بهارستان
گروه تاریخ و اقتصاد:صدای آهنكوبی و نجاری عمارت بهارستان از خانه عمیدالدوله خوب میآید. پارسال چنین روزی همین صدا به شكل دیگر میآمد. من یك روز رفتم خدا میداند در ظرف سی و چهار ساعت چه به روز این عمارت و باغ، ملت غیور آورده[اند]، باید دید، به نوشتن من درست نمیآید. من متحیرم این ستونهای سنگ و این ارسیهای چوب گردو [را] كه اقلا ده ذرع ارتفاع و هفت ذرع عرض دارد چطور بیرون آورده و بردهاند.
طاق كسری و تخت جمشید امروز آن خرابی را ندارد و حال آنكه اینجا مال خودشان بود، ربطی به عالم جاهای دیگر كه غارت شد، نداشت. ممكن بود دو تا قزاق بگذارند و این رسوایی به بار نمیآمد و این مخارج گزاف [را] كه حالا میكنند متحمل نمیشدند. پس در آن 6 ساعت هم خبط كردند. بیست هزار تومان از یك كرور دعوایی سهم تعمیر بهارستان است و باید به جناب مهندسالممالك وزیر فواید و معادن برسد كه گویا در آن نزاعی نباشد، مگر مابین وزیر و معمار و عملهجات بنایی. گفتند خیلی از در و ارسی و مبل را مردم آوردهاند، به این عنوان كه ما خریداری كردهایم اگر به درد تعمیر میخورد برداشته اصل قیمت خریداری را بدهید، فایده را تقدیم ملت میكنیم. هزار آفرین بر غیرت ملت غیور كه اشیایی كه یغما كردهاند حالا به قیمت قناعت كرده واگذار میكنند. آن هم برای این است كه مشتری برای این اشیای ناجور پیدا نكردهاند.
قهوهخانهها
قهوهخانه كثیفی آنجا دایر شده، مردم بیكار متصل آنجا پلاس[اند]. چای میخورند و بهواسطه سوالات بیمعنی بنا و عمله را از كار وا میدارند. هزار قهوهخانه این شهر دارد یكی به شكل جدید نیست كه اقلا دو نفر آدم بتواند برود. تمام كثیف، تمام در میان كوچه و خیابان كه آدم از دیدن آن نفرت حاصل میكند. من نمیتوانم شرح بدهم كه به چه اندازه كثیف و مفتضح است. شاید سالی یك مرتبه استكان آنها شسته نشود.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است