آفتاب

به-زیستی یا کیفیت زندگی

به-زیستی یا کیفیت زندگی

محمد زینالی اُناری

شاید مفهوم کیفیت زندگی، مانند ضریب جینی و مشارکت عمومی که بیشتر مفاهیمی اقتصادی و سیاسی هستند و به ویژه در زمان انتخابات و التهاب های سیاسی پرکاربرد می شوند، مشهور و معروف نباشد. کیفیت زندگی، شاخصی برای سنجش رضایتمندی و مطلوبیت زندگی، البته با توجه بر توسعۀ علمی موجود است.

در ایران این مطلوبیت، در پیچ و خم توجهات و سیاستگذاریهای عمومی گم شده و در حالی که ما داعیه های جهانی، قطب منطقه بودن و رشد سرسام آور مقالات بین المللی پرارجاع هستیم، هنوز کیفیت زندگی تهران در طبقه بندی دویست و پانزده شهر بزرگ جهان، صد و هفتاد و ششمین یعنی همچون تعدادی از شهرهای فقیر آفریقایی و آسیایی است.

طبیعی هم هست، چون سیاستمداران ما به چیزی مانند احیای عظمت ایران، قدرت برتر بودن و افزایش توان نظامی می اندیشند و توجهی به ارتقاء ارزشهای کالبدی شهروندی ندارند، حتی شهرداری هم شهر را به تصویری از کینه و نفرت تبدیل کرده که اصلاً این مغایر با سرزندگی شهری است.

اگر از سایر فعالیتهای فرهنگی همچون طرحهای پاییدن و ترساندن مردم از بدپوشی و جریمه های سنگینی که تحت عنوان "راهنمایی" صورت می‌گیرد بگذریم، امروز فشار روی افزایش کمی ازدواج و زاد و ولد است و نه تربیت و پرورش فیزیکی و فرهنگی که یکی مرد جنگی به از صد هزار! برنامه های عمومی تربیت بدنی به پیاده روی همگانی و تماشای مهیج ورزشکاران اندک تبدیل شده و اصلا شاخصی برای ارتقاء کیفیت زندگی و توزیع گسترده تربیت شهروندی صورت نمی‌گیرد.

وقتی هنوز مفهوم کیفیت زندگی مورد توجه نهادهای رفاهی ما قرار نمیگرفت، حتی مفهوم خود زندگی نیز دگرگون شد و اینک همۀ ما زودتر از آن که آمارهای رسمی دست به کار شوند، آدم‌های زیاد چهل ساله مجرد را دور و برمان می‌بینیم. بله! دیگر چهل سالگی آن طور که ناهید طباطبایی در رمانی به همین نام نوشته بود، نیست. سازمان بهزیستی انگار برای برآورده کردن آرزوهای پیگو، به حداقل‌های قشرهای ضعیف و یا تأمین دلیل طلاقهایی که مثل دیگ در زندگی‌های بی کیفیت شهری می‌جوشند، می اندیشد. یا این که دنبال راهی برای کاهش طلاق و آینده پردازی برای فرزندان زندگی های از هم گسیخته و مجوز دادن به مراکز توزیع قرص و شربت برای معتادان میباشد.

به طور کلی هیچ مفهومی که به زندگی ارتباط داشته باشد، در این جا مشهور نیست، چه رسد به کیفیت زندگی. همه چیز دلالت بر پول، ساخت و ساز، بیسامانی معیشتی طبقات پایین و مصرف گرایی طبقات بالا متوجه است. هنوز تأمین اجتماعی درگیر بیمه و درمان است و نتوانسته بر مفاهیم گسترده تر شهرنشینی توسعه یابد و حتی در این وانفساهای بیکاری، امروز از آن سخت‌گیری بیمه کردن کارگران گذشته و در بازار و صنعت از اقشار ضعیف بهره کشی می‌شود. اینجا، فلاسفه ای چون کانت و نیچه هم که بیشتر بر مفهوم زندگی متوجه بودند، در حد روشنفکری مانده اند و خوانش وجودی آنها قبل از خوانش معرفت شناختی، به سختی ممکن است.

با این حال اسناد ملی اشاره به این دارند که قرار است در بیست سال آینده کیفیت زندگی بالا برود، یعنی اگر طبقات متوسط و پایین شهری به خاطر رشد سرسام آور سرطان، آلودگی محیط زیست، کینه و نفرت، عدم حمایت اقتصادی و ... منقرض نشوند، شاید برایشان فرجی حاصل شود. البته در صورتی که کاربران رفاه اجتماعی به جای استفاده از کمپین برای افزایش حقوق، به ارتقاء توانمندی، به ویژه در نظارت بر بخش خصوصی بیندیشند.

آن موقع شاخص‌های شهروندی جهان تا بیست سال آینده مفاهیم دقیقتری از زندگی را مورد توجه قرار دهند و آن موقع برای گشتن در هفت شهر عشق، در کوچه ها به دنبال "اشیاء گم شده" خواهیم گشت!

۴۷۴۷

کد N1342730

وبگردی