز است مردم همه در خواب. خود ما هم در خواب. حجة الحجج، عیبة العلم، سفینة الحلم. امام حسن عسکری این است. عقل در هر کلمهای مبهوت است.
در مناطقی که آشنایید مردم را وادار کنید، همه هیئات بیرون بیایند، صاحب عزا ولی عصر است، ما همه در خوابیم! چه خوابی؟! گفتنی نیست. این ٢٨ سال چه بود؟ چه کرد؟ یک نمونهاش این است:
باران نیامد، همه علمای مذهب رفتند به دعای باران. قطرهای نازل نشد. یک راهب نصرانی آمد، تا دست بلند کرد به آسمان، مثل سیل باران سرازیر شد. همه مسلمانها مضطرب. کار به جایی رسید که اشقی الاشقیا خلیفه عباسی بیچاره شد. دید تختوتاج در خطر است. پناهنده شد به حضرت عسکری. گفت: یابن رسولالله! امت جدّت را دریاب. این است امام حسن عسکری. فرمود: فردا اعلان عمومی بشود؛ مسیحی، یهودی، مسلمان بیایند به دعای باران، من هم میآیم، آن راهب هم بیاید. فردا غوغایی شد... اینها در تاریخ مجهول مانده، همچو روزی اتفاق نیفتاده؛ اسلام در خطر؛ مسیحیت در ظفر؛ دست بلند کرد راهب به طرف آسمان. امام دست دراز کرد، دستش را گرفت. از بین دو انگشت چیزی در آورد، فرمود: حالا دعا کن. دستها را بلند کرد، ابرهای متراکم همه پراکنده شدند. خلیفه عباسی مات و مبهوت. چه خبره؟ پرسید: یابن رسولالله! واقعه چیست؟ فرمود: این استخوان یکی از انبیاء بنی اسرائیل است، خاصیت استخوان نبی این است اگر بلند بشود به طرف آسمان مثل سیل باران سرازیر میشود. فرمود: حالا دعا کن. دست برداشت ابرها پراکنده شد. اگر آن روز امام یازدهم نبود، الان من و تو معلوم نیست آیا مسلمان بودیم یا مسیحی؟ این جور اثر کرد. این است امام یازده.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است