اقلیم گرم و خشک ایران عامل مهمی در تفاوتهاي فرهنگی و تمدنی مردم آن با دیگر ملل مناطق پرآب بوده است.چنین اقلیمی بر اندیشه و تفکر آدمی بیتاثیر نبوده است و «شعلهاي را که براي پیدایش اختراعات و ترقی و تکامل صنایع، ضروري مغز آدمی است را خاموش میکند.» (شاردن، 1336 :297) مهمترین دغدغه مردم در این نواحی آب و باران است. بنابراین براي رسیدن به آن به هر روش و شیوهای متوسل میشوند. از جمله احداث قنات و کانالهاي آبیاري. مخارج هنگفت این طرحها از توان افراد خارج است و حمایت و کمک دولتی را میطلبد.
رضایتمندي مردم از دولتها در گرو توجه بیشتر دولتیان به این امر است. از بدو تاسیس صفوي، تلاشهاي زیادي از جانب حکمرانان براي رفاه و تامین منابع مالی مردم و دولت صورت گرفت که البته این روند بهصورت مداوم و منظم نبود، بلکه با فراز و فرودهاي محسوسی همراه بوده است. شاه اسماعیل هرچند درگیر جنگهاي فراوانی بود ولی از توجه به مردم و اقدام براي بهبود وضع اقتصادي آنان غافل نبود. نقل شده است که «کار در احداث قلاع و جادهها و مجاري آب و ... مقام مهمی براي شاه اسماعیل داشت» (پطروشفسکی، 1354:481.) این امر از دو بعد مفید بود: کشاورزان روستایی قدرت میگرفتند و مجذوب او میشدند و دیگر اینکه سطح زمینهاي زیر کشت افزایش مییافت و نتیجه آن افزایش تولید و مالیات بود. شاه اسماعیل براي رونق بیشتر این کار، مالیاتها را تا یکششم کاهش داد.بنابراین توجیه این نکته که از یک طرف مالیاتها را کاهش میداد و از طرف دیگر هزینه بیشتري را براي احداث جادهها و احیاي شبکههاي آبیاري صرف میکرد تنها به این صورت مقبول است که بپذیریم تولید و اقتصاد در این زمان رونقی یافته و بارور است.
البته این در تمامی شهرها و مناطق ایران نبود بلکه فقط شهرهاي بزرگی چون تبریز، اردبیل، اصفهان و بعضی شهرهاي دیگر را شامل میشد. شاه تهماسب سیاست پدر را دنبال نکرد و در زمان حکومت طولانی وي، اقتصاد کشور بر اثر سوء مدیریت و بیتدبیري او دچار خسارات زیادي شد. وي راهکاري براي پیشرفت و شکوفایی نداشت. یکی از دلایل آن، هرج و مرج و جنگهاي داخلی در کشور پس از مرگ شاه اسماعیل و دوران نوجوانی شاه تهماسب بود که به منابع تولیدي لطمه زد و اقدامات آغاز شده را متوقف کرد. به دنبال آن جنگهاي مداوم وي با عثمانی، موجب ویرانی و تخریب راهها و کشاورزي و شبکه آبی کشور شد و همانطور که قبلا گفته شد براي مقابله با این دولت قدرتمند مجبور میشد بسیاري از سرزمینها و قنوات و کاریزها را از رونق بیندازد. در دوران صلح و آرامش، مالاندوزي شاه تهماسب و بیتوجهی به مردم که به قول احمد قمی «مدت نوزده سال از قزوین بیرون نرفت» (قمی، 1383: / 398) وي را از بازسازي و عمران کشور بازداشت. وخامت اوضاع اقتصادي در این دوره را میتوان از موارد مختلفی چون نپرداختن حقوق ارتشیان به مدت چهارده سال (قمی 1383: 654 و روملو، 1357 و656) دریافت. نکته قابل توجه اینکه به قول شاردن چون مردم ایران فرمانبردارترین و قانعترین مردم جهانند (شاردن، 1345: 144،(مردم هیچ شکوه و شکایتی نمیکردند شاید همین شکایت نکردن آنان بود که شورشها و قیامهاي گستردهای را در مناطق مختلف ایران فراهم آورد، زیرا سربازان که شکایت نمیکردند از راه تعدي به مردم تامین میشدند و فشاري که بر آنان وارد میشد، به مردم انتقال مییافت.
در نتیجه، گسترش نارضایتی مردم به شکل هماهنگ در قالب قیام و شورش درمیآمد. البته این بیتوجهی شاه و دولتمردانش عمومیت نداشت و بعضا حکام و دستنشاندگانی در ایالات و شهرها بودند که به عمران و توسعه شبکه آبی این مناطق به جد توجه و به آنها رسیدگی میکردند (مفید مستوفی بافقی،1340: 65) این ویرانی اقتصادي را شاه عباس از راههاي گوناگونی بهبود بخشید. ابتدا اغتشاشات داخلی را با سرکوبی رهبران قبایل سرکش و اقتدار نظامی (ترکمان،1387 :492) و سپس بحرانهاي خارجی را ابتدا با توافق و سپس با جنگ، فیصله داد. وي حاکمیت مرکزي و دولت خود را اقتدار بخشید. چون بسیاري از فعالیتهاي اقتصادي در اختیار دولت قرار گرفت، تولیدات افزایش یافت. در اصفهان تقسیمات آب و کانالکشی آنان به نواحی دوردست براي آبادانی، رونق فراوانی به محصولات تولیدي این منطقه بخشید. زمینهاي خاصه و سلطنتی و واگذاري ایالات و سیورغالها در زمان شاه عباس اول بهصورت گستردهاي افزایش یافت. این کار اسباب رونق تاسیسات آبیاري و حفر و تعمیر قنوات را فراهم کرد و مورد توجه دولت قرار گرفت. یکی از درآمدهاي دولت از این طریق بود. وقتی تولیدات افزایش یافت، راهها و جادههاي امن بیشتري موردنیاز بود که ساخته شد. از آنجا که جادهها نیز تحت کنترل و نظارت دولت قرار گرفت، معاملات محصولات آسانتر و با امنیت بیشتري انجام شد. با اقدامات دیگري چون کاهش مالیات، برقراري امنیت داخلی، رونق تجارت خارجی، اقتصاد ایران احیا و بهبودي فراوانی یافت. بیشک از این نکته نیز نباید غافل بود که توجه دولت و شاه به نظام آبیاري کشور، مخصوصا در زمینهاي خاصه در درجه اول، تامین منافع خود بود نه توجه دلسوزانه به مردم و کشاورزان، زیرا اقداماتی که در این راستا صورت گرفت منفعت و درآمد دولت را بالا میبرد و سود آن هیچ تاثیري در وضع تولید مازاد و سرمایه کشور نداشت. جانشینان شاه عباس توانستند از ثمره خدمات او بهره وافري ببرند.
امنیت و رونق نسبی اقتصاد که رضایت مردم را جلب کرده بود، آنها را بیتفاوت و عیاش بار آورد. نظام آبیاري یک بار دیگر مورد بیمهري قرار گرفت و رو به ویرانی نهاد. چنان که تاورنیه معتقد است: «حاصلخیزي ایران به واسطه کثرت قنوات که آن را آبیاري میکردند، امروز به خاطرجنگهاي متواتره و غارتگريها از حیز انتفاع افتاده است.» (تاورنیه، 1369: 362.) تاورنیه همچنین از قول میرزا ابراهیم، ناظر مالیه آذربایجان نقل میکند که: «مملکت ایران از حیث زراعت خیلی تنزل کرده و فقط در تبریز و حوالی آن چهار صد رشته قنات، بایر و مفقود شده است، چه به واسطه ظهور حوادث و چه به علت بیمبالاتی و عدم مراقبت آنهایی که باید در حفظ و آبادانی آن میکوشیدند» (تاورنیه،1369:362.) تخریب شبکههاي آبرسانی موجب گرانی قیمت آب موجود شد و «منصب نظارت و مدیريت آبها یکی از مشاغل عمده پرمنفعت دربار شد» (تاورنیه، 1369:396).بنابراین کمبود آب کاهش تولید را به همراه داشت. دولت نیز به جاي اینکه بخشی از سرمایه حاصل از درآمد کشور را صرف اداره و تعمیر کارهاي عمومی و شبکه آبیاري کند، مبالغ هنگفتی را صرف ولخرجیها و بخششها و تجملات درباري میکرد (سانسون، 1377: 303 و 3:1336).
ناامنی راهها و کاهش تجارت خارجی
سهرکن اساسی اقتصاد، «کشاورزي» و «استفاده از منابع طبیعی» و «تجارت» است که در رونق اقتصادي، هرسه مدیون وجود امنیتند. در امنیت و آسایش، تجارت و بازرگانی رونق میگیرد و سطح درآمد نیز بالا میرود.به این منظور مهمترین اندیشه و هدف شاهعباس اول، ایجاد امنیت داخلی و خارجی بود. او دریافته بود که پیامد مهم تضعیف حکومت مرکزي، ناامنی گسترده و تعمیق بحران اقتصادي است. پس با قلع و قمع راهزنان و مخالفان و دشمنان، در صدد بر آمد زمینه یک اقتصاد شکوفا را فراهم آورد. بیگمان جامعه ایران در زمان صفوي به یک آرامش و امنیت در معنی و مصداق کلی آن محتاج بود که شاه عباس اول قدمهایی در این راه برداشت ولی سلف و خلف او درکی واضح از این معنا نداشتند و به نظر میرسد در نگاه مورخان نیز بعدي از ابعاد این امنیت و آرامش مطرح شده است. امنیت در جهت سرکوبی راهزنان و مخالفان، سبب آرامش و افزایش تولید و گسترش راهها و تجارت و بهطور کلی رونق بخش اقتصاد میشود ولی اگر آرامش پشتوانه اندیشه و جنبه اخلاق مردمی نداشته باشد، زودگذر خواهد بود و با تغییر پادشاه دچار تزلزل میشود.
مصادیق آن را میتوان از همان آغاز این سلسله چنین بیان نمود که گرچه شاه اسماعیل راهها و شهرها را ایمن کرد ولی تعصب مذهبی او امنیتی براي دیگر مذاهب و ادیان نگذاشت. امنیت حاصل در همراهی با اندیشه شاه اسماعیل بود و تنها کسی ایمن بود که با او همعقیده میشد. تجار غیرشیعه و غیرمسلمان از سرمایهگذاري در ایران محروم بودند. همه بیگانگان، کافر شناخته میشدند. این تفکر، امنیت اجتماعی و اخلاقی و وجدان کاري را نهتنها آموزش نمیداد، بلکه تضعیف میکرد. شناخت و آگاهی مردم در همان حد و توان قبلی خود باقی میماند. گرچه رونق نسبی اقتصادي حاصل میشد ولی پیشرفت اقتصادي نبود.
وضعیت طهماسب و جانشیناش بسی اسفبارتر از این بود. شاه عباس اول اخلاق اجتماعی و فرهنگی مردم را دگرگون کرد. وي بعد از ایمن ساختن کشور سراغ خود مردم آمد و هرکسی را که میدید درصدد تقلب و نقض اخلاق و امنیت اجتماعی مردم برآمده است، به شدت مجازات میکرد (رك. فلسفی، 1375: 503.) خارجیان در چشم او کافر نبودند و مردم موظف و مکلف به رسیدگی به آنان بودند (تاورنیه، آمیختگی).
روابط اجتماعی ایرانیان با خارجیان باعث آشنایی و تاثیرپذیري فرهنگ آنان شد. تاثیر آن را اگر نتوان در زمان عباس اول مشاهده نمود ولی نسل آنان عکسالعملهاي این تاثیر را به خوبی نمودار کردند.عمدهترین تاثیر را میتوان در تساهل مذهبی نسبت به اهل کتاب، اخلاق و برخوردهاي اجتماعی، آزاديهاي نسبی زنان و مهمتر از همه پذیرفتن آن از طرف مردان و نیز نوع خوش گذرانیها و تفریحها (شاردن، 1336: 166) مشاهده کرد.
در دوران پس از شاه عباس اول، اخلاق اجتماعی و تجاري از جامعه رخت بربست. «مردم براي حراست و صیانت خود از آزار بزرگان کشور، سخت حیلهگر و دغل گشته بودند و به همین جهت انواع حقه و حیله در تجارت رونق یافته بود» (شاردن، 1336 :39). رجال مملکت نیز براي کسب ثروت بیشتر، پوست مردم را میکندند (شاردن، 1336 :39.) بنابراین تا زمانی که امنیت، در مقوله عرفی بر قرار نبود، تجارت رونق نداشت و به هنگام برقراري امنیت نیز موانع دیگري معضل رونق اقتصادي میشد.
شیوع طاعون و قحطی و حوادث طبیعی
یکی از عوامل مرگومیر زودرس، شیوع بیماريهاي مسري است. عدم رشد دانش پزشکی، دانش ناکافی در مورد تغذیه و بهداشت در اجتماع، رکود اقتصادي، برخی سنتهاي غلط و... همگی از عوامل بروز و شیوع این بیماريها در ایران بود. بین شیوع طاعون و عدم رشد اقتصادي رابطهای مستقیم برقرار است. با بررسی منابع عصر صفوي شیوع بیماريها، به ویژه طاعون در نیمه اول صفوي بیشتر گزارش شده است. بحرانهاي اقتصادي و سیاسی موجب بیتوجهی مردم و حاکمیت به امور تغذیه و بهداشت میشد و چون این بحرانها قبل از شاه عباس شدت بیشتري داشت، شاید بتوان یکی از دلایل شیوع چنین بیماريها را در این موضوع جستوجو کرد. در حالی که مورخان از قحطی دوران پس از عباس اول، با شدت و حدت بیشتري یاد میکنند. به هر حال چنین حوادثی صدمات و خسارات چشمگیري به اقتصاد ایران وارد میکرده است. آنچه مسلم است اینکه طاعون و وبا مکرر در ایران شایع شده و تلفات بسیار زیادي نیز گرفته است. در زمان صفوي بعضی از مورخان ایرانی و خارجی ذکري از طاعون کردهاند ولی از دامنه سرایت آن اطلاعات زیادي در اختیار ما قرار نمیدهند. آمار دقیقی نیز از جمعیت شهرها در این دوره موجود نیست.
تنها به آباد و بزرگ بودن شهرها و جمعیت بسیار آن اشاره شده است ولی وقتی تلفات این بیماري را اعلام میکنند نشان میدهد که باید به شهر لطمه بزرگی وارد آمده باشد. گزارش شده که تبریز در سالهاي 946 و 952 و 955 ه با طاعونهاي بزرگی مواجه شده است و «بسیاري از مردم رو به عالم آخرت نهادند. دو عامل در ایجاد قحطی نقش داشت: یکی نباریدن باران و دیگري کمبود راه و وسایل حمل و نقل. کمی و «قحطی آب که در همه ایران عمومیت دارد» (تاورنیه،1369:396.) همواره قحطیهاي بزرگ و مرگباري را به مردم ایران پیشکش کرده است. از جمله در سال 920 ه. که شاه اسماعیل در غرب ایران لطمات اسفباري از جانب سلطان سلیم در جنگ چالدران را تجربه میکرد، در شرق و ایالت خراسان «خصوصا در بلده هرات به واسطه کثرت آفات و قلت مزروعات، قحطی به مرتبهاي اشتداد یافت که مردم یکدیگر را میخوردند و تاخت ازبکان نیز علاوه پریشانی آن جماعت بود» (قمی،1383:132) عامل دیگري را نیز میتوان بر بروز قحطی در ایران افزود و آن مشکل فقدان سرمایه گذاري در کشاورزي براي حفظ و گسترش نظام آبیاري و تعمیر و آبادانی قنوات بود که تاثیر آن بهصورت دراز مدت به کشاورزي نمود پیدا میکرد. شاید قطحی بزرگی را که تبریز و تقریبا سراسر کشور را به سال 987 ه دربرگرفت؛ بتوان شاهدي بر این مدعا دانست. بیتفاوتی نسبت به امور مردم و کشور و فقدان سرمایهگذاريهاي زیربنایی در اقتصاد، از جمله غفلت در تعمیر و آبادي قنوات و شبکه آبی کشور و ایجاد راههاي امن و گسترش آن و همچنین افزایش مالیاتها و اخذ انواع مختلف آن، همه باعث شد هنگام قحطی، شرایط نامساعد کشور، تلفات و صدمات را دو چندان کند.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است