آفتاب

امان از این رگ غیرت

امان از این رگ غیرت

همشهری دو - احسان رحیم‌زاده: حتما شما هم در چند روز اخیر با مردمی که از دست ورزشکاران المپیکی شاکی هستند برخورد کرده‌اید.

آنها نارضايتي‌شان را در قالب تمسخر، طنز، لطيفه و بعضا دشنام و ناسزا اظهار مي‌كنند. اين دسته از مردم همت و تلاش ورزشكاران را ناديده مي‌گيرند و فقط و فقط به نتيجه نهايي فكر مي‌كنند. براي بررسي علمي اين رفتار اجتماعي به سراغ يك جامعه‌شناس رفتيم. دكتر اصغر مهاجري، پژوهشگر مسائل اجتماعي و عضو هيأت علمي دانشگاه تهران به مشاركت اندك مردم در عرصه‌هاي عمومي اشاره مي‌كند و اين مسئله را ريشه خيلي از آسيب‌ها مي‌داند.

  • اين روزها شاهد هستيم كه بعضي‌ها نسبت به ناكامي برخي ورزشكاران ايراني واكنش تندي نشان مي‌دهند. نمود اين خشونت كلامي يا نوشتاري را در كوچه و خيابان و يا فضاي مجازي مي‌توان ديد. ارزيابي كلي شما از اين اتفاق چيست؟

يكي از خلقيات جامعه ايراني اين است كه جلوي صحنه و پشت صحنه‌شان فرق دارد. بروز اين مسئله را در صفحات شبكه اجتماعي بيشتر مي‌توانيد ببينيد. به تعبير حضرت لسان‌الغيب حافظ؛ چون به خلوت مي‌رويم آن كار ديگر مي‌كنيم. اين ماجرا ربطي به سال‌هاي اخير ما ندارد و در ذات فرهنگي ما از قديم وجود داشته است. ما معمولا جلوي صحنه تعريف و تمجيد مي‌كنيم و وقتي طرف مي‌رود جور ديگري مي‌شويم. اخيرا اين جامعه مجازي يك گمنامي ايجاد كرده كه افراد پشت صحنه خودشان را علني مي‌كنند. تك تك اينها در ارتباطات سنتي حرف‌هاي خيلي خوبي مي‌زنند. ولي در فضاي مجازي چون ديده نمي‌شوند آزادانه رفتار مي‌كنند. اين كار الان تبديل به آسيب شده و دارد به شخصيت ايراني لطمه مي‌زند. اين حالت خوشايند نيست. دليل اصلي اين آسيب اين است كه مردمان جامعه ما به‌خصوص جوانان در عرصه‌هاي عمومي مشاركت داده نمي‌شوند. احساس شراكت ندارند و به بازي گرفته نمي‌شوند. آنها نيازمند مشاركت هستند.

  • مشاركت بيشتر مردم چگونه مي‌تواند ناآرامي‌شان را برطرف كند؟ آيا آنها با واكنش‌هاي تند به‌دنبال پر كردن خلأ مشاركت هستند؟

يكي از فايده‌هاي مشاركت، مطرح شدن است. فرد از طريق مشاركت، كسب هويت و احساس تعلق مي‌كند. كساني كه هويت مي‌يابند سعي در حفاظت و صيانت از آن موضوع هم مي‌كنند. همه موضوعات ما با مشاركت اندك مردم عملي مي‌شود؛ از موضوعات مديريت شهري گرفته تا مديريت اجتماعي و اقتصادي و ورزشي. اعتقاد من براساس يافته‌هاي پژوهشي اين است كه اگر ميزان مشاركت بالا برود، مشكل بدرفتاري در فضاي مجازي كمتر مي‌شود. افراد با حمله‌ها و انتقادهاي تند به نوعي انتقام عدم‌مشاركت خودشان را مي‌گيرند. در سال‌هاي اخير اين اتفاق زيادشداست. سرمايه اجتماعي 3 ضلع طلايي دارد كه عبارتند از: مشاركت، اعتماد و شفافيت. زماني كه سرمايه اجتماعي كم مي‌شود ما كمتر مشاركت مي‌كنيم و اعتماد و شفافيت‌مان هم كاهش مي‌يابد. در دوران فرسايش سرمايه اجتماعي، شهروندان دچار خيلي از آسيب‌ها مي‌شوند كه يكي از آنها بدگويي و خشونت لفظي است. از نظر من اتفاقي كه افتاده از جهتي خوب است. مسئولان فرهنگي ما اگر گوش شنوايي دارند بايد بشنوند و بفهمند كه داراي مشكلي هستند. در متن فرهنگي ما مسئله‌اي وجود دارد. زماني كه در مستطيل سبز تماشاگران حرف‌هاي ركيك مي‌زنند، سكانداران فرهنگي بايد خوب بشنوند و بفهمند علتش در جاي ديگري است. علتش را بايد در خانواده‌ها، كوچه و بازار، محله و رسانه ملي جست‌وجو كرد. در مستطيل سبز شرايط علني شدن عيب ما فراهم مي‌شود. مسابقات المپيك هم بستري به‌وجود مي‌آورد كه عيب ما ديده شود.

  • نظر شما اين است كه ما از افراد پرخاشگر استفاده كنيم و آنها را به بازي بگيريم؟

بله. ما از اين همه انرژي و نيرو استفاده نمي‌كنيم. جواني كه وقت گذاشته و در ويكي‌پديا رفته با آقاي «عليفر» شوخي كرده خيلي جوان فعالي بوده. او كلي وقت گذاشته. ما فضايي براي مشاركت اين افراد در عرصه‌هاي عمومي فراهم نمي‌كنيم تا انرژي‌شان خالي شود. ما بايد ياد بگيريم كه جهان عوض شده و سبك زندگي متفاوت شده. به بازي گرفتن شهروندان و كنشگران روش‌هاي جديدي دارد و ديگر روش‌هاي قديمي جواب نمي‌دهد. در كلاس درس هم اگر معلم قادر نباشد دانش‌آموز را به‌كار بگيرد، او شيطنت مي‌كند.

  • درباره واكنش‌هاي تند مردم به شكست‌هاي اخير چه ارزيابي‌اي داريد؟ آيا مي‌توانيم بگوييم كه برخي‌ها قدرشناس نيستند؟

بررسي تاريخي نشان مي‌دهد كه ما ايرانيان در طول تاريخ زياد شكست خورده‌ايم و قواعد آن را بلد هستيم. در فيلم‌هاي ايراني اگر دقت كرده باشيد، قهرمانان ايراني زياد مي‌ميرند. ما شكست را بارها و بارها تجربه كرده‌ايم. تاريخ ما مملو از شكست‌هاي بزرگ است. ما شكست از مغول، اسكندر و اعراب را تجربه كرده‌ايم. البته پيروزي‌هاي بزرگ هم داشته‌ايم. خيلي وقت‌ها ما نسبت به شكست ديگران هم واكنش منفي نشان مي‌دهيم. مثلا رونالدو هيچ اشتراك فرهنگي و ملي‌اي با ما ندارد. ما نسبت به شكست او هم واكنش نشان مي‌دهيم. آستانه تحمل ما كلا پايين است. نه فقط براي شكست‌ها بلكه براي هر كاري ما آستانه تحمل پاييني داريم و زود واكنش نشان مي‌دهيم. در خيابان پشت چراغ قرمز اگر ماشين جلويي يك ثانيه دير حركت كند ماشين عقبي بوق مي‌زند يا به سمت چپ مي‌پيچد. همان آدم فحش ركيك هم مي‌دهد. ما سريعا يك نفر را بت مي‌كنيم و سريعا او را زمين مي‌كوبيم. شهرسازي و جغرافياي ما هم تاب‌آوري پاييني دارد. به همين‌خاطر بيشترين بافت فرسوده را داريم. اين آستانه تحمل پايين در همه موضوعات ديده مي‌شود و فقط مربوط به هضم نكردن شكست‌ها نيست. اين موضوع برمي‌گردد به تربيت ما كه بحث مفصلي دارد.

  • مي‌توانيم بگوييم دسته‌اي از ورزش‌دوستان ايراني پرتوقع شده‌اند؟ الان به لحاظ تعداد مدال جزو بيست و چند كشور برتردنيا هستيم ولي بعضي‌ها انتظار دارند رتبه‌مان حتما به زير 10 برسد.

كاملا موافقم. بين ادعا و توقع و توانمندي در فرهنگ ايراني رابطه معكوس وجود دارد. ما گاهي كم‌كاران پرمدعا هستيم. هر چقدر كمتر توانمندي داريم، توقع‌مان بيشتر مي‌شود. متأسفانه رسانه‌اي‌ها، معلمان، سخنوران و... ما را بيش از اندازه‌اي كه واقعي بوده‌ايم معرفي كرده‌اند. مدام گفته‌اند ما فلان چيز را داشته‌ايم و گذشته‌مان پرافتخار بوده و... ما به اندازه واقعيت‌هاي خودمان معرفي نشده‌ايم.

  • ناكامي در المپيك مي‌تواند غرور ملي ما را خدشه‌دار كند؟

ابدا. شاخصه‌هاي غرور و منش ملي خيلي فراتر از اينهاست. با 4 تا شكست غرور ملي ما نمي‌شكند البته شلوغ كاري‌هاي بعضي ورزشكاران را من نمي‌پسندم. چون به ما ضربه مي‌زند. جهان پهلوان تختي عمدا باخت ولي غرور ملي ما نشكست و تازه به اين موضوع افتخار هم كرديم. نوع باخت مهم است؛ اينكه 4 تا مدال نگيريم اتفاق شرم‌آوري نيست.

  • چرا اين اعتراض مردمي را در عرصه‌هاي ديگر نمي‌بينيم؟ مثلا ساحل درياي خزر معمولا مملو از زباله است و از اين لحاظ قابل مقايسه با هيچ ساحلي در دنيا نيست ولي هيچ‌كس اظهار نگراني نمي‌كند.

جاهايي كه بايد كار و تلاش كنيم رگ غيرت‌مان بالا نمي‌زند ولي در جاهاي ديگر توقع‌مان بالاست. اين جمله حضرت علي(ع) كه مي‌فرمايند بعضي‌ها كم‌كاران پرمدعا هستند. خيلي زيباست. ما در ساختن هويت‌مان بيشتر به گذشته تكيه مي‌كنيم. نمي‌گوييم امروز چه چيزي داريم. هر چقدر توليدات و بازتوليداتمان زيادتر شود هويت‌مان واقعي‌تر و به روز‌تر مي‌شود. ما الان در خلق كردن، دست‌هايمان خالي است ولي خيلي به گذشته‌مان مي‌چسبيم. ما مي‌گوييم دانشمندان آن چناني داشتيم. خب ديگران هم خيلي دانشمند داشتند. افتخار به گذشته كافي نيست بايد ببينيم امروز چه چيزي توليد و بازتوليد مي‌كنيم.

  • چگونه مي‌توانيم مردم جامعه را براي پذيرش شكست در عرصه‌هاي ورزشي تربيت كنيم؟

من پاسخ به اين سؤال را در همه پرسش‌ها داده‌ام. مردم بايد در همه عرصه‌ها مشاركت كنند. كار نيكو كردن از پر كردن است. بايد باور توليد و بازتوليد را در فرهنگ جا بيندازيم. بايد سبك آموزشي ما عوض بشود. ما مدام روي حافظه‌محوري كار مي‌كنيم. همه اطلاعات را براي شب امتحان يا شب كنكور جمع مي‌كنيم. بايد شيوه‌هاي آموزشي به سمت تربيت محوري برگردد. ما بزرگ‌ترين گروه سني نوجوان و جوان را داريم. چند درصد جامعه ما در عرصه‌هاي عمومي به بازي گرفته شده‌اند؟ اينها باعث مي‌شود كه فحاشي در فضاي مجازي تبديل به يك نگراني شود. آقاي فردوسي‌پور از مردم خواهش مي‌كند كه در پيج و صفحه فلان فوتباليست فحش ننويسند اما نمي‌توان جلوي رفتارهاي ضدفرهنگي را با نصيحت و خواهش گرفت. بايد بسترهاي رفتار نكردن را فراهم كنيم.

کد N1399280

وبگردی