آفتاب

واکاوی علل عدم پایایی احزاب در ایران /جای خالی احزاب برندگرا و انتقاد از برخورد سلبی و امنیتی

واکاوی علل عدم پایایی احزاب در ایران /جای خالی احزاب برندگرا و انتقاد از برخورد سلبی و امنیتی

انجمن اندیشه و قلم، در نشستی که به همت گروه سیاست نظری خود و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار کرد، به بررسی «دلایل عدم پایایی احزاب در ایران» پرداخت.

به گزارش خبرانلاین به نقل از روابط عمومی انجمن اندیشه و قلم، در این نشست که در تالار خیام خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، آذر منصوری فعال سیاسی و حزبی، دکتر رضا اکبری نوری استاد دانشگاه و دکتر رسول بابایی روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی به طرح موضوع در این باره پرداختند.

اکبری‌نوری درباره «امتناع معرفتی نظام حزبی در ایران»، آذر منصوری درباره «نسبت احزاب و نوسازی» و بابایی درباره «احزاب از منظر بازاریابی و برند سیاسی» سخنرانی کردند.

اکبری نوری: نظم معرفتی‌ ما با تقدم خیر بر حق، پشتوانه نظام حزبی نیست
دکتر رضا اکبری نوری، استاد دانشگاه در ابتدای این نشست با بیان اینکه پایایی یک مسئله اصلی برای احزاب است، گفت: برخی تمایل دارند از عدم پایایی در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، تعبیر به آن کنند که ایران جامعه کوتاه‌مدت ست. به عبارتی صحبت از پایایی امری غامض و پیچیده شده است.
دکتر اکبری به عنوان پژوهشگر اندیشه سیاسی، با بیان اینکه ما ایرانی‌ها یک جایی عامدانه و یک جایی غیرعامدانه، سؤال‌هایمان را از یک مقطع زمانی به بعد می‌پرسیم، گفت: به عنوان مثال مشروطه‌خواهان از یک زمانی به بعد متوجه شدند که مشروطه با یک بخشی از محتوای سلطنت و بخشی از محتوای دین همخوانی ندارد لذا آگاهانه مشروطیت را به نوعی تعریف کردند که بتوانند آن را با بخشی از سلطنت و دین سازگار کنند و تضادها را کاهش دهند. یعنی اگر قرار بود بنیان‌های معرفتی مشروطیت مورد پرسش قرار بگیرد، مشروطه نمی‌توانست در ایران شکل بگیرد.
این استاد دانشگاه با تشریح وضعیت کنونی احزاب و عدم موفقیت آنها این پرسش را مطرح کرد که حال ببینید آیا ما فعالان حزبی برجسته نداشتیم؟ برخی از احزاب وضعیت اقتصادی خوبی داشتند. برخی از احزاب توانستند در بدنه جامعه نفوذ کنند اما باز آن‌ها هم پایا و پایدار نیستند.
وی دلیل این امر را همان نظام معرفتی عنوان کرد که به عنوان یک مانع عمل می‌کند و گفت: حرف این ست که در طرح پرسش‌هایمان یک خبط تاریخی داریم و آن مرتبط با عدم پرسش‌های معرفتی‌ست. بگذاریم این سؤال را بپرسیم آنچه که امروز یک نظام حزبی را به عنوان یک الگوی موفق در کشورهای غربی مطرح می‌کند بدون پشتوانه معرفتی رخ داده ست؟ پشتوانه معرفتی ظرف ماست و اگر این پشتوانه معرفتی را نادیده بگیریم در عمل زمین بازی برای احزاب نداریم.
اکبری نوری با بیان اینکه نظام معرفتی ایران با عمری 3000 ساله محل منازعه تاریخی بین خیر و حق بوده است، به بیان مثالی برای تشریح آن پرداخت و گفت: نظم معرفتی می‌تواند پشتوانه نظام حزبی باشد که ما در آن حق را بر خیر مقدم کرده باشیم حال آنکه هنوز در نظم معرفتی ما تقدم بر خیر ست. لذا بهتر ست این سؤال را بپرسیم که اصلا چرا احزاب باید در این نظم معرفتی پایا باشند؟
وی با طرح یک مصداق عینی بین نزاع بین حق و خیر گفت: به عنوان مثال آقای روحانی گفتند که وظیفه حکومت اسلامی بردن مردم به بهشت نیست و پس از آن مقام رهبری گفتند دقیقا برعکس وظیفه حکومت اسلامی بردن مردم به بهشت است. دقیقا این مصداق عینی نزاع بین خیر و حق است. نظام مبتنی بر خیر می‌گوید تو به عنوان شهروند توان تشخیص خیر را نداری. نظام مبتنی بر خیر الزاماتی دارد که عملا ممانعت می‌کند از نظمی که مبتنی بر نظم معرفتی خیر نیست.
به اعتقاد این استاد اندیشه سیاسی، اگر به این نظم معرفتی بی توجه باشیم عملا اثر بخشی نهادهای سیاسی را نخواهیم داشت. وی معتقد ست پایا بودن احزاب به معنی "اثربخشی" ست، نه به معنی عمر طولانی بدون اثربخشی. هر حزبی که دولت ساخته نیست یا ضعیف است و کاری به پیش نمی‌برد یا تبدیل به اپوزیسیون می‌شود. چون خودش را نمی‌تواند با نظم معرفتی تقدم خیر بر حق، تطبیق دهد. به همین دلیل مهم است که باید دید در چه نظم معرفتی قرار ست احزاب کار کنند؟ تا زمانی که نظم معرفتی ما تقدم "خیر" بر "حق" است بی‌نتیجه است در مورد پایایی احزاب صحبت کنیم . دقیقا مصداق کارمان همان داستان سیزیف است و مدام حزب و رسانه تولید می‌کنیم اما به دلیل کار کردن در همین نظم معرفتی، در نهایت بی‌نتیجه محکوم به شکست می‌شویم.
وی در پایان به بیماری نادیده‌انگاری اشاره کرد و گفت: یعنی از یک جایی به قبل را نادیده می‌گیریم که گاه آگاهانه و گاه ناآگاهانه است. لذا در یکصد سال گذشته ظواهر تجدد را بدون شناخت پشتوانه‌های معرفتی آن ظواهر جذب کرده‌ایم که نتیجه آن جامعه شبه روشنفکری و شبه مدرن است .
بابایی مطرح کرد؛ جای خالی احزاب برندگرا معطوف به جامعه هدف
دکتر رسول بابایی روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی نیز در سخنان خود در نشست بررسی دلایل عدم پایایی احزاب در ایران، با انتقاد از موارد طرح شده از سوی دکتر اکبری گفت: بنده با فرمایشاتی که دکتر اکبری داشتند، کمی مشکل دارم، چون فکر می کنم رویکردهایی که مبتنی بر چنین نگاه‌های فلسفی است هیچ‌گاه بر ما راه گشا نخواهد بود. شما وقتی بحث می کنید و اثبات می کنید که ما دچار یک امتناع نظام حزبی در کشورمان هستیم و نظام معرفتی ای وجود دارد که سه هزار سال برقرار بوده، در واقع می خواهید بگویید که قید حزب، دموکراسی و غیره را در این کشور باید زد و بساط همه اینها را جمع کرد.
وی به این نکته که اندیشه اش ادامه اندیشه‌های دکتر میرسپاسی ست اشاره کرد و افزود: در واقع بحثی را که بنده بر مبنای آن می‌خواهم صحبت کنم را مدیون دکتر علی میرسپاسی هستیم که در دوران اصلاحات بحثی را مطرح کردند که کمی فضا را گرفت ولی باز آن رویکردهایی که بر اولویت تفکرو فلسفه تأکید دارند عرصه را تنگ کردند و مانع ادامه این مباحث شدند. ایشان بحثی را در مورد الویت دموکراسی بر فلسفه داشتند. بحث ایشان مبتنی بر این بود که زمانی‌ که شما رویکردی نهادی به دموکراسی داشته باشید و تلاش شما در کشوری مانند ایران که دموکراسی و ساختار حزبی‌ نیم‌بند دارد مبتنی بر کارآمد کردن این نهادها بکنید، مؤثرتر است تا شما در پی اثبات این باشید که در ایران از اساس ما دچار امتناع هستیم. البته ریشه‌ای ترین بحث در مورد امتناع را آقای آرامش دوستدار مطرح کرد که معتقد بودند ما در ایران دچار امتناع تفکر هستیم و هیچ تفکری در این کشور نمی‌تواند شکل بگیرد. ایشان همیشه با دکتر سید جواد طباطبایی بحث داشتند و می‌گفتند که دکتر طباطبایی اندیشه من را دزدیده است و من طراح این بودم که در ایران، امتناع تفکر داریم.
بابایی در ابتدای این بحث هم چنین به آرای دکتر طباطبایی اشاره کرد و گفت: مبحث بعدی را دکتر طباطبایی مطرح کردند که معتقد بودند ما درایران دچار زوال اندیشه سیاسی هستیم و نظام معرفتی ای در ایران وجود دارد که اصلا اجازه نمی دهد که ما به دموکراسی، حزب و غیره دست پیدا کنیم. این پژوه ها از نظر اینجانب حتی ورزش ذهنی هم نیست.
روشنفکران با نوعی مازوخیسم اندیشه‌ای همیشه نوعی تحقیر ملی را به ما یادآوری می‌کنند
وی با ادامه نقد بر آرای نظری دکتر اکبری ادامه داد: ما می‌توانستیم در این مکان جلسه‌ای با عنوان عدم پایایی نظام اقتصاد مدرن برگزار کنیم و جناب دکتر می‌توانستند همین بحث‌هایی که در مورد نظام حزبی مطرح کردند در این مورد هم مطرح کنند و بگویند چون ما دچار امتناع تفکر هستیم، تفکری که مبنای آن برتری خیر بر حق (شر) است پس ما به اقتصاد مدرن هم دست پیدا نخواهیم کرد. این تفکر سه هزار سال پا برجا بوده و زمانیکه تفکری سه هزار وجود داشته است به این معنی است که من توان شکست چنین تفکری را حداقل در زمان عمر خود نخواهم داشت.زیرا شما معتقدید که بنده در جایی زندگی می‌کنم که در آن دموکراسی، حزب و اقتصاد مدرن و همه چیز دچار امتناع اساسی، ریشه‌ای و تاریخی است و هیچ امکان برون رفتی هم وجود ندارد. حال اجازه دهید که پرسش‌هایی معرفتی مطرح کنیم، این پرسش‌های معرفتی حتما به عمر هیچ یک از ما قد نخواهد داد تا راه برون رفتی از ان پیدا کنیم و از این مباحث و مسائل گره‌گشایی و چاره‌اندیشی کنیم. بنده تعجب می کنم که ما در ایران دارای علوم سیاسی با ساختار دانشگاهی قدرتمند و با سابقه هستیم و پس از بحث و استدلال بسیار به این نتیجه می‌رسند و اثبات می‌کنند که ما در همه چیز دچار امتناع هستیم. این واقعا چه کارکردی دارد. این در واقع به تعبیر میرسپاسی، چیزی جز روایت یأس نیست؛ که بیان‌کننده این است که شما دچار بن‌بستی هستید که تحت هیچ شرایطی نمی‌توانید از آن خارج شوید و ریشه‌ای‌تر از آن است که بتوانید راه برون‌رفتی پیدا کنید. بنده به استدلال‌هایش هیچ کاری ندارم که هر چند می‌تواند به آن ورود کرد و بر روی آن هم بحث کرد و نمونه‌های تاریخی ارائه داد و می‌توان نشان داد که به تعبیر کارل پوپر این رویکردها کاملا ابطال‌ناپذیر هستند. آقای دکتر فرمودند که اگر حزب 50 سال هم دوام داشته باشد باز هم پایا نیست، نه پایا نیست. خوب ما در همین کشور و ساختار انتخابات و نظام حزب داریم و در کنار آن هم هزاران مشکل داریم. ما باید راهی برای برون رفت از آن پیدا کنیم.
وی به معضل یاس در روشنفکران اشاره کرد و افزود: بر این باور هستم که این روایت‌های یاس، گره‌گشا نخواهد بود و در این زمینه ‌ها ما باید به رویکردی دیگر دست پیدا کنیم. روشنفکران ما دچار نوعی بیماری، یک مازوخیسم اندیشه‌ای هستند که بر این باورند همیشه باید یک نوع تحقیر ملی را به ما یادآوری کنند؛ بر این مبنا که از لحاظ تاریخی و ریشه‌ای، امکان تفکر در ما وجود ندارد. به عنوان مثال می‌گویند؛ من به کشور سوئد رفتم و آنجا همه چیز منظم و خوب بود، یاد بگیرید اما شما همچنان مثل سابق هستید و آدم نمی‌شوید. مانند مادری که دائم شکایت می کند و خوبیهای بچه همسایه را مدام بر سر بچه خود می‌کوبد. در بحث‌های تربیتی این ثابت شده است که هیچ بچه ای با این رویکردها تربیت نمی‌شود و ملت هم با این رویکردها دچار تغییر و تحول نمی شود. به این معنی که شما نمی‌توانید با تحقیر یک ملت، آن ملت را به تحریک مجبور کنید.
این تحلیل گر سیاسی در ادامه مباحث خود، به تشریح رویکرد برند سیاسی و بازاریابی سیاسی به مقوله احزاب اشاره کرد و گفت: بحث خود را بر این اساس مطرح می کنم که اگر قرار باشد از منظر کارکردگرایی و کارآمدسازی نهادهای دموکراتیک و نظام و ساختار حزبی تلاش کنیم، بر این باورم که جای یک سری اندیشه ها و تجربیات در ایران خالی است. در کشورهای پیشرفته وقتی یک نظام انتخاباتی منظم و مرتب است، دانش خاصی هم برای پشتیبانی این نظام انتخاباتی و رقابتها ایجاد و تولید می شود. دانشی که مربوط به این رقابت‌ها و نظام انتخاباتی است، عنوانش "بازاریابی سیاسی" (political marketing) است. هدف آن این است که به احزاب توصیه می‌کند تا چگونه کارآمد شوند. ما کتابی را تحت عنوان "بازی بازاریابی سیاسی" از خانم میز مارشمنت که از اساتید به نام حوزه بازاریابی سیاسی است، ترجمه کرده‌ایم که مباحث تقویت ساختار حزبی را توضیح داده است. مقاله ای دیگر تحت عنوان رویکردهای مختلفی که احزاب دارند هم ترجه کرده ایم که هنوز منتشر نشده است. در واقع بنده به قصد دارم بگویم که یکی از مشکلاتی که با حل آن شاید بتوانیم به کارآمدسازی نظام حزبی خودمان کمک کنیم، همان چیزی است که خانم مارشمنت مطرح کرده‌اند. ایشان سه گروه حزب را شناسایی می‌کنند و در واقع الگو و چارچوب تئوریکی که ارائه می‌دهند مبنای الگوی مفصلی در مورد ساختار حزبی تمام کشورها است، کشورهای پیشرفته و غیرپیشرفته از هند و پاکستان گرفته تا آلمان و انگلستان و آمریکا. ایشان سه نوع حزب را مطرح می‌کنند: 1- حزب محصول‌گرا 2- حزب فروش‌گرا 3- حزب بازارگرا."
وی در تشریح هر یک از این مدل‌ها گفت: احزاب محصول‌گرا چون متعلق به ساختارها و نظام‌های سیاسی سنتی هستند، چرا ناموفق هستند. مباحث ایشان برگرفته از بازاریابی اقتصادی است، یک زمانی در بازاریابی تجاری و اقتصادی، چون تقاضا بر عرضه پیشی و برتری داشت، هر چیزی که تولید می‌شد مصرف می‌شد. بر همین مبنا تولید کنندگان صرفا در همان محصولی که مزیت و برتری داشتند را تولید می کردند و محصولی را تولید می‌کردند که همه می‌خریدند. بعد دوره ای آمد که تولید کنندگان احساس کردند برای فروش این محصول باید مطالعات و اقداماتی انجام دهند و در واقع فروش محصول خیلی مهم است. بحثی مطرح بود که یک فروشنده خوب، فروشنده‌ای است که بتواند یک یخچال را به یک اسکیمو بفروشد.این تفکر متعلق به همین دوره فروش‌گرا است، که معتقد بودند در بازاریابی آنچه مهم و حیاتی است فروش است. بعد از پیشرفت نظام اقتصادی، این بحث مطرح شد که شما باید بازاری که قصد دارید در آن محصول خود را بفروش برسانید را بشناسید؛ عناصر مختلف مانند رقیب، بازار، مخاطب، مخاطب هدف، کلیت محیط بازار را بشناسید و بر اساس این موارد محصولی را تولید کنید. خانم مارشمنت بر اساس این رویکرد، آن را به احزاب و نظام‌های سیاسی تطبیق داده است. احزاب محصول گرا در واقع بر این باورند که محصول یا ایده یا تفکر یا کاندیدا و هر آنچه که یک حزب تولید می کند، خوب و بر حق و به نفع مردم است و مردم اگر راه درست را تشخیص دهند حتمن ما را انتخاب خواهند کرد. این نگاهی ایدئولوژیک به سیاست است. بیشتر احزاب ما در این رده طبقه و دسته‌بندی می‌شوند.
به گفته بابایی ، احزاب فروش‌گرا احزابی هستند که محصول خود را دارند، در تولید محصول، ایده و تفکر خیلی به دنبال مطالعه بازار و شناسایی رقیب و مخاطب خود نیستند. محصول را تولید می‌کنند ولی در فروش آن مطالعه می کنند تا آن را به شیوه خوب و مناسبی بفروشند؛ رسانه خوب داشته باشند، خوب عرضه کنند، خوب بسته بندی کنند.
وی افزود: احزاب بازارگرا، احزابی فراتر از این هستند؛ احزابی هستند که قبل از تولید محصول، بازار را مطالعه و بررسی می‌کنند. نظرسنجی، تمرکز بر گروه و سایر شیوه‌هایی که برای شناسایی افکارعمومی وجود دارد را به خوبی استفاده می‌کنند تا بتوانند محصول مناسب این بازار را تولید کنند. این توضیح 9 بند دارد. این رویکرد برای احزاب ما می‌تواند بسیار گره‌گشا باشد.
این روزنامه نگار در مورد جای خالی نظرسنجی در بین مسئولان حزبی گفت: در کشور ما این همه انتخابات برگزار می‌شود و یکی از عناصر مناسب برای انتخابات، نظرسنجی است این در حالی است که احزاب ما هیچ اعتقادی به نظرسنجی نداریم. آنها تصور می کنند که در کانالی تاریک هستند که بعد از انتخابات مشخص که چگونه افکار عمومی را باید شناسایی می‌شود. در حالی که روش‌های خاص برای این کار وجود دارد. بنابراین احزاب ما احزاب بازارگرا نیستند.
وی از این مباحث این گونه نتیجه گرفت: در واقع بحث بنده این است که بیش از آنکه نظام معرفتی ما ایراد داشته باشد و پرسش‌های معرفتی بتواند گره‌گشای مشکلات ما باشد، تکنیک‌های کارآمدسازی احزاب می‌تواند از مکشلات بکاهد. این تکنیکها و دانش در دنیا وجود دارد و می توانیم از آن بهره بگیریم. دانش خیلی ریشه داری در غرب است. بازاریابی اقتصادی به دلیل پیوند با پول و بازاریابی سیاسی به دلیل پیوند با قدرت به خوبی رشد کرده اند و ما در این زمینه ضعف داریم.
دکتر بابایی در مورد احزاب برندگرا مباحث را مبسوط تر بیان کرد و گفت: نکته‌ای که بنده سعی کردم با توجه به رویکردهای بازاریابی تجاری به آن بپردازم، احزاب برندگراست. زمانی که بیان می‌شود احزاب بازارگرا، منظور احزابی است که پیرو مردم و بازار هستند و از طریق روش‌های متفاوت مانند نظرسنجی، افکارعمومی را شناسایی می کنند و در جهت پیشبرد کار و امور خودشان را با این افکار همراه می‌کنند. رویکردی ارزش‌گرا در سیاست مطرح است که بیان‌کننده این است که آیا حزب باید پیرو جامعه باشد یا باید جامعه را هدایت کند. همانطور که رویکردهای برندگرا در حوزه اقتصاد تلاش کردند تا این مشکل را حل کنند، احزاب برندگرا هم در تلاش‌اند تا این پیروی صرف از بازار و افکارعمومی را به شکل درستی حل کنند. یعنی قبل از مطالعه جامعه و بازار سیاست، تلاش کنند تا برند خود را شکل دهند.
به گفته وی، هر چند نظام حزبی نیم بند با هزاران مشکل داریم، تکنیک‌ها و روش‌هایی که بتواند این نظام را کارآمد بکند، بسیار مؤثر است. ما بیش از اینکه در نظام معرفتی‌مان مشکل داشته باشیم که داریم، در این حوزه‌ها ضعف دانش و تجربه داریم، هم ضعف دانش و تجربه عملی و نظری. یه این معنی که بسیاری از مکشلات احزاب به دلیل ضعف دانش و تجربه موجود است.
از نگاه این تحلیلگر بازاریابی سیاسی می‌تواند بخشی از مشکلات ما را حل کند و در کارآمدسازی ما را یاری کند. امکان دارد صدها سؤال برای ما مطرح شود از جمله اینکه آیا اصلا تلقی جامعه سیاسی به مثابه بازار درست است یا نه. که این سؤالات آنجا مطرح شده و جواب‌های خوبی نسبت به آنها ارائه شده است.
بابایی از فضای دانشگاهی خواست تا به جای تشریح ریشه‌ای مشکلات به فکر ارائه حل‌های کارآمد باشند: زمانی که شاهد پیشرفت در ساختارهای سیاسی کشورهای پیشرفته هستیم و انتخابات باشکوه و مؤثری دارند و هر انتخاباتی منجر به پیشرفت در عرصه سیاسی می‌شود، به دلیل حمایت‌ها و پشتیبانی‌های علمی و اندیشه‌ای نسبت به آنها است. بنده معتقدم که دانشگاه‌ها و جامعه دانشگاهی ما کمتر به این موضوع پرداخته‌اند و باید بیشتر به آن توجه و تمرکز کنند.

منصوری مطرح کرد: برخورد سلبی و امنیتی با احزاب
آذر منصوری فعال سیاسی و حزبی نیز در این نشست با عنوان «نسبت بین نوسازی و تحزب»، با بیان این سؤال که آیا اساسا از زمانی که روند نوسازی در ایران آغاز شد، به امری به نام تحزب و اثرگذاری تحزب در این فرایند توجه شد یا نه؟ به طرح مسئله پرداخت.
وی با بیان اینکه در تحلیل آنچه در تاریخ ما اتفاق افتاده، نگاه منصفانه و قضاوت منصفانه داشتن شاید سخت‌ترین و دشوارترین کاری باشد که یک پژوهشگر و تحلیلگر تاریخی سیاسی می‌تواند داشته باشد، گفت: در 80 یا 90 سال پیش، از زمانی که روند نوسازی در ایران آغاز شد، «روشنفکران ما چه پیش‌زمینه‌ای برای طرح نوسازی در ایران و هم‌نوا کردن ایران با نظم نوین جهانی داشتند و چه مخاطراتی پیش روی ایران بود و به چه اولویت‌هایی می‌اندیشیدند؟»
وی افزود: من فکر می‌کنم مشکل عدم پایایی احزاب در ایران هم همانطور که دکتر اکبری هم اشاره کردند به یک مسأله کلی‌تر و کلان‌تر برمی‌گردد و آن هم عدم توسعه‌یافتگی در ایران است. اگر ما توانستیم به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که چرا بعد از هشت دهه که به هر ترتیب مجموعه‌ای از روشنفکران مشروطه و پس از آن، این فرایند را در ایران هم جریان‌سازی کنند، ما به توسعه همه‌جانبه و توسعه درون‌زا و پایدار و توسعه‌ای که با مشارکت آحاد مردم باشد نرسیدیم، آن وقت می‌توانیم به این سؤال محتمل هم پاسخ دهیم که چرا اساسا در موضوع احزاب هم به آن پایایی که در کشورهای دیگر رسیده‌اند، نرسیده‌ایم.
منصوری در پاسخ به این دیدگاه که گفته می‌شود احزاب به لحاظ مالی دچار مشکل هستند یا از شخصیت‌های اثرگذار در کادر رهبری خود استفاده نمی‌کنند، گفت: این موارد به عنوان علت‌های اصلی مدنظر نیست. آنچه باید به آن پرداخته شود، فرایندی ست که در طی هشتاد سال اتفاق افتاد و متأسفانه مدرنیسم به دستاوردهایی که در کشورهای دیگر و کشورهای مشابه ما داشت، در ایران دست نیافت. ما امروز نه به توسعه پایدار رسیدیم، نه متوازن و نه همه‌جانبه. نه به توسعه سیاسی رسیدیم، نه اقتصادی نه توسعه فرهنگی و نه اجتماعی. این بحث خیلی مفصل است و گزاره‌هایی که تأیید می‌کند که ما همچنان نمی‌توانیم ادعا کنیم که حتی یک کشور در حال توسعه هم هستیم، خود دلالت دارد بر این موضوع.
منصوری در ادامه به نقش روشنفکران اشاره کرد و گفت: یک مجموعه‌ای از روشنفکران بعد از مشروطه و ناکامی‌هایی که دولت‌های بعد از مشروطه داشتند و آمدن رضاشاه و مجموعه‌ای از روشنفکرانی که گرد او را احاطه کرده بودند به این نتیجه رسیدند که در آن مقطع، آنچه که اولویت هست برای کشور، تأمین امنیت و نان است و برای تأمین این نیاز اولویت این است که یک قدرت متمرکز مطلقه در این کشور شکل بگیرد. ضمن اینکه تلاش هم می‌شود نمایی از مدرنیسم هم در کشور اتفاق بیفتد. بقول تقی‌زاده تمدن و مدرنیسم به دو شکل خود را نشان می‌دهد یکی در بلوارهاست، یکی در کتابخانه‌ها و لابراتوارها. اما آنچه در ایران اتفاق افتاد بیشتر در بلوارها بود. یعنی ما نمایی از مدرنیسم را می بینیم و آنچه الزام اصلی مدرنیسم بود را در آغاز روند نوسازی و مدرنیسم در ایران به آن توجه نکردیم. این الگویی که برای ایران استفاده شد، برگرفته از الگوهایی بود که در تمامی کشورهای دیگر مطرح شد و سؤال این است که آیا روشنفکرانی که در آن مقطع به این تئوری رسیدند و به این نتیجه رسیدند، آیا تعمدا الزامات اصلی فرایند نوسازی و مدرنیسم را حذف کردند؟ آیا تعمدا بعد از روی کار آمدن رضاشاه در آن 16، 17 سال، کشور به سمتی رفت که احزاب به محاق رفتند؟‌ مطبوعات یکی بعد از دیگری تعطیل شدند؟ مجلسی که دستاورد مشروطه بود به یک مجلس کاملا فرمایشی تبدیل شد؟ و آنچه به هر ترتیب کمک می‌کرد به اینکه دولت مدرن به معنی واقعی در ایران شکل بگیرد از این فرایند به طور کامل حذف شد و در نهایت به استبدادی انجامید که این استبداد 37 سال در ایران استقرار یافت.
به گفته این فعال سیاسی و حزبی، احزابی که در این مدت شکل گرفته بودند از چند حالت خارج نبودند یا احزابی بودند که کاملا اپوزیسیون بودند یا دولت‌ساخته بودند اتفاقا به لحاظ اقتصادی کاملا تأمین بودند مشکلاتی را نداشتند ولی در نهایت در سال 1354 می‌بینیم که بعد از اینکه شاه دستور می‌دهد که حزب رستاخیز شکل بگیرد، برای اینکه به وحدت و همگرایی ملی در ایران بینجامد، یک حزبی مثل ایران نوین منحل می‌شود. حزبی که از احزاب قدرتمند در ایران بود و حداقل 10 سال در ایران حضور داشت، به راحتی منحل می‌شود.
وی به مقاطع کودتا و انقلاب در ایران و نقش احزاب در این دوران ها اشاره کرد و گفت: در کنار امتناع معرفتی که اقای دکتر اکبری نوری به آن اشاره کردند باید اشاره مستقیم کنم به غفلت طبقه الیت و روشنفکر جامعه اشاره کرد. آن ها بی توجه بودند به نقشی که حزب بعنوان یک رکن اصلی جامعه دموکراتیک، یک رکن اصلی پاسخگویی قدرت و رکن اصلی شکل‌‌گیری نهاد منتخب دموکراتیک پاسخگو و کارآمد می‌تواند باشد. آغاز این غفلت به هر ترتیب برمی‌گردد به تاریخ بیش از 70، 80 سال گذشته در ایران. کسانی که آمدند و سعی کردند احزابی را در ایران دایر کنند اما این احزاب از پایایی و اثرگذاری لازم در سپهر سیاسی ایران برخوردار نبودند.
نگاه امنیتی به احزاب پس از انقلاب
منصوری در تشریح وضعیت احزاب پس از انقلاب هم گفت: اما بعد از انقلاب اسلامی چه اتفاقی افتاد؟ انقلابی شکل گرفت که شعار اصلی آن استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. امام از زمانی که در پاریس بودند تأکید کردند که حتی مارکسیست‌ها هم باید بعد از شکل‌گیری نظام اسلامی اجازه فعالیت داشته باشند. تأکید کردند بر حضور همه جریان‌های مخالف و موافق و آزادی فعالیت آنها بعد از شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی. شهید بهشتی گفتند حزب معبد من است. شهید مطهری گفته اند که این احزاب هستند که باید نقش اصلی امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه ایفا کنند. تأکید شد در فصل سوم قانون اساسی اصول مصرحی درباره شکل‌گیری احزاب به عنوان سامانه‌هایی که باید ازحقوق شهروندی وتوسعه سیاسی دفاع کنند.
وی هم چنین در مورد جایگاه احزاب در قانون اساسی گفت: یک فصل مفصلی در قانون اساسی ایران به عنوان قانون احزاب دیده شد و کمیسیونی به نام کمیسیون ماده 10 احزاب موظف شد که پیگیری کند متقاضیان صدور پروانه احزاب و نظارت بر کار و روند فعالیت احزاب و اعلام توقف پروانه فعالیت احزاب و در نهایت ارجاع پرونده احزاب متخلف به دادگاه برای رسیدگی و صدور حکم انحلال را دارا باشد.
منصوری تأکید داشت که نگاه امام به احزاب برخلاف روایت‌هایی که بعضا وجود دارد، نگاه مثبتی بوده است: اظهارنظرهایی هم که به بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی درباره احزاب داشته است و کمک‌هایی که به شکل‌گیری حزب جمهوری اسلامی داشته است، و یا اظهارنظر امام زمانی که جامعه روحانیت مبارز دچار انشعاب شد و مجمع روحانیون مبارز شکل گرفت نشان می‌دهد که نه تنها مخالفتی با احزاب نبوده است بلکه نگاه مثبتی هم به شکل‌گیری احزاب در کشور بوده است.
اما چه اتفاقی افتاد که ما بعد از 37 سال که از نظام جمهوری اسلامی گذشته همچنان با مسأله‌ جدی به نام عدم پایایی احزاب مواجه هستیم و در بزنگاه‌های انتخابات احزاب پرچمی را بلند می‌کنند و تابلویی به نمایش می‌گذارند، لیستی را در نهایت منتشر می‌کنند اما پس از انتخابات، تا انتخابات بعدی اثرگذاری لازم را حتی در نظارت بر نهاد منتخبی که نمایندگانشان به آن راه یافته‌اند ندارند. در سپهر سیاسی کشور هم ما نمودی از ظهور احزاب نمی‌بینیم؛ منصوری خود با طرح این پرسش در پاسخ عنوان کرد: یک نمونه مشخص آن این است که جریانی سیاسی به نام جریان اصلاح‌طلب در کشور ما وجود دارد به عنوان یکی از جریان‌های مؤثر ـ که دوستان می‌دانند من همواره از این جریان به عنوان یک نیروی حزبی دفاع کرده‌ام و برای آن هزینه داده‌ام و همین الان بخشی از پرونده من به همین ماجرا مربوط است ـ اما یک شخصیتی مثل آقای خاتمی که شعارش توسعه سیاسی کشور بوده است، ممنوع‌التصویر می‌شود اما احزاب اصلاح‌طلب تحرک جدی برای اینکه اعتراض کنند به این ممنوع‌التصویری ندارند.
منصوری از نگاه امنیتی به احزاب سخن گفت: به اعتقاد من نگاهی که ما در 80 سال پیش به احزاب داشتیم، امروز هم خواسته یا ناخواسته وجود دارد. همین قانون احزاب را نگاه کنید و مقایسه کنید با کشورهای توسعه‌یافته که احزاب به عنوان بازیگران اصلی عرصه قدرت در آن ایفای نقش می‌کنند، نگاهی که در این قانون غلبه دارد، نگاه کاملا سلبی است. در حالی که اگر ما خواستار حضور بیشتر احزاب در فضای سیاسی کشور هستیم باید ترغیب بکنیم افراد را که بیایند و کار حزبی کنند. کار حزبی یعنی اینکه افرادی که می‌آیند در فضای سیاسی کشور فعالیت می‌کنند، دارای سجل و شناسنامه سیاسی هستند و هویت تعریف شده دارند در حالی که این نگاهی که غلبه دارد بر این قانون، نگاه سلبی است. اما اگر ما خواستار حضور احزاب در فضای سیاسی کشور هستیم باید نگاه ما در قانون، نگاه ایجابی باشد.
وی هم‌چنین به کارکردگرایی کوتاه‌مدت احزاب اشاره داشت و افزود: بحث دیگری که وجود دارد این است که در این قانون، کارکرد احزاب تا پای صندوق‌های رأی دیده شده و بعد از آن نقشی برای احزاب تعریف نشده است. اگر عضوی از یک حزبی، با برند آن حزب در انتخابات حضور می‌یابد و رأی می‌آورد و وارد یک نهاد دموکراتیک می‌شود، سهم آن حزب در آن نهاد دموکراتیک، در قانون ما محلی از اعراب ندارد. این یک طرف بحث است که یک ضعف و ریشه تاریخی دارد.
وی افزود: همین است که برای پروانه تأسیس احزاب در کشور، استعلام‌هایی که می‌شود نگاه سلبی بر آنها حاکم است. یعنی من اگر به عنوان عضو هیأت مؤسس یک حزب تقاضای تأسیس می‌دهم آنچه مورد بررسی قرار می‌گیرد صلاحیت من به عنوان یک رجل سیاسی نیست که مورد بررسی قرار می‌گیرد که آیا می‌توانم این حزب را دایر و مدیریت کنم یا نه، صرفا استعلام‌ها در یک حوزه خاص با یک نگاه کاملا امنیتی انجام می‌گیرد. همین هم است که وقتی من به مسئولیتی می‌رسم فکر می‌کنم اینکه من عضو هیچ حزبی نباشم، یک امتیاز است. در حالی که اگر ما خواستار تقویت تحزب هستیم باید این ویژگی یعنی حزبی بودن به عنوان یک امتیاز و شاخص مطرح باشد. در نهایت در چرخه و دوری گرفتاریم که مرتب در حال تکرار است و باعث می‌شود ما در زمینه رسیدن به مقطعی که احزاب بتوانند به عنوان بازیگران اصلی عرصه سیاسی باشند مشکل داشته باشیم.
راهکاری که منصوری در پایان این مباحث برای احیای احزاب در ایران داشت بر سه محور استوار بود: در نهایت ما گریزی نداریم که برای توسعه سیاسی به تقویت سطح اثر گذاری احزاب کمک کنیم. باید تلاش کنیم قانون احزاب به نوعی اصلاح شود که در آن رویکرد ایجابی غلبه داشته باشد و برای احزاب پس از صندوق رأی نیز نقش تعریف شود.
ما نیاز به آموزش و اصلاح باور عمومی جامعه نسبت به احزاب داریم. واقعیتی که وجود دارد این است که ما پیشینه روشنی از کارکرد احزاب در ایران نداریم و این هم نوعی حزب‌گریزی را در جامعه دامن می‌زند. بنابراین هم احزاب و هم مراجع رسمی و غیررسمی آموزشی باید در تغییر نگرش جامعه نسبت به احزاب برنامه داشته باشند.
ما باید به این موضوع توجه داشته باشیم که احزاب یکی از ارکان جامعه مدنی هستند که علی القاعده در مجاورت با ارکان دیگر جامعه مدنی یعنی مطبوعات و رسانه‌های آزاد و سازمان‌های غیردولتی و مردم‌نهاد و تشکل‌های صنفی و فرهنگی و... هستند. احزاب به عنوان جزئی از این ارکان باید کمک کنند تا ارکان دیگرجامعه مدنی هم تقویت شوند. تجربه هم نشان داده تمرکز بر اصلاحات دولت محور به تنهایی به نتیجه نخواهد رسید. اصلاحات دو سو دارد. یک سوی آن دولت است اما سوی دیگر آن جامعه است.
ما ناگزیریم تا اطلاع ثانوی و تا زمانی که چند حزب اثرگذار در کشور داشته باشیم به صورت جبهه‌ای و ائتلافی حرکت کنیم تا از ظرفیت‌های دیگر توسعه سیاسی مانند انتخابات برای توسعه و پیشرفت کشور استفاده کنیم.
2929

کد N1440112

وبگردی