آفتاب
معتضد در گفتگوی تفصیلی با مهر:

۱۷شهریوراصلی‌ترین مقدمه شکل گیری انقلاب/گسست کامل ارتباط شاه وملت

۱۷شهریوراصلی‌ترین مقدمه شکل گیری انقلاب/گسست کامل ارتباط شاه وملت

کارشناس مسائل تاریخی گفت: اصلی ترین مقدمه شکل گیری انقلاب اسلامی را می توان واقعه خونین ۱۷ شهریور دانست چون ارتباط مردم و شاه را به طور کامل گسست.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست، فاطمه کرمانی: واقعه خونین ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ که به جمعه خونین و جمعه سیاه معروف است واقعه ای بود که در نهایت منجر به وقوع انقلاب اسلامی شد و آغازی بود بر پایان رژیم ستم شاهی پهلوی.  

بسیاری از تحلیل گران این واقعه را در حقیقت پایان کار رژیم پهلوی دانستند چرا که سربازان گارد شاهنشاهی در خیابان ۱۷ شهریور یا همان ژاله لوله تفنگ خود را به سمت هموطنان خود گرفته و منجر به شهادت بیش از ۱۰۰ نفر در کمتر از دو ساعت در آن روز شدند.

به بهانه سالگرد کشتار مردم در واقعه ۱۷ شهریور به سراغ خسرو معتضد مورخ و کارشناس مسائل تاریخی رفتیم تا ضمن واکاوی این واقعه تاریخی عوامل شکل گیری این تظاهرات مردمی را جویان شویم.

معتضد در سال ۱۳۵۷ خبرنگار بوده و از نزدیک از منظر یک روزنامه نگار به ثبت وقایع ماه های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران پرداخته است. آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد مشروح این گفتگو است.

به عنوان نخستین سوال بفرمایید جرقه های واقعه ۱۷ شهریور از کجا زده شد و چه عواملی باعث شد که مردم در اعتراض به رژیم شاهنشاهی به خیابان بیایند که در نهایت آن همه کشتار عظیم مردم اتفاق بیفتند؟

شاه در سال ۱۳۴۱ وعده های بسیاری به مردم داد که اصلاحات ارضی از جمله آن بود. اصلاحات ارضی در ایران بیشتر حسب الامری بود. با توجه به تجارب تلخ چین و کشورهایی که کمونیست شده بودند، آمریکائی ها اصرار داشتند که در ایران حتماً اصلاحات ارضی اتفاق بیفتد.

طرح ۱۴ گانه «باولینگ» از کارنامه سفارت آمریکا در ایران توسط شاه در مسئله اصلاحات ارضی اجرا شد. البته شاید اگر اصلاحات ارضی در آن دوران در ایران اتفاق نمی افتاد، اوضاع کشاورزی ما بسیار بهتر از امروز بود و مانند کشور ترکیه صادرات کشاورزیمان زیاد می شد.

بعد از اصلاحات ارضی، اوضاع کشاورزی بدتر شد. در مجموع اصلاحات ارضی شکست خورد و بعد از حدود ۱۰ – ۱۲ سال از اجرای این طرح، مشخص شد که کشاورزی ایران نمی تواند روی پای خود بایستد.

شکست اصلاحات شاهانه سبب شد در مملکت نوعی بدبینی از سوی مردم به حکومت پهلوی ایجاد شود.

همه می دانستند سازمانی به نام «بنیاد پهلوی» وجود دارد که به اختاپوس هفت سر معروف بود. تمام اقدامات در حوزه کشاورزی، صنعت، هتلداری و غیره با دخالت این بنیاد انجام می شد که برادران و خواهران شاه به خصوص اشرف پهلوی و غلامرضا پهلوی در آن نفوذ داشته و سوء استفاده های بسیاری از آن انجام می دادند.

فساد خانواده پهلوی از سویی و اختیارات مطلق شاه در تمام امور از سوی دیگر از جمله مسائلی بود که موجب شد مردم، شاه و خاندان پهلوی را نسبت به همه چیز مسئول و پاسخگو بدانند.

علل و عوامل مختلفی در دوران محمدرضا شاه باعث شد که مردم مشکلات را از چشم شاه دیده و عامل اصلی گرفتاری های خود را دربار بدانند. یکی از بدبختی های شاه این بود که مشاورین خوب نداشت. مثلا رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور فردی مثل نعمت نصیری بود که در بین افسران ارتش به کم هوشی معروف بود. چون فقط شکنجه و آزار می کرد.

یکی دیگر از مشکلات دربار که موجب نارضایتی مردم شده بود، مسئله کنسرسیوم نفت بود که همین امروز هم ما را آزار می دهند. کنسرسیوم با شاه اختلاف داشت.

مسئله دیگر، مسئله اسلحه بود. شاه وقتی می دید که عراق هر سال چند صد قبضه اسلحه و مهمات خریداری می کند، او هم دست به خرید اسلحه می زد و به واسطه خرید سلاح و آموزش مصرف آن، هر روز بیش از قبل وابسته آمریکا شویم.

شاه دربار خود را بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ مدیون آمریکا می دانست به همین خاطر هرچه آمریکائی ها می خواستند، انجام می داد.

شاه مجذوب آمریکایی ها بود، اما آمریکا همیشه پاسخ حسن نیت را جور دیگری داده است؛ مثل همین امروز که هر چقدر از سوی جمهوری اسلامی ایران نسبت به آمریکا حسن نیت نشان داده می شود، واکنش دیگری از سوی مقامات آمریکایی رخ می دهد.

روزنامه بالتیمورسان و واشنگتن پست نوشته اند که آقای روحانی به خاطر عدم موفقیت در وعده هایی که به واسطه برجام به مردم داده بود موقعیت اولیه خود را در ایران از دست داده است. روزنامه های آمریکایی می گویند «با رفتاری که در برجام انجام دادیم، موقعیت آقای روحانی را تخریب کردیم» این ها انعکاس روزنامه های آمریکایی است.

شاه هم با دلخوشی به آمریکایی ها به مردم وعده اصلاحات ارزی داده بود که در اثر آن، اوضاع ملت خوب خواهد شد، اما مردم احساس می کردند که همچنان مشکلات باقی است. اینها باعث ناامیدی مردم شده بود.

یکی دیگر از مشکلات شاه، ایجاد حزب رستاخیز بود که با عنوان حزب واحد آن را راه انداخت و گفت: هر کس با آن موافق نیست از ایران برود. تمام روزنامه ها و بهترین مجلات بسته شد. تهران مصور و ترقی از جمله نشریاتی بود که بسته شده بود و فقط نشریه حزب رستاخیز منتشر می شد. بنابراین مردم نسبت به دربار و حکومت ناامید شدند اگر کسی نقدی به زبان می آورد متهم به توده ای بودن می شد.

از سال ۱۳۴۱ وقتی اعتراضات امام خمینی(ره) نسبت به حکومت پهلوی آغاز شد در مردم اثربخشی زیادی داشت، حتی مردم یا روشنفکران و روزنامه نگاران نمی دانستند مسئله کاپیتولاسیون چیست چون اجازه آزادی اندیشه داده نشده و هیچ خبری منتشر نمی شد. وقتی این مسائل در آن سال ها به گوش امام(ره) رسید ایشان شروع به اعتراض کردند و سال ۴۲ درباره اصلاحات ارزی و رفراندوم سخنرانی های اعتراضی کردند که حاصل آن دستگیری امام خمینی(ره) بود. همه ساکت بودند، اما همین سخنرانی های امام(ره) باعث شد که مردم دوباره این امید را پیدا کنند که روحانیت همچنان می تواند با حکومت مخالفت کند.

حکومت شاه همه چیز را به سمت غرب پیش برده بود حتی تئاتر هم غربی و با فسق و فجور همراه بود، همین باعث شد که ملت ایران نسبت به حکومت شاه بدبین و منزجر شوند. ملت ایران، ملت متدینی هستند. روح عفاف در ملت ایران همیشه بوده و هست و این درست نیست که امروز تلاش می کنند به واسطه شبکه های ماهواره ای به دنیا القاء کنند که ایرانی ها تهاجمی و فاسد هستند القاء این تفکرات در جهان از سوی اسرائیل رقم می خورد.

این رویه حکومت پهلوی که تلاش می کرد فسق و فجور را در ایران رواج داده و ملت را غرب‌گرا کند، کم کم باعث شد ملت بی‌اعتماد شوند. در آن زمان که مدام درباره تفکرات کمونیستی صحبت می شد، علی شریعتی در حسینیه ارشاد برای جوانان سخنرانی می‌کرد و توانست با این سخنرانی ها مذهب را به خوبی برای جوانان جا بیاندازد. ترجمه کتاب های مختلف نیز آرام آرام فضا را دگرگون کرد و باعث شد فضای بازتری برای مردم به وجود آید.

یکی از بزرگترین مشکلات شاه و اطرافیانش این بود که جامعه شناسی نمی دانستند. محمدرضا پهلوی تصور می کرد در دهه ۶۰ و سال های ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ مملکت داری می کند، تصور می کرد حق با پدرش بوده و درست است که مملکت را با خشونت اداره کند. تصور می کرد خود قدرت مطلق است و می تواند با قدرت مطلق، ملت را به سمت تمدن مدنظر خود هدایت کند.

مردم در حقیقت ناامید و عصبی بودند. همین امر جرقه قیام های انقلابی مردم و شکل گیری واقعه ۱۷ شهریور و جمعه خونین بود.

عوامل خارجی در فضایی که در ایران حاکم شد چه نقشی داشت؟

از سال ۱۳۵۵ به بعد و با روی کار آمدن کارتر که حرف از حقوق بشر می زد در تمام دنیا تحول عظیمی به وجود آمد. مردم ایران هم از این صحبت ها تا حدودی متاثر شدند و از آنجا که ملت خوش قلب و بی ریایی هستند، تصور می کردند که کارتر بنا دارد تمام دنیا را به سمت بهشت حرکت دهد، اما در حقیقت صحبت های کارتر نوعی سیاست‌بازی بود.

بعد از روی کار آمدن کارتر، شاه احساس خطر کرد، شاه از صحبت‌های کارتر احساس وحشت کرده بود چون او گفته بود که من از حکومت‌های فاسد و زورگو حمایت نمی‌کنم؛ در حالی که بر اساس تاریخ و مستندات، حتی بعد از روی کار آمدن کارتر، فساد و زورگویی از سوی دولت آمریکا بیشتر شد. اگرچه شاه برای رئیس‌جمهور آمریکا تلگرافی فرستاد اما جوابی از سوی او دریافت نکرد و همین باعث شد فرستاده شاه عازم آمریکا شده و از کارتر برای سفر به ایران دعوت کند . شاه نگران واکنش کارتر نسبت به آنچه ساواک در ایران به عنوان شکنجه مردم انجام می‌داد، بود.

بعد از سفر کارتر به ایران در سال ۵۶ اوضاع کشور تا حدودی تغییر کرد. سانسور مطبوعات به یکباره برداشته شد و چون شاه دید حزب رستاخیز راه به جایی نمی‌برد، اجازه داد با آزادی قطره‌چکانی به مردم، احزاب کم‌کم فعال شوند.

این موضوعات همه از عواملی بود که دست به دست هم داد تا مردم نسبت به حکومت پهلوی ناامید شوند. سرانجام در اردیبهشت سال ۵۷ امام خمینی (ره) درباره شاه، حزب رستاخیز، جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، چپاول ثروت ملت و جشن تاج‌گذاری صحبت کرد.

در کتاب «خاطرات اسدالله اعلم» آمده است که «یک سال بعد از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله وقتی به اعلی‌ حضرت فرح گفتم که امسال هم این جشن‌ را برگزار کنیم، گفت: حرف جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را نزن که آبروی من را برد» چون خبرنگاران خارجی در مدت اقامت خود در شیراز به بهانه برگزاری این جشن به شهرهای اطراف بخصوص جنوب کشور سفر کرده و از بدبختی مردم در آن دوران تصویر گرفته بودند، تصویر بیچارگی مردم که آب خوردن نداشتند در رسانه‌های دنیا پخش شد در حالی که حکومت ایران جشن ۲۵۰۰ ساله گرفته بود.

دستگیری‌های پی در پی، کشتار مردم و شکنجه‌های ساواک، همگی از موضوعاتی بود که مردم را معترض و شاکی کرده بود.

حادثه سینما رکس آبادان که عوامل آن بعدها در اعترافاتشان عنوان کردند شب قبل از آتش زدن سینما، به دلیل مصرف زیاد مشروب الکلی شرایط عادی نداشتند این یکی دیگر از عواملی بود که نارضایتی مردم را به دنبال داشت و منتهی به واقعه ۱۷ شهریور شد فضای ملتهب کشور با همین شرایط جلو رفت تا به ۲۸ مرداد سال ۵۷ و حادثه سینما رکس آبادان رسید که ابعاد این واقعه هنوز هم روشن نشده است. گروهی تجزیه‌طلب بودند که در اعترافاتشان عنوان می‌کنند شب قبل از آتش زدن سینما، به دلیل مصرف زیاد مشروب الکلی شرایط عادی نداشتند و دست به چنین واقعه تلخی زدند. این یکی دیگر از عواملی بود که نارضایتی مردم را به دنبال داشت و منتهی به واقعه ۱۷ شهریور شد.

مردم کم‌کم جسور شده بودند، در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردند و علمیه‌های امام (ره) را که از عراق می‌رسید، دست به دست پخش می‌چرخاندند، همین باعث شد که شریف امامی به عنوان بدنام‌ترین فرد در دربار پهلوی بگوید من می‌خواهم مملکت را نجات بدهم چون وطن در خطر است. این صحبت‌های شریف امامی به خاطر بیداری مردم بود و می‌دید که هر روز به حجم تظاهرات‌های اعتراضی مردم اضافه می‌شود.

ضبط صوت بین مردم دست به دست می‌چرخید و مساجد، پایگاه تبلیغات مبارزات انقلابی شده بود. با این وجود خفقان شدیدی در کشور حاکم کرده بود.

همین امر باعث شد که مردم و روحانیت به سمت امام خمینی (ره) به عنوان پیش‌جرم مبارزات ضد پهلوی گرایش پیدا کنند.

با فشار حکومت پهلوی برای اخراج امام (ره) از عراق، دولت عراق، امام خمینی (ره) را به کویت فرستاد اما کویت از پذیرفتن امام خمینی (ره) خودداری کرد که پس از آن امام خمینی (ره) به سمت پاریس رهسپار شدند و بعد از آن مرکز ارتباط امام (ره) با انقلابیون ایران، نوفل‌لوشاتو شد.

یک روز قبل از حادثه ۱۷ شهریور روز عید فطر بود مردم اجتماع عظیمی به راه انداختند مقدمات تظاهرات فردای عید فطر چطور در آن رور فراهم شد؟

اعتراضات انقلابی ادامه داشت تا به نماز عید فطر سال ۵۷ یعنی یک روز قبل از واقعه ۱۷ شهریور رسید. قرار بود نماز عید فطر باشکوهی برگزار شود. این نماز مقدمه‌ای برای یک تظاهرات دسته‌جمعی و چند هزار نفره ملت شد. این حرکت، قدرت ملت ایران را نشان داد. حکومت دید که اینها ملت ایران هستند نه کمونیست و نه نازی بلکه ملتی هستند که به خاطر بی‌تدبیری حکومت دچار مشکل و گرفتاری هستند.

نماز عید فطر انرژی و قدرت ملت را منفجر کرد و باعث شد ملت ایران در راه مبارزات خود را باور کنند. انقلاب اسلامی ایران، انقلابی بود که در اثر فشار بر ملت ایران شکل گرفت. هنر امام خمینی (ره) این بود که مردم متشکل  کرد و همه را زیر یک شعار واحد آورد در حالی که همه انتظار داشتند کمونیست‌ها یا مصدقی‌ها روی کار بیایند، اما مسئله مذهب با ملت ایران مأنوس بود و همین باعث شد ملت با شعار امام خمینی (ره) یکپارچه شود؛ به طوری که حکومت پهلوی به یکباره دید که مملکت از دستش خارج شده است.

جلسه ای با حضور فرماندهان ارتش، رئیس شهربانی و فرمانده گارد شاهنشاهی برگزار شد و در آن تصمیم گرفتند که اگر مردم با اخطار عقب نشینی نکردند به سمت آنها تیراندازی شود در روز عید فطر مردم به سربازان گارد شاهنشاهی گل هدیه می‌دهند. همین حرکت عظیم مردمی باعث ترس رژیم پهلوی شد به طوری که فرماندهان ارتش همان شب جلسه اضطراری برگزار کردند.

فرمانده گارد شاهنشاهی در آن جلسه اعلام می‌کند که باید ضربه محکمی به مردم زده شود تا از این به بعد جرأت تظاهرات دسته‌جمعی نکنند.

پیشنهاد می‌کند که اگر مردم تجمع کردند، به آنها اخطار دهید و اگر اخطار فایده‌ای نداشت به سمت آنها تیراندازی کنید.

رئیس شهربانی در این جلسه عنوان می‌کند که الان در تمام مساجد، جلسات انقلابیون برگزار است و به مناسبت‌های مختلف، دور هم جمع می‌شوند. بنابراین ما نمی‌توانیم کاری انجام دهیم. شهربانی فقط در حد ابلاغ قضایی اقدام می‌کند.

همین تصمیم جلسه فرماندهان ارتش باعث هشدار مردم در روز ۱۷ شهریور ۵۷ شد. در آن شب در ۱۱ شهر حکومت نظامی اعلام کردند که همین باعث شد تعداد کشته ها بیشتر شود. تصمیم حکومت نظامی در حضور شاه گرفته شد. محمدرضا به دلیل بیماری سرطان داروهای آرام بخش مصرف می کرد و اغلب در حالت خواب و نیمه خواب به سر می برد. در همین حال، دستور حکومت نظامی می دهند.

بسیاری از شهرهای ایران مثل تبریز پادگان نظامی نداشت و مرکز آموزش نظامی بود اما حکومت پهلوی برای حفظ پایه های خود و سرکوب مردم به نیروهای تحت آموزش اعلام کرد که به سرکوب مردم اقدام کنند.

در هیچ کجای دنیا پلیس با گارد ویژه در مواقع تجمعات اعتراضی مردم به سمت آنها شلیک نمی کند. گاز اشک آور یا پودر رنگی به سمت مردم می پاشند. در حقیقت در برابر مردم مقاومت می کنند اما گارد شاهنشاهی در ایران در جریان تظاهرات ۱۷ شهریور گلوله را مستقیم به روی مردم گرفت و شلیک کرد. همین باعث شد آمار کشته شدگان در روز ۱۷ شهریور بسیار زیاد باشد.

در روز واقعه ۱۷ شهریور چند نفر از تظاهر کنندگان به دست گارد پهلوی کشته شدند؟

در روز ۱۷ شهریور حدود ۱۲۰ نفر به دست حکومت پهلوی کشته شدند. واقعه میدان ژاله مدت زمان زیادی به طول نینجامید. من آن زمان خبرنگار بودم که با خودروی شخصی و کارت خبرنگاری به خیابان ژاله رفتم. ساعت ۱۱ صبح تظاهرات به اوج خود رسید و حدود ساعت ۱۲:۳۰ همه چیز را جمع کردند که در همین زمان محدود حدود ۱۳۰ نفر کشته شدند.

این کشتار به خاطر نادانی بدره ای فرمانده گارد شاهنشاهی اتفاق افتاد، چون در جلسه شب گذشته فرماندهان ارتش دستور داده بود که اگر مردم متفرق نشدند به سمت آنها شلیک کنید. همان مسئله باعث کشتار مردم شد. تصور می کرد اگر به ملت ضربه وارد کند، از پای خواهند نشست، اما نمی دانست به ملت ضربه وارد کند، متقابلاً ضربه وارد خواهند کرد.

اخیراً برخی اعضای خاندان پهلوی عنوان کردند که چهره های فلسطینی در تظاهرات ۱۷ شهریور به سمت مردم شلیک کرده اند در حالی که این از اساس کذب است. در حقیقت هنوز حکومت باز پهلوی آن طور بی سر و سامان نشده بود که فلسطینی ها اجازه داشته باشند در تهران تیراندازی کنند.

اینکه گفته می شود در میدان ژاله کسی جز گارد شاهنشاهی به سمت مردم شلیک می کردند دروغ است.

مردم درب خانه هایشان را برای انقلابیون باز می کردند و به آنها پناه می دادند این حرکت مردم چه کمکی در رسیدن به پیروزی داشت؟    

کسانی که در جریان تیراندازی های ماموران حکومتی فقط مجروح شدند یا جراحت کمی برداشتند به خانه های اطراف پناه بردند. مثل واقعه ۱۵ خرداد مردم در خانه های خود از انقلابیون حمایت می کردند و به آنها پناه می دادند. مردم بودند که در حقیقت توانستند انقلاب را به پیروزی برسانند.

در جریان تظاهرات مردم در روز ۱۷ شهریور سال ۵۷ چه کسی مردم را هدایت و ساماندهی می کرد؟

مساجد در حقیقت پایگاهی بود که انقلابیون در آنجا یکپارچه شده و حرکت های اعتراضی خود را آغاز می کردند. مساجد و منابر از سال ۱۳۴۲ در بیداری و آگاه سازی مردم نقش اساسی داشتند و این رویه از سال ۱۳۵۶ تشدید شد. در حقیقت این ائمه جماعت مساجد بودند که با مردم محله ها ارتباط برقرار کرده و آنها را برای شرکت د تظاهرات ضد پهلوی ساماندهی می کردند.

شما عوامل مختلف نارضایتی مردم را برشمردید اما یکی دیگر از عوامل موجود فعالیت های بهائیان در ایران بود که با اعتقادات مردم در تضاد بود این مسئله چه نقشی در تظاهرات و اعلام اعتراضات مردمی داشت؟

یکی دیگر از موضوعاتی که اعتراض و شکایت مردم در ماجرای ۱۷ شهریور در جریان مبارزات انقلابی برانگیخت که در نهایت منجر به جمعه خونین شد، بهائیان ایران بود. اینها هنوز هم با ملت ما مشکل دارند. فرقه بهائیت در زمان شاه با استفاده از حمایت آمریکائی ها و انگلیسی ها شروع به تبلیغات کرد. این عملکرد آنها در علما تاثیر داشت به طوری که مخالفت جدی علما را نسبت به آنها به دنبال داشت. بهائیت به اسرائیل علاقه دارد و در ایران برای فرقه خود تبلیغات بسیاری می کردند که این مسئله مردم ایران را به شدت عصبی و معترض می کرد. الان شاهد هستیم که جایگزین احمدشهید هنوز انتخاب نشده، بهائیان به سراغ او رفتند و در ملاقات با وی عنوان کردند که در ایران مذاهب را آزار می دهند.

این رفتار بهائیان در زمان حکومت پهلوی هم بود و موجب عصبانیت و اعتراض مردم و علما می شد. اینها در پست های مهم اداری و دانشگاهی حضور داشتند و به طور علنی تبلیغات خود را اعلام می کردند. در سال ۱۳۳۴ با اعتراض آیت الله بروجردی، معبد بهائیان که در خیابان حافظ کنونی بود، بسته شد. معبدشان از مسجد شاه بازار بزرگتر بود. آنقدر تبلیغ می کردند که آیت الله بروجردی برای شاه پیغام فرستاد و گفت من از ایران می روم.

آقای فلسفی در اردیبهشت سال ۱۳۳۴ در مسجد شاه درباره بهائیان صحبت کرد و همین باعث شد فرمانده نظامی و رئیس ستاد ارتش به دستور شاه معبد بهائیان را تعطیل کردند چون احتمال درگیری و ورود مردم به این معبد در اثر نارضایتی از تبلیغات آنها داده می شد.

اینها در تبلیغات خود امام خمینی را یک فرد خطرناک که قصد دارد سلطنت پهلوی را براندازد، جلوه می دادند.

چرا  ۱۷ شهریور جمعه سیاه یا جمعه خونین نام گرفت؟

جمعه سیاه، یعنی جمعه شوم و خون آلود. کسی انتظار نداشت در یک روز بیش از ۱۲۰ نفر کشته شوند. این نام را حتی مطبوعات خارجی هم برای روز ۱۷ شهریور انتخاب کردند نه تنها در بین ملت ایران بلکه رسانه های خارجی هم به روز ۱۷ شهریور جمعه خونین و جمعه سیاه می گویند.

پس می توان گفت واقعه ۱۷ شهریور و کشتار مردم در خیابان میدان ژاله مقدمه شکل گیری انقلاب اسلامی بود؟

اصلی ترین مقدمه شکل گیری انقلاب اسلامی را می توان واقعه خونین ۱۷ شهریور دانست. چون این واقعه ارتباط مردم و شاه را به طور کامل گسست، در حقیقت ۱۷ شهریور یکی از عوامل جدایی حکومت شاه از مردم بود و قادر به دفاع از آنچه در این روز رقم زد، نبود.

کد N1429121

وبگردی