تمام آن استانداردهایی که در آثار کامو و بینش و فلسفهای آن در نمایش دکتر دلخواه متبلور است. با توجه به جریان غالبی که در حال حاضر در نمایشهای در حال اجرا در سطح شهر تهران وجود دارد، طبیعتاً زمانی که به تماشای نمایش «بیگانه» مینشینید، در ابتدای کار و با توجه به نوع اثر، کمی دنبال کردن آن دشوار به نظر می رسد، اما به محض اینکه آدرنالین شما متوازن میشود و با ریتم نمایش همراه میشوید، «بیگانه» به شدت شما را همراه خود درگیر میکند.
زمانی که بروشور کار را میخواندم، برایم کمی از سمت دکتر دلخواه نگرانی وجود داشت و نگران بودم که آیا آداپته کردن متن درست صورت گرفته یا نه؛ اما اکنون باید بگویم اینجا نمایشی را دیدم که اگر کسی کامو را نخوانده باشد و با متن رمان آشنایی نداشته باشد به شدت فکر میکند این اثر از روی یک نمایشنامه ساخته شده؛ یعنی شما یک نمایشنامه را روی صحنه میبینید و نه یک داستان! در واقع کار به قدری غنای تصویری داشت که فوقالعاده بود.
استفاده از برخی میکروفنها و افکتهای صوتی یا موسیقی خاصی که ریتم درام را حفظ کرده، عالی بود. همچنین در برخی صحنهها بازیگران به شدت ریتم خود را با ریتم موسیقی متوازن میکردند؛ این اتفاقی است که ما در تئاتر خود کمتر شاهد هستیم.
درباره میزانسن و چیدمان روی صحنه، باز هم همه چیز متوازن بود و هر چیز سرِ جایی که باید می بود قرار داشت؛ هر جایی که باید تعادل روانی درام به هم میریخت ما میدیدیم که تابع آن میزانسن و وزن صحنه نیز به هم میریخت و در جاهایی که اساساً میبایست همه چیز متعادل و متوازن باشد علیالقاعده میدیدیم که این تعادل و توازن در کار وجود دارد. من کارم سینماست و با کادر سر و کار دارم؛ از هر زاویه که نگاه میکردم، قابها و عکسهای سینمایی غنی ای را شاهد بودم.
اگر به این مسأله که کامو مربوط به دو یا سه نسل پیشتر از ما است فکر نکنیم، واقعاً احساس میکنیم کار روز را تماشا میکنیم؛ چون در «بیگانه» بحث به هم ریختن ارزشها مطرح میشود و در واقع شما میبینید که انگار در حال حاضر نیز ارزشهایی در جامعه به هم ریخته است.
انگار در حال حاضر در آن نهیلیسم و نیستانگاری که زمانی به عنوان یک فلسفه و بینش خاص تلقی و فانتزی محسوب میشد، قرار گرفتهایم؛ در نمایش «بیگانه» معلوم نیست که شخصیت اصلی را به خاطر کشتن آن مرد محاکمه میکنند یا به دلیل مادری که دفن کرده و اقداماتی که بعد از دفن مادر خود انجام داده است و در واقع این به هم ریختن ارزشهاست و اینکه دائم در حال تکانههای شدید عصبی هستیم که الان چه اتفاقی دارد میافتد و وقتی اینها را با بیرون مطابقت میدهیم، میبینیم که همین اتفاقات و همین ماجراها به اشکال مختلف در جامعه وجود دارد.
فیلسوف بار سنگین هستی را در تمام اعصار به دوش میکشد و وقتی که در مدار فلسفه قرار میگیرد ارتعاشات آن در واقع همه دوران ها را در بر میگیرد. آن فکر و اندیشهای که به واسطه نمایش «بیگانه» در کار یا حتی در خود کامو سراغ میگیریم نشانگر این ماجراست که آن تفکر و آن نحوه تفکر تسری پیدا کرده و در نهایت ما شاهد آن چیزی هستیم که او آن دوره دیده بود؛ این اتفاق برای من اعجابانگیز بود.
یک نمایش بسیار جدی، خوب با سطح بسیار استاندارد و البته بالاتر از استاندارد دیدم؛ از اجرا شدن نمایش «بیگانه» بسیار خرسندم، از دیدن این نمایش خوشحال هستم و اجرای چنین نمایشهایی اتفاق بسیار خوبی برای تئاتر ما است.
* کارگردان تلویزیون و سینما
فراهنگ**9362**1027
زمانی که بروشور کار را میخواندم، برایم کمی از سمت دکتر دلخواه نگرانی وجود داشت و نگران بودم که آیا آداپته کردن متن درست صورت گرفته یا نه؛ اما اکنون باید بگویم اینجا نمایشی را دیدم که اگر کسی کامو را نخوانده باشد و با متن رمان آشنایی نداشته باشد به شدت فکر میکند این اثر از روی یک نمایشنامه ساخته شده؛ یعنی شما یک نمایشنامه را روی صحنه میبینید و نه یک داستان! در واقع کار به قدری غنای تصویری داشت که فوقالعاده بود.
استفاده از برخی میکروفنها و افکتهای صوتی یا موسیقی خاصی که ریتم درام را حفظ کرده، عالی بود. همچنین در برخی صحنهها بازیگران به شدت ریتم خود را با ریتم موسیقی متوازن میکردند؛ این اتفاقی است که ما در تئاتر خود کمتر شاهد هستیم.
درباره میزانسن و چیدمان روی صحنه، باز هم همه چیز متوازن بود و هر چیز سرِ جایی که باید می بود قرار داشت؛ هر جایی که باید تعادل روانی درام به هم میریخت ما میدیدیم که تابع آن میزانسن و وزن صحنه نیز به هم میریخت و در جاهایی که اساساً میبایست همه چیز متعادل و متوازن باشد علیالقاعده میدیدیم که این تعادل و توازن در کار وجود دارد. من کارم سینماست و با کادر سر و کار دارم؛ از هر زاویه که نگاه میکردم، قابها و عکسهای سینمایی غنی ای را شاهد بودم.
اگر به این مسأله که کامو مربوط به دو یا سه نسل پیشتر از ما است فکر نکنیم، واقعاً احساس میکنیم کار روز را تماشا میکنیم؛ چون در «بیگانه» بحث به هم ریختن ارزشها مطرح میشود و در واقع شما میبینید که انگار در حال حاضر نیز ارزشهایی در جامعه به هم ریخته است.
انگار در حال حاضر در آن نهیلیسم و نیستانگاری که زمانی به عنوان یک فلسفه و بینش خاص تلقی و فانتزی محسوب میشد، قرار گرفتهایم؛ در نمایش «بیگانه» معلوم نیست که شخصیت اصلی را به خاطر کشتن آن مرد محاکمه میکنند یا به دلیل مادری که دفن کرده و اقداماتی که بعد از دفن مادر خود انجام داده است و در واقع این به هم ریختن ارزشهاست و اینکه دائم در حال تکانههای شدید عصبی هستیم که الان چه اتفاقی دارد میافتد و وقتی اینها را با بیرون مطابقت میدهیم، میبینیم که همین اتفاقات و همین ماجراها به اشکال مختلف در جامعه وجود دارد.
فیلسوف بار سنگین هستی را در تمام اعصار به دوش میکشد و وقتی که در مدار فلسفه قرار میگیرد ارتعاشات آن در واقع همه دوران ها را در بر میگیرد. آن فکر و اندیشهای که به واسطه نمایش «بیگانه» در کار یا حتی در خود کامو سراغ میگیریم نشانگر این ماجراست که آن تفکر و آن نحوه تفکر تسری پیدا کرده و در نهایت ما شاهد آن چیزی هستیم که او آن دوره دیده بود؛ این اتفاق برای من اعجابانگیز بود.
یک نمایش بسیار جدی، خوب با سطح بسیار استاندارد و البته بالاتر از استاندارد دیدم؛ از اجرا شدن نمایش «بیگانه» بسیار خرسندم، از دیدن این نمایش خوشحال هستم و اجرای چنین نمایشهایی اتفاق بسیار خوبی برای تئاتر ما است.
* کارگردان تلویزیون و سینما
فراهنگ**9362**1027
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است