آفتاب

نگاهی به کتاب سرگذشت حاجی‌بابا، نوشته جیمز موریه

نگاهی به کتاب سرگذشت حاجی‌بابا، نوشته جیمز موریه

سرگذشت حاجی‌باباي اصفهاني، اثر جیمز موریه تصويري است از طرز زندگاني و آداب و رسوم طبقه‌اي خاص؛ شرح موقعيت و شرايط شهرت‌يابي و ارتقای ...

دکتر عمادالدین فیاضی

سرگذشت حاجی‌باباي اصفهاني، اثر جیمز موریه تصويري است از طرز زندگاني و آداب و رسوم طبقه‌اي خاص؛ شرح موقعيت و شرايط شهرت‌يابي و ارتقای طبقه متوسط و خرده پاي شهري است كه در اثر عدم تامين جاني و مالي مي‌كوشند خود را از سلك محرومان دور سازند و براي حفظ منافع طبقاتي خويش به اولياي دولت بپيوندند؛ سرگذشت رجال تازه به دوران رسيده آن زمان است كه جيمز موريه به‌عنوان كاردار سفارت انگليس و منشي سفير با آنان در تماس و رابطه بود. غرض اصلي جيمز موريه از نوشتن حاجی‌بابا كه در نادرستي و دروغ‌پردازي همزاد قهرمان خويش حاجي‌بابا است، نشان دادن و برجسته كردن سستي و ضعف عمومي مردم و دستگاه‌هاي حكومتي ايران، لزوم حمايت غرب از ايران، تحميل سياست استعماري انگلستان به ايران و توجيه نفوذ سياسي و نظامي انگليس در ايران از لابه لاي صلح‌نامه‌ها و عهدنامه‌هايي است كه به دستياري جیمز موریه به امضا رسيده. برخي اين كتاب را به‌عنوان «كتاب دستور كار جهت استفاده نمايندگان سياسي و استعمارگران غربي» دانسته‌اند و برخي ديگر آن را به‌عنوان «راهنما» براي شناخت خصوصيات شرقي‌ها توصيه كرده‌اند. در حالي كه در مشرق زمين داستان حاجي‌بابا شهرتش را فقط مديون ترجمه شيوا و زيركانه ميرزا حبيب اصفهاني است كه توانسته مفاهيم و معاني را تغيير دهد و از اين قصه «استعمار» تا آنجا كه ميسر است قصه‌اي ضداستعماري بيافريند.

 

بنا به گفته خانم هما ناطق؛ همه ‌سعي و اهتمام نويسنده حاجي‌بابا در اين است كه به‌عنوان پيچ و مهره دستگاه استعمار، از هر رويدادي استفاده كند، تا حق حاكميت غرب و محكوميت شرق را به اثبات رساند و در اين كوشش پيگير براي حفظ منافع و موجوديت خويش و پايمال كردن «حق موجوديت ديگران»، آنچنان با جديت و شتاب پيش مي‌رود كه گاهي در رفتار و كردار همزاد قهرمان خويش جلوه مي‌كند. جيمز موريه در قالب حاجی‌بابا مي‌رود و بار ديگر داستان مسخ ستم‌پذير به ستمگر و ستمگر به ستم‌پذير تكرار مي‌شود. موريه خواسته است به خيال خود «آداب و اخلاق و طرز زندگي اجتماعي و سياسي و عقايد قومي و تغييرات زبان و تعارفات معموله مردم ايران» را به خوانندگان انگليسي زبان بفهماند... ولي مولف كتاب حاجی‌بابا به همان درجه كه مهارت در انشاء تاليف خود به كار برده به همان درجه هم از تقرير معاني كه تجسم آنها منظور نظر او بوده بي‌انصافي و غرض‌ورزي و بدنفسي به خرج داده است. مسلما جوانمردانه نبوده است كه خطا يا اشتباهي را كه بيشتر به علت ساده‌لوحي و بي‌خبري مردم، طرز غلط اداره امور، فقدان وسايل تعليم و تربيت صحيح و به‌طور خلاصه، نتيجه شرايط و عوامل محلي و سياسي و عموما دامنگير طبقات ممتاز و معيني بوده است سركوفت ملتي بكنند و همه مردمان كشور را فاسد و تباه‌شده بدانند و ريشخند و استهزا كنند.

تنفر موريه از مشرق و شرقي‌ها از دوران زندگي او در تركيه سرچشمه مي‌گرفت و به قولي يكي از علل خصومت او نسبت به ايرانيان خصومتي بود كه نسبت به اسلام داشت. موريه در هر دو سفرنامه و در داستان سرگذشت حاجی‌باباي اصفهاني بدبختي مسلمانان را از اسلام مي‌داند و هر جا فرصتي مي‌يابد، تورات و انجيل را به رخ مسلمانان مي‌كشد و در سرگذشت حاجي‌بابا در لندن از زبان معشوقه و دلدار انگليسي، حاجی‌بابا را به دين مسيح تبليغ مي‌كند و او را به كليسا مي‌كشاند. درست است که تعصب مذهبی یک عده روحانیون دوره قاجار حقیقتا درخور انتقاد موریه است، اما خود موریه هم در تعصبش نسبت به مسیحیت دست کمی از آنها ندارد اغلب نوشته‌های او خواه سفرنامه خواه رمان مملو از شرح خسته‌کننده اختلافات مذهبی است. به هرحال جیمز موریه بسیار فرد متعصبی است و درجای جای کتاب حاجی‌بابا از هم کیشان مسیحی خود به عناوین مختلف دفاع کرده و طرف مسلمان خود را به بدترین اتهامات محکوم می‌کند. از سوی دیگر به علت ترقیات و فتوحات انگلیسی‌ها در قرن نوزدهم اکثر هموطنان موریه به دیده حقارت به شرقیان می‌نگریستند و در نوشته‌های ایشان این خودپسندی عمیقا احساس می‌شود، موریه نیز به پیروی از چنین احساساتی ایرانیان را که در عین حال عاری از عیب و نقص نبودند، به‌باد انتقاد بی‌مهابای خود می‌گیرد، به‌رغم انتقادات موریه چنان که خود معترف است ایرانی‌ها باهوش‌تر و چیز فهم‌تر از سایر ملل آسیا هستند و به‌زودی روح ابداع و اصلاح را درک خواهند کرد، برای رسیدن به این هدف موریه دو وسیله پیشنهاد می‌کرد: «یکی اینکه ایرانیان باید تحت الحمایه انگلیسی‌ها قرار گیرند و دیگری اینکه تمام بنای اسلام، یک دفعه و به‌طور مداوم باید مورد حمله عمال ضد اسلام در اروپا قرارگیرد» تا به ادعای او ایرانیان از تاریکی درآمده پا در راه تمدن نهند.

نکته دیگر اینکه به روایت نویسندگان و محققان برجسته فرانسوی، جیمز موریه در نوشتن حاجی‌بابا از کتب دیگر رونویسی کرده و تا اندازه‌اي تحت تاثير رمان معروف فرانسوی «ژيل‌بلاس» اثر «آلن رنه لوساژ» فرانسوي بوده است. كتابي كه بعدها ميرزا حبيب آن را به نثر زيباي فارسي ترجمه کرد. در آغاز هر دو داستان عناوين گفتارها و گاه رفتار هر دو قهرمان در هر دو داستان يكي است. حاجی‌بابا نيز مانند قهرمان داستان لوساژ از طبقات محروم برخاسته و بيشتر از افراد ديگر صنف خود معلومات به دست آورده، مثل او گرفتار دزدان و راهزنان شده و به حكم اجبار در اعمال آنان شركت كرده، نزد مرد شيادي طب آموخته و به گستاخي دست به طبابت و معالجه زده، از پي اندوختن مال و ثروت رفته و سرانجام پس از طي فرازونشيب زندگي به مقامي عالي رسيده است. در هر دو داستان صحنه‌ها و پرورش حوادث و طرز بيان تقريبا يكسان است؛ حتي اسامي اشخاص در هر دو اثر، توصيفي و شبيه به هم است. ولي ژيل بلاس را نمي‌توان تنها مبدأ و منشأ اصلي الهامات جيمز موريه برشمرد. سرگذشت حاجی‌باباي اصفهاني بيش از هر متن ديگر از نظر شكل ظاهر و چارچوب داستان، از داستان‌هاي هزار و يك شب الهام گرفته است. موريه در مقدمه همين كتاب و در سفرنامه خود نيز به داستان‌هاي هزار و يك شب اشاراتي دارد.

نکته دیگری که درباره اثر موریه می‌توان اشاره کرد این است که موریه با توجه به اقامت نه‌چندان طولانی‌اش در ایران، نتوانسته است کاملا از لایه‌های بیرونی رفتار مردم به ورای این کنش‌ها توجه کرده و به کنه آن پی ببرد. این عامل از یکسو باعث شده است تا موریه با فرض آشنایی کامل از جامعه ایرانی، در توصیفات اشخاص و خلقیات منفی آنان در رمان تخیلی خود، صرفا به همان وصفیات بسنده کرده و کمتر به علل و زمینه‌های اخلاقیات منفی بپردازد و از سوی دیگر، در پاره‌ای از موارد مسبب و منبع ایرادات را نه در پندارها و برداشت‌های سطحی مردم از دین، بلکه در ماهیت و پایبندی مردم به سنن دینی می‌بیند. همچنین، شخصیت حاجی‌بابا به‌عنوان نمادی از افکار و رفتار ایرانیان، کاملا شخصیتی بی‌ثبات ترسیم شده است؛ به نحوی که این فرد در هیچ شغل و کاری دوام نمی‌آورد و مدام به تغییر آن بر می‌آید و از طرفی دائما در حالات و کردار خاصی نمایان می‌شود. شایان ذکر است که برخی از توصیفات وی درباره خلقیات منفی با اغراق بیان شده است. اگر از موارد فوق بگذریم، شاید پر بیراه بیان نکرده باشیم که بعضی از انتقادات موریه نسبت به جامعه ایران قاجاری، بجا بوده و همان‌گونه که از داستان بر می‌آید، این معضلات ریشه در سنن خرافی یا افراطی و نادرست مردم داشته است. به نحوی که هنوز برخی از این عادات و انگاره‌های غلط از جمله برداشت‌های سطحی از باورهای دینی و مال دوستی در برخی از ما ایرانی‌ها دیده می‌شود. مثلا: ظاهر‌سازی و تیپ‌سازی در نظام بوروکراتیک ما ازسوی برخی از کارمندان و ارباب رجوع، جهت رتق و فتق امور یا رواج دو خصیصه پلید دروغ و غیبت که خود مولد برخی دیگر از صفات منفی همانند مبالغه‌گری و نفاق است و در این رابطه موریه چه موشکافانه این صفت را نقد کرده است که: «دروغ ناخوشی ملی و عیب فطری ایشان است و قسم‌هایی که مدام می‌خورند شاهد بزرگ بر صدق این معنی، قسم‌هایشان را ببینید، سخن راست را چه احتیاج به قسم.» بنابراین اگر نخواهیم دچار تفسیر غلط نا هم زمانی(Anachronism) شویم، می‌توان این گونه جمع‌بندی کرد که متاسفانه برخی از «خلقیات منفی تداوم یافته» از عصر قاجار تا زمان حال، آشکارا در رفتار و روحیات پاره‌ای از ایرانیان همچنان وجود دارد و باید اذعان کرد که جزئيات مربوط به طرز پوشيدن، معامله‌گری، رفتار ماموران و موضوعات بسيار ديگری که به اين اثر رنگ داستان تاريخي مي‌دهند، دور از تفاسیر سنواتي و شخصي، پرده‌گويايي از احوال ملتي در دوره‌اي از تاريخ است.

 

برجسته‌ترین نکات بهداشتی، پزشکی و درمانی در حاجی‌بابای موریه

نکته جالب توجه در کتاب حاجی‌بابای اصفهانی توجه خاصی است که جیمز موریه در بحث طبابت داشته است. قهرمان داستان او اساسا بخش مهمی از زندگی و توفیقاتی که در این داستان تخیلی به‌دست می‌آورد عملا مدیون این است که مدتی به حرفه طبابت پرداخته و در واقع طبابت را پلی برای پیشرفت و صعود خود قرار داده. قهرمان داستان او ابتدا گرفتار دزدان و راهزنان شده و به حكم اجبار در اعمال آنان شركت كرده آنگاه نزد مرد شيادي طب آموخته و به گستاخي دست به طبابت و معالجه می‌زند، در حالی که واقعا چیز زیادی از طب و طبابت نمی‌داند. داروها و طلسم‌ها و اعتقادات به آنها در ایران، درمان با حقه‌بازی و دعانویسی، ماجرای مضحک دارو خوردن پادشاه از جمله مواردی است که موریه درخصوص بهداشت و درمان مطرح می‌کند که در ادامه به این مباحث اشاره می‌شود.

 

رواج جادو و طلسم‌ها درایران برای معالجه بیماری‌ها

جیمز موریه در فصل یازدهم کتاب حاجی‌بابا درباره سرگذشت درویش صفر و دو نفر دیگر از درویشان و برخوردی که وی با ایشان دارد، مطالبی درخصوص درمان بیماری با قطعات بدن برخی حیوانات از درویش نقل می‌کند که حقیقتا مضحک است و جالب اینکه درویش دغل‌باز درباره نافع بودن این موارد نویدهای آنچنانی به حاجی‌بابا داده و با اطمینان به او توصیه می‌کند که «اینها در تمام عمر تو را کافی خواهد بود و هرگز گرسنه نخواهی ماند و حتی تو را توانگر می‌کند» داستان سفر او با این درویش، ابلهی مردم درددار و درمان خواستن از درویش، عاقبت کار درویش و ادامه دادن راه و روش سراسر دغل‌بازی او توسط حاجی‌بابا حقیقتا خواندنی است، شایان ذکر است که بگوییم برخی از این قبیل خرافات درجهت درمان بیماری‌ها متاسفانه هنوز هم درمیان برخی مردم جاهل وجود دارد. به هرحال موریه دراین باره می‌نویسد: «بي‌تكلف‌ تكليفش را قبول نمودم و بي‌گفت‌وگو قلياني كشيده به راه افتاديم. درويش بي‌دين ـ اينك نام او ـ در راه با من از در يگانگي و دلسوزي برآمد و چون از كار و بارم اطلاعي كامل به هم رسانيد، خرم و خندان شد. پس از ترجيح درويشي به لوطي‌گري و فضل دريوزه به تقليد، مرا به ترك اين طريقه و سلوك بدان سلك تكليف كرد كه: «اگر مرا به مرشدي قبول كني و كوچك ابدال من شوي، تو را از اوتاد گردانم؛ چه خود از اقطابم.»

بعد از آن از نجوم و سحر و زيجات سخن به ميان آورد و نسخه‌اي چند به من داد كه: «در تمام عمر اينها تو را كافي است و با اينها از همه چيز توانگر خواهي شد.» مي‌گفت: «اگر دم خرگوش را در زير بالين كودك نهي خواب آورد؛ اگر خون خرگوش به اسب خوراني، باريك قوايم و لاغر ميان و تندرو گردد؛ چشم و استخوان كعب گرگ اگر به بازوي طفلي بندند، جرأت بخشد؛ اگر روغن گرگ به لباس زن مالند، شوهر از او دلسرد شود؛ زهره گرگ دافع نازايي زن است؛ خون خروس مهيج باه؛ ناخن هدهد زبان‌بندي و چشم خفاش خواب‌بندي را شايد.» از اين قبيل سخنان بسيار گفت.» حاجی‌بابا بعد از انتخاب شغل درویشی و دعانویسی به تهران می‌آید و از راه دعانویسی به معالجه بیماران می‌پردازد. با مطالعه حاجی‌بابای اصفهانی می‌توان بسیاری از مشکلات و کاستی‌های بهداشتی و درمانی این دوران را که به نوعی متاثر از شرایط و محیط اجتماعی و فرهنگی عهد قاجار است، دریافت. فارغ از نگاه منفی موریه به ویژگی‌ها و خصوصیات اخلاقی ایرانیان در واقع شاید بتوان گفت که وی در کتاب خویش به مهم‌ترین جنبه‌ها و مشکلات طب و طبابت در آن دوران پرداخته، برخی از مسائلی که وی به‌عنوان نکات منفی از لحاظ بهداشت و درمان یاد می‌کند هنوز هم ممکن است در جامعه ما رایج باشد، مانند اظهار نظر افراد غیر متخصص در معالجه بیماران، شیادی وپول‌پرستی برخی از پزشکان، آلوده شدن روش‌های درمانی با سنن خرافی یا افراطی، دروغ گفتن پزشک در معالجه بیماران و خاصیت داروها برخی دیگر از صفات منفی است که موریه به آنها اشاره کرده است.

جیمز موریه
کد N1295808

وبگردی