آفتاب

اعضای جبهه پایداری،دلواپس خودشان می‌شوند /آغاز سکوت

اعضای جبهه پایداری،دلواپس خودشان می‌شوند /آغاز سکوت

می‌گویند "احزاب دولت ساخته پایداری ندارند"، چراکه آنها پایه‌های فعالیت خود را بر روی دولت‌ها بنا می‌گذارند، دولت‌هایی که نهایتا 8 سال دوام دارند.

لیلا چرمچیان: روند معمول در دنیا خصوصا کشورهای پیشرفته این است که حزب  دولت‌ را می سازند؛ یعنی احزاب و گروه‌های سیاسی قدرتمند پس ازموفقیت و کسب اکثریت آرای مردم، دولت متبوع خود را تشکیل می‌دهند، روندی که در ایران حداقل طی 3 دهه اخیر عکسش را شاهد بودیم و در عمل این دولت‌ها بودند که حزب تشکیل دادند تا بتوانند برنامه‌ها و اهداف شان را به پیش ببرند، احزابی که با سر آمدن عمر دولت های متبوعشان یا به طور کلی به محاق رفتند و از ادامه فعالیت بازماندند یا اگر خیلی اهل محاسبه بودند با کمترین میزان تاثیرگذاری به حیات خود ادامه دادند.

جبهه پایداری، جبهه مشارکت  و حزب کارگزاران سازندگی را می توان از جمله تشکل های سیاسی نوظهور سه دهه اخیرخواند که با وجود افتراق های بسیار در منش ، دیدگاه و نوع فعالیت سیاسی اما دریک نقطه به هم می‌رسند و آن «دولت ساخته» بودن است.

پایداری‌ها؛ دلواپس خودشان می‌شوند

اما در بین این سه تشکل سیاسی به نظر می رسد جبهه پایداری؛ تشکلی که از دل "رایحه خوش خدمت " و در دوران احمدی نژاد  ظهور و بروز پیدا کرد، این روزها شرایط  متفاوتی را تجربه می کند شرایطی که می تواند دلواپسان پایداری را بیش از هر زمان دلواپس کند.

اگر تحلیل‌هایی از جنس تحلیل حمیدرضا ترقی مبنی بر اینکه بخشی از جبهه پایداری نظر مثبتی در مورد حمایت از محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری داشتند را جدی بگیریم که قطعا اینگونه بوده است؛ به این نقطه می رسیم که این جریان در حال حاضر کاندیدایی رای آور برای معرفی و حمایت در انتخابات اردیبشت 96 ندارد. چراکه با توصیه های اخیر رهبری به محمود احمدی نژاد که با پذیرش وی نیز همراه بوده دیگر پایداری ها نمی توانند به تکرار دوران طلایی رییس دولت های نهم و دهم، همان روزهایی که برایشان پر از قدرت و آرامش بود دل خوش کنند.

وقایع سیاسی که بعد از خرداد 92 یکی بعد از دیگری در فضای سیاسی کشور رخ داد، اثبات کرد جبهه پایداری؛ در بین عامه مردم چندان جایگاه و پایگاهی ندارد، همان انتخاباتی که کاندیدای مورد حمایت آنها یعنی سعید جلیلی تنها 4 میلیون رای کسب کرد و دو سال بعد در اسفند 94 نمایندگانشان برای مجلس دهم با نه بزرگ مردم روبرو شدند. امری که به اذعان کارشناسان سیاسی نتیجه دو سال مخالفت جدی و سنگ اندازی هایی بود که اعضای این جبهه در مجلس در مقابل روحانی کردند، خصوصا در ماجرای برجام که تا پای تهدید به مرگ اعضای تیم مذاکره کننده هم پیش رفتند تا به زعم خود موفقیتی به نام برجام در کارنامه حسن روحانی به ثبت نرسد. 

اما گویی هرآنچه آنها تلاش کردند تا ذهن مردم را با رفتارهای دلواپس گونه خود شکل دهند، مردم بیشتر از آنها رویگردان شدند، امروز پایداری ها برای مردم همان دلواپسانی هستند که هربار تریبون مجلس باز می شد سخنانی تند و افراطی از آنها می شنیدند، همان هایی که یکی بعد از دیگری کارت زرد به وزرای دولت روحانی دادند و حتی یک وزیر را زودهنگام استیضاح و عزل کردند. 

حال این روزها به نظر می رسد پایداری ها بعد از نه بزرگی که در اسفند 94 در انتخابات مجلس دهم از مردم دریافت کردند نه دلواپس رفتارهای دولت که دلواپس خود شده اند. همین روزهایی که آنها دل به بازگشت احمدی نژاد بسته بودند به یکباره با توصیه و نهی رهبری مواجه شدند که کاندیدای محبوب شان را از ورود به انتخابات نهی کرده بود. احمدی نژاد همان برگ برنده ای بود که زود سوخت تا پایداری ها دلواپس گونه آینده سیاسی شان را نظاره گر باشند. شاید از همین روست که به نظر می رسد تنها مسیر ماندگاری در فضای سیاسی برای پایداری ها همراه شدن آنها با تصمیمات جریان اصولگرا و دور شدن از افراط و تک روی های سالهای گذشته است. امری که به آنها کمک خواهد کرد با یک سکوت نصفه و نیمه ماندگاری شان در نظام سیاسی را تثبیت کنند. 

توسل به مشی اعتدالی و درک واقعیاتی که اصلاح برخی روش ها را ضروری می سازد توام با فاصله گرفتن از فضای سیاسی برای مدتی جهت عملیاتی کردن این موارد رویکردی است که کمتر از جانب احزاب دولت ساخته مشاهده شده بنابراین می بینیم با پابان عمر دولت های که این احزاب از دل آنها برخاسته بودند این احزاب با تداوم رفتارهای قبلی خود که بدون درک محیط جدید در غیبت حامی اصلی شان شکل گرفته کاملا به انزوا رفتند البته در این میان شاید بتوان حزب کارگزاران را متفاوت دانست .حزبی که استارت فعالیتش در بهمن ماه ۱۳۷۴ درست یکسال و اندی مانده به پایان عمر دولت دوم هاشمی رفسنجانی زده شد.

حزبی که سایه آیت الله هاشمی شد

در آن مقطع زمانی شانزده تن از وزیران، معاونان و نزدیکان هاشمی رفسنجانی که رییس جمهور وقت کشور بود در بیانیه‌ای با عنوان «خدمتگزارن سازندگی» اعلام کردند در انتخابات مجلس پنجم حضور فعال خواهند داشت و فهرستی از کاندیداهای مورد حمایت خود را معرفی خواهند کرد. این اعلام موجودیت با واکنش منفی و شدید جناح راست رو به رو شد و آن را دخالت قوه مجریه در قوه مقننه قلمداد کرده و وزرای امضاکننده بیانیه را تهدید به استیضاح کردند ، در نهایت با فرمان رهبر جمهوری اسلامی، مبنی بر حضورنداشتن وزیران در این گروه غائله فروکش کرد و با حذف ۱۰ وزیر، به یک جمع ۶ نفره کاهش یافت که شامل ۵ معاون رئیس جمهور و شهردار تهران می‌شدند که با صدور بیانیه‌ای با عنوان «کارگزاران سازندگی» حضور خود را در عرصه انتخابات اعلام کردند.

حزب کارگزاران سازنگی همانند بسیاری از احزاب دولت ساخته که در فعالیت های خود نقطه اوج دارند توانست در مجلس پنجم موفقیت قابل ملاحظه ای بدست آورد و در مقاطع بعدی نیز به عنوان تشکلی که به سایه هاشمی رفسنجانی مشهور است توانست با بازسازی به موقع خود و توسل به روش های اعتدالی به نسبت دیگر احزاب دولت ساخته ایران هویت و اثرگذاری خود بر فضای سیاسی را حفظ کند.

حزبی که کارش به انحلال رسید

اما از این منظر شاید بتوان گفت اقبال با جبهه مشارکت دیگر تشکل سیاسی دولت ساخته که محصول دولت اصلاحات بود، یار نبود .
جبهه مشارکت ایران اسلامی که بعد از ناآرامی های خردداد88 بسیاری از اعضای آن دستگیر و محکوم شدند با حکم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به استناد محتویات پرونده از جمله ادعانامه - کیفرخواست - دادستان عمومی و انقلاب تهران و آرای صادره علیه اعضای حزب مشارکت و گزارش وزارت اطلاعات و کمیسیون ماده ۱۰ قانون فعالیت احزاب و جمعیت‌ها و با لحاظ اساسنامه و مرامنامه این حزب منحل شد. قاضی به استناد ماده ۲۳۲ آئین دادرسی کیفری، احکام انحلال حزب مذکور را «قطعی» و غیرقابل تجدیدنظر خواهی اعلام کرد.

جبهه مشارکت که اکثر اعضایش معاونین رییس دولت اصلاحات ،وزرا، و مدیران این دولت بودند را لگر واقع بینانه بررسی کنیم می بینیم که آنها نیز زمانی همچون سلف خود در کارگزاران با کسب اکثر کرسی های مجلس ششم مایه فخر و مباهات جریان اصلاحی کشور بودند اما نتوانستند در مسیرهای بعدی خصوصا بعد از پایان عمر دولت اصلاحات گام های موثری بردارد و تاثیرگذاری خود بر افکار عمومی را همزمان با پایان عمر دولت اصلاحات به میزان قابل توجهی از دست دادند. تا در نهایت به حکم دادگاه مجبور به حزب از عرصه سیاسی کشور شدند.

در این میان شاید نتیجه ضعیف جبهه مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 سند خوبی باشد بر آغاز روند ناکارامدی مشارکتی‌ها بعد از پایان عمر دولت اصلاحات؛ چراکه در این انتخابات مصطفی معین که کانیدای مورد حمایت حزب بود در میان هفت کاندیدای این انتخابات نفر پنجم شد، در این انتخابات حزب مشارکت حاضر نشد از دل گروه های اصلاح طلب یک کاندیدا معرفی شود و بدین ترتیب صحنه را به رقیب واگذار کردند تا مقدمه ای شود برای انزوای سیاسی این تشکل ساخته. گرچه اعضای آن تشکل این روزها خود را در قالب حزب اتحاد ملت دوباره بازسازی کرده و قصد بازگشت و تاثیرگذاری در فضای سیاسی اصلاح طلبانه را دارند.

به هر حال سرنوشت احزاب دولت ساخته فعلی هر چه باشد برای آینده نباید تعریف حزب را فراموش کرد؛ حزب در عالم سیاست سازمانی سیاسی است که به دنبال تأثیرگذاری در حکومت است، این تأثیرگذاری معمولاً از طریق نامزد کردن کسانی با دیدگاه‌هایی همسو با حزب برای کسب مسئولیت‌ها و مناصب سیاسی صورت می‌پذیرد، پس چه بهترکه احزابی داشته باشیم که دولت ها و مجالس را در ورای رقابتی سالم و نه جنجالی و فراسایشی تشکیل می دهند نه اینکه خود به دنبال دولت ها شکل بگیرند و پیرو منویانت آنها باشند.

2929

کد N1451907

وبگردی