آفتاب
آثار تاریخی دستی برای غبارروبی می‌خواهند؛

«گنبد زنگوله» دامغان فراموش‌شده است/سکوت زنگوله‌ در بهار

«گنبد زنگوله» دامغان فراموش‌شده است/سکوت زنگوله‌ در بهار

دامغان- آثار تاریخی، آینه اصالت مرزوبوم، گاه دستی برای غبارروبی می‌خواهند، همچون گنبد زنگوله دیار صددروازه که رمزگشایی آن، دریچه‌ای بر تاریخ و فرهنگ شهرستان دامغان بازخواهد کرد.

خبرگزاری مهر، گروه استان ها-سیمین دلیلی: دامغان این کهن دیار پارسی و هفتمین شهر تاریخی کشور، گنبدی موسوم به «زنگوله» را در دل خویش جای‌داده که ماهیت آن تا به امروز در فضایی مه‌آلود قرار دارد. بنایی در مسیر ترددهای روزمرگی و مقابل چشمان هزاران همشهری، اما گمنام و مظلوم که به اعتقاد برخی همچنان در کویر قوم، گوشه عزلت اختیار کرده است.

با تورق در کتاب «بناها و شهر دامغان» درباره گنبد زنگوله این شهر، می‌خوانیم: «گوهر نادری از هنر و فرهنگ ایران، نمایانگر آفرینش زیبایی در تناسبات، وقار و شکوه در پیکره‌ی کالبدی و مهارت فنی در ساخت خشتی بادوام» اما این بنا که می‌تواند میزبان صدها مسافر و دوستدار میراث کهن باشد، این روزها در سکوتی محض، خاک می‌خورد.

گنبد زنگوله گمشده‌ای در دل دامغان

برای دیدار با گنبد زنگوله باید ۵۰متری از میدان شهدای دامغان به سمت بلوار شهید مفتح که سرازیر شوی، سمت راست خیابانی است که تابلوی رنگ و رو رفته‌ای روی دیوار آن، تنها یادگاری از گنبد زنگوله برایت تداعی می‌کند هرچقدر هم که دقیق شوی از کلمه گنبد و حرف «ز» در این تابلوی پوسیده و خسته از روزگار، چیز بیشتری نمی‌توانی بخوانی، بقیه واژه‌ها به خاطر رنگ‌پریدگی بی‌توجهی از روی تابلو فرار کرده‌اند درنهایت باید حدس زد که نوشته «به گنبد زنگوله خوش‌آمدید».

با ورود به خیابان و نزدیک شدن به فضای سبز شهری، کم‌کم بنای تاریخی «گنبد زنگوله» در برابر چشمانت جان می‌گیرد، اما گذشتِ زمان دیگر گنبدی بر فراز آن باقی نگذاشته است، سقفش آبی آسمان و نور پرمهر آفتابش میهمان صبحگاهی پرندگان کوچکی که بر سوراخ‌های دیوارش لانه کرده‌اند، می‌شود.

آری اینجا گنبد زنگوله شهر دامغان است، بنایی واقع در پارک شهید ملائی این شهر که از سال ۴۶ تاکنون با شماره ثبت۶۵۰، در فهرست آثار ملی کشور قرار دارد و قدمتش را به دوران ایلخانان می‌پندارند.

وجه‌تسمیه گنبد زنگوله دامغان

اما با ورود به این بنای خشتی نخستین چیزی که توجهت را جلب می‌کند، چند برجستگی قبر مانند است، بی‌هیچ نام و نشانی، همین گمنامی زمینه گمانه‌زنی را فراهم کرده است نقل‌قولی مشهور درباره وجه‌تسمیه این بناست که می‌گوید فردی به نام زنگارود از سرداران یعقوب لیث صفاری در اینجا مدفون بوده و نام گنبد نیز از نام او، وام گرفته‌شده است.

عده‌ای اما این مکان را آرامگاه منوچهری دامغانی شاعر مسمط گوی ایرانی می‌دانند، شاعری که امروز کسی نمی‌داند برای زمزمه اشعار دیوان او در کنار سنگ‌قبرش، رو به‌سوی کدام دیار رهسپار شود و قولی دیگر این مکان را مقدس می‌داند، آتشکده‌ای یادگار از دین زرتشت.

دیوارها را که ازنظر بگذرانی، ارتفاعشان به شش متر می‌رسد، روی تن هر دیوار یک طاق‌نما که به بیرون راه دارد خودنمایی می‌کند و در بالای هر طاق‌نما یک پنجره‌ی مربعی جا گرفته است. بخشی از هر دیوار نیز، رنگ تازه‌ای از کاه‌گل دارد، گویا همین اواخر مرهمی بر زخم‌هایشان گذاشته‌شده است.

سرت را که بالا بگیری، می‌توانی چشمانت را مهمان هنر معماری اصیل ایرانی کنی، هنوز هم اندکی از مقرنس‌های زیر گنبد بر بلندای هر چهارگوشه دیوارها جا خوش کرده است. بار دیگر که چشم بگردانی بر کنج‌های دیوار سیاهی آه شعله‌های آتش را می‌بینی و روی زمین ته سیگار، آن‌قدر که به‌آسانی دریابی گنبد زنگوله اکنون مأمنی برای معتادان شهر نیز شده است.

اطلاع‌رسانی برای گنبد کافی نیست

قلم‌موی بهار بر درختان این پارک هم نقشی زده، و آن را پربارتر از همیشه کرده است. نگاهم در لا بلای درختان و زمین‌بازی می‌دود و سرانجام مخاطب مصاحبه خود را در زمین‌بازی و بر روی یک صندلی سنگی می‌یابد. روبه رویش می‌ایستم و می‌خواهم از این اثر تاریخی برایم حرف بزند.

نگاهی گذار به گنبد می‌کند و با یک جمله آب پاکی را روی دستم می‌ریزد: تنها یک‌بار به داخل بنا رفته‌ام و اطلاعاتی از آن ندارم.

جوان است  و نامش امین منصوری، گویا به خاطر دختر کوچکش به پارک آمده. از حدود ۱۵ سال پیش یاد می‌کند اینجا فقط یک مخروبه بوده و مناسب برای معتادان و اراذل، اما امروز ساخت  پارک وضعیت را بهتر کرده و حداقل این اثر دیده می‌شود. می‌گوید: مدت زیادی است که به امر این اثر تاریخی پرداخته نشده و تعمیراتی جزئی داشته است، اگر به همین منوال پیش رود به‌زودی جز یک نام چیزی از آن باقی نمی‌ماند.

معتقد است اطلاع‌رسانی درباره‌ی گنبد زنگوله به‌هیچ‌وجه کافی نبوده و می‌گوید: یک‌صدم مسجد تاریخانِ به اینجا رسیدگی نمی‌شود. در نوروز تعداد زیادی تابلو وجود دارد که مسافران را به سمت مسجد تاریخانِ راهنمایی می‌کند اما برای اینجا چنین چیزی نمی‌بینید، چراکه اینجا مانند چشمه‌علی و دیگر آثار تاریخی درآمدزایی ندارد.

عدم سرمایه‌گذاری میراث فرهنگی روی گنبد زنگوله

پارک همچنان خلوت است، سکوت آن را تنها ماشین‌های گذری از خیابان‌های اطرافش می‌شکنند. تصمیم می‌گیرم ادامه گزارش را بین آن‌همه ساختمان‌های اداری و تجاری که در اطراف چیده شده، پیگیری کنم.

نزدیک‌ترین مرکز را انتخاب می‌کنم، می‌خواهم مطمئن باشم نگاه کارمندانش هرروز به گنبد سلام می‌کند، شهروند دامغانی مکالمه تلفنی خود را سریع به پایان می‌رساند و بارویی گشاده در برابرم حاضر می‌شود، می‌گوید: هرروز این گنبد را می‌بینم، تابلوی آن را هم خوانده‌ام و چون برایم جالب بوده بارها به داخل بنا سرزده‌ام.

امیدوار می‌شوم از حرف‌های زیبا خوشبخت، چیزی دندان‌گیر نصیبم شود، گوش فرا می‌دهم به ادامه سخنانش که معتقد است: شنیدم چندنفری در آنجا دفن هستند، اما من هم بیشتر از نوشته‌های تابلو چیزی نمی‌دانم، از همان دوران بچگی تاکنون که من ۳۴ سال سن دارم، این گنبد تغییری نکرده و به همین شکل بوده، میراث فرهنگی حتی یک درصد هم‌روی این اثر تاریخی سرمایه‌گذاری نکرده است.

همکار زیبا که سن و سال بیشتری از او دارد نیز می‌گوید: درباره زنگوله چیزی نمی‌دانم، کنجکاوی باعث شد تابستان سال گذشته از داخل بنا دیدن کنم که متأسفانه خیلی کثیف بود.

تنها سهم گنبد از مردم گمنامی است

سری هم به مغازه‌های تجاری اطراف می‌زنم آقای رشیدی که موهای سپیدش مرا امیدوار به شنیدن سخنانی تازه می‌کند لابلای داستان‌ها و روایاتی که از آثار تاریخی دامغان سینه‌به‌سینه از بزرگ‌ترها به ارث برده نیز نامی از گنبد ندارد و درنهایت لب می‌گشاید به این جمله‌ تکراری که اسمش را شنیدم و یک‌بار هم به داخل بنا رفتم اما اطلاعاتی ندارم.

 ابراهیم خراسانی جوان دیگر دامغانی است که حوالی این گنبد زندگی می‌کند، وی دراین‌باره می‌گوید: هزاران بار از آن خیابان رد شدم اما داخل بنا نرفتم چون چیزی نداشته، نود درصد مردم دامغان آثار تاریخی شهرشان را نمی‌شناسند، من هم به خاطر مهمان‌هایی که از شهرهای دیگر داشتیم سری به مسجد تاریخانِ زدم وگرنه نمی‌رفتم. اطلاع‌رسانی هم کافی نیست.

سری به کتاب‌خانه‌ها می‌زنم اما بین کتاب‌های مختلفی هم که دامغان را دست‌مایه سطور خود قراردادند چیزی عایدم نمی‌شود. تصمیم می‌گیرم برای شنیدن صدایی از این زنگوله به سراغ اهل‌فن بروم، شاید بتوان اندکی از رمز و راز این خشت‌های مغموم سر درآورد.

 

احتمال امامزاده یا مقبره بزرگان اسماعیلیه منتفی است

استاد دانشگاه دامغان که دارای مدرک دکترای ادیان است درباره این بنا، می‌گوید: به‌طورکلی  درباره‌ بقاع این شهرستان سه مورد امامزاده، بزرگان تصوف، بزرگان اسماعیلیه محتمل است، امامزاده بودن منتفی است چراکه در دوره‌ی صفویه و دیگر قرون اهتمام زیادی به ترمیم امام‌زاده‌ها داشتند و حتی اگر گمانه اندکی در مورد امامزاده بودن آنجا وجود داشت باز به آن اهمیت می‌دادند، از طرفی مقابر بزرگان اسماعیلیه بیشتر در کوه‌های اطراف قرار داشته است.

حسن قادری به آئین‌های مردم این دیار هم اشاره می‌کند، به مهرپرستی که آئینی قوی در کشور بوده اما مقبره‌ها و اماکن مقدس مهرپرستی هم در کوه‌ها، غارها و یا در زیرزمین قرار داشته که در این صورت باز نمی‌توان گنبد را به آن‌ها نسبت داد.

وی ادامه می‌دهد: زلزله تاریخی دامغان، آن را به‌طور کامل تخریب و کار مطالعه را دشوار کرده به‌طوری‌که از سابقه زرتشتی گری در اینجا مطالعات چندانی وجود ندارد اما اگر بخواهیم دامغان، را به ده مغان ربط بدهیم و ارتباطی که ده مغان  با زرتشتی گری دارد شکی نیست که در این شهر باید به دنبال آتشکده بگردیم، اما چطور و به چه شکل مشخص نیست.

قادری معتقد است: ازآنجایی‌که ساخت بنا به قرن هفتم نسبت داده‌شده، احتمالاً آتشکده بودن هم منتفی است چون زمان ساختشان به قبل از اسلام برمی‌گردد و اگر آتشکده هم باشد اجازه دفن افراد در آن داده نمی‌شده است، این موضوع تنها در صورتی محتمل است که تائید شود بنا متعلق به قبل از اسلام بوده و این احتمال برای گنبد زنگوله نسبت به سایر بناهای تاریخی شهرستان، قوی‌تر است.

مقبره منوچهری و یک سردار جنگی نیز بعید است

از این استاد دانشگاه درباره احتمال وجود مقبره منوچهری و زنگارود می‌پرسم، معتقد است: ساخت مقبره برای منوچهری که حتی در زمان فعلی هم عده‌ای با او موافق نیستند، بعید به نظر می‌رسد چه رسد به دوره‌های گذشته که سلسله‌ای چون صفاریان به مسائل مختلف اسلامی اهمیت می‌دادند بخواهند برایش مقبره بسازند مگر آن‌که ساخت گنبد برای شخص دیگری بوده و منوچهری نیز در آنجا مدفون باشد.

قادری با لحنی راسخ ادامه می‌دهد: از سوی دیگر هر سلسله‌ای که روی کار می‌آید آنچه از سلسله‌های گذشته باقی‌مانده  بخصوص سرداران را از بین می‌برد و ساخت مقبره برای یک سردار که تنها سابقه جنگی داشته بعید است، مگر این‌که شخص خاصی بوده و این موضوع مستلزم بررسی زندگینامه آن فرد است.

وی معتقد است که حفظ یک بنا یعنی آنجا موردقبول عامه مردم بوده و باقی ماندن آن این مسئله را تقویت می‌کند که منتسب به یک مسئله دینی و مقدس است، حالا یا شخص خاص و مقدسی در آنجا دفن شده که گنبد برایش ساخته‌شده یا خود بنا به خاطر تقدسی که داشته افرادی را در آن دفن کردند اما این مکان نیاز به کار میدانی و مطالعاتی دارد اما متأسفانه به‌طوری کلی در مورد آثار تاریخی دامغان کاری انجام‌نشده است، و به‌جز افراد معدودی که در این زمینه کارکردند، هنوز آن‌چنان‌که شایسته دامغان باشد کار درخور علمی صورت نگرفته است و می‌طلبد با طرح‌های تشویقی و مطالعاتی کار بیشتری در مورد آثار انجام گیرد.

گنبد درگذشته خارج از شهر قرار داشته است

استاد حسین معلم دامغانی، چهره ماندگار دیار صددروازه و محقق تاریخ شفاهی دیگرکسی است که مجال گفتگو با او را می‌یابم، صحبتش را با گریزی به دوران قبل از انقلاب اسلامی آغاز می‌کند و می‌گوید: در آن دوره گنبد زنگوله چیزی حدود ۵۰۰ متر یا بیشتر خارج از شهر و در منطقه‌ای که اطرافش هیچ ساختمانی نبوده، قرار داشته و در این حدفاصلِ هیچ آبی هم نبوده است، همین‌ها ابهام ایجاد می‌کند، از طرفی هیچ توجیه عقلانی وجود ندارد که شخصی را در بیرون شهر در بیابان دفن کنند. باید برای آن دلیل موجهی پیدا کرد و با استناد به آن حکم داد.

آن‌طور که دامغانی می‌گوید بعد از محل امامزاده جعفر که امروز در مرکز شهر قرار دارد، قبرستان بوده اما با گنبد زنگوله فاصله دارد که با توجه به موقعیت شهر بازهم نمی‌تواند قبرستان شهر این‌قدر گسترده باشد، وسعت و جمعیت آن‌هم نمی‌تواند مؤید این مطلب باشد که گورستان تا آنجا کشیده شده باشد.

دامغان دوره‌ ایلخانی باید بررسی شود

زلزله مهیب و تاریخی دامغان در بین صحبت‌های این راوی تاریخ شفاهی هم راه پیدا می‌کند: این شهر اصلاً سابقه قبل از اسلام ندارد و شهر فعلی شهری کاملاً اسلامی است. قدیمی‌ترین بنا یعنی مسجد تاریخانِ تنها به سبک ساسانی ساخته‌شده و حتی همین مسجد هم خارج از شهر ولی در محدوده‌ حصار کشی شهر و دیوارهای بارو است اما گنبد زنگوله خارج از محدوده‌ حصار کشی است.

معلم معتقد است چون ساخت بنا به دوره‌ ایلخانی نسب داده‌شده باید دید در آن دوره‌   دامغان در حدود حکومت آنان بوده یا خیر و شهر در چه موقعیت سیاسی اجتماعی قرار داشته است، بعد بر اساس آن قضاوت کرد و حتی ریشه نام گنبد نیز را باید دید از ابتدای زمان ساخت بوده یا بعداً به دلیلی مردمی که در اینجا بودند بنا را به این نام نشانه‌گذاری کردند.

نکته جالبی هم بیان می‌کند این‌که در دامغان بنای دیگری به نام مسجد حاج شکرالله وجود دارد و تنها این مسجد و گنبد زنگوله کاملاً خشتی هستند و از یک سبک معماری تبعیت می‌کنند، باید این دو بنا در کنار یکدیگر قرار گیرد تا فهمید نسبت آن‌ها با یکدیگر چیست.

زنگوله پتانسیل گردشگری دامغان است

می‌خواهم بدانم آیا این کارشناس تاریخ بومی دامغان درباره هویت این بنا چه نظری می‌دهد، معلم معتقد است: احتمالات زیادی برای کاربرد آن می‌توان داد اما تا حفاری انجام نشود نمی‌توان نظری ارائه داد مگر شاهدی برای آن یافت شود که باید در اسناد تاریخی و سفرنامه‌ها جستجو کرد.

معلم درباره پتانسیل گردشگری گنبد می‌گوید: در گردشگری یک سنگ را نشانه کرده و مردم را جذب می‌کنند، این بنا نیز در نوع خودش ازنظر سازه جالب است، دقت و ظرافت در معماری دارد، این‌همه سال برپای خودش ایستاده و می‌تواند در این زمینه مایه اثر باشد، میراث باید برای آن تاریخ، مختصات ساختمانی و سازمانی پیدا کند، و با تهیه بروشور مردم را دعوت به تماشای آن کند.

میراث فرهنگی منتظر مجوز حفاری است

رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری دامغان درباره این بنا، می‌گوید: سه تاریخ مهم را برای این گنبد مطرح کردیم که یا آتشکده‌ای در صدر اسلام بوده و بعداً مقبره شده، یا مقبره زنگارود در دوره صفاری و یا مقبره‌ای در دوره ایلخانی بوده است.

اما نکته روشن آنجا است که از صحبت‌های معصومه داوودیان  دستگیرم می‌شود پایه‌های بنا صدر اسلامی بوده و از گذشته وجود داشته، با الگویی برگرفته از چهارطاقی‌های دوره ساسانی که آتشکده‌های آن‌ها دارای چهاردر و به شکل چلیپا بوده، اما دقیقاً به همان حالت نیست و نمی‌توان گفت بنا حتماً در دوره ساسانی ساخته‌شده است، قسمت گنبد هم بعداً و به سبک دوره ایلخانی ساخته‌شده و آنچه امروز بنا بیشتر از خودش نشان می‌دهد ایلخانی است.

وی درباره این سؤال که چرا تاکنون حفاری در این بنا انجام‌نشده است، پاسخ می‌گوید: گمانه‌زنی یعنی حفاری‌های یک متر در یک متر برای این بنا جواب می‌دهد، ما پیشنهاد دادیم ولی پژوهشگاه تهران باید مجوز بدهند و نیرو بفرستند، پیگیری کردیم تا در سال۹۵ سه چهار گمانه برای بنا بزنیم قبلاً هم پیشنهاد داده‌شده بود که باعث شد بنا در سال۹۲ با صرف هزینه ۳۵میلیون تومان مرمت شود، برنامه‌ دیگری نیز داریم تا با تهیه یک سقف شیروانی از گزند باران آن را حفظ کنیم، پیشنهاد آن داده‌شده و امیدواریم در سال ۹۵ اتفاق بیافتند.

میراث فرهنگی درباره زنگوله کوتاهی نکرده است

رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری دامغان در پاسخ به این سؤال که گنبد زنگوله چه میزان به خود مردم دامغان معرفی‌شده است، می‌گوید: چون یک خیابان به این نام هست اسمش را زیاد شنیده اند اما به جرت می‌توانم بگویم اکثر مردم حتی مسجد تاریخانِ را هم ندیده اند پس من معتقدم مردم باید خودشان هم علاقه‌مند باشند.

داوودیان معتقد است دلیل ناآشنا بودن گنبد برای مردم مرتبط با این موضوع نیست که اطلاعات دقیقی از گنبد وجود ندارد، ادامه می‌دهد: باید اطلاعات دقیق به مردم بدهیم و احتمالات را کنار بگذاریم اما الآن سه احتمال قوی داریم که یکی از آن‌ها هست از سوی دیگر مابقی آثار شناخته‌شده است اما درخواست برای بازدید ندارد.

از کارهایی که تابه‌حال برای معرفی آثار تاریخی به مردم دامغان انجام‌شده نیز توضیح می‌دهد: از طریق صداوسیما به‌ویژه در نوروز بناهای تاریخی و میراث فرهنگی معرفی می‌شوند، برای همین گنبد زنگوله مستندی در سال گذشته از شبکه مستند پخش‌شده، در بروشورها نیز این بنا را معرفی کردیم حتی کتاب نیز دراین‌باره چاپ‌شده است و اقداماتی دیگر چون معرفی آثار در مجله هلال‌احمر در پنج سال اخیر، روزنامه‌های همشهری و ایران، ارسال نامه در ابتدای سال تحصیلی به دانشگاه‌ها و آموزش و پروش برای بازید رایگان.

داودیان نیز از آن دست کارشناسانی است که معتقد هستند باید خود مردم علاقه نشان دهند و ما در این زمینه کوتاهی نکردیم، به علت اطلاع نداشتن ذهنیت نسبت به میراث فرهنگی منفی است. البته اکنون وضیعت خیلی بهتر شده و بازدیدکننده‌هایی از سوی مراکز مختلف حضور پیدا می‌کند.

هر شخص باید یک نگهبان آثار باستانی باشد

مشاهده وضعیت گنبد ردپای حضور بزهکاران را در آنجا روایت می‌کند، رئیس اداره میراث فرهنگی دامغان نیز دراین‌باره، می‌گوید: گنبد زنگوله بنای شاخصی است و تابه‌حال نیز اتفاقی درباره حضور بزهکاران و ... در این بنا رخ نداده اما اگر هم پای بزهکاران و مصرف‌کنندگان مواد مخدر به این مکان باز شود، به آن آسیب می‌زنند، نمی‌شود بگوییم برای گنبد در محکم و یا حصار بگذاریم که محفوظ بماند، در این صورت حساسیت اجتماعی بیشتر می‌شود که چه چیزی در این بنا هست که این‌چنین درب و قفل محکمی بر آن زده‌اند.

داودیان ادامه می‌دهد: تمام آثار داخل شهر هرروز توسط نگهبانان سرکشی می‌شود، بزهکاران نیمه‌شب می‌روند، گه گاهی نیز باعث آسیب به بنا هم می‌شوند اما اعتبار آن‌چنانی نداریم که بخواهیم شب‌ها نیرو بگذاریم صبح اطلاع می‌دهند ما هم به نیروی انتظامی و فرمانداری نامه می‌دهیم اما نیروی مردمی نقش بیشتری دارد و این موضوع به اطلاعات عمومی برمی‌گردد، هر شخص باید یک نگهبان آثار باستانی باشد.

چشم‌هایی که باید شست

در مصاحبه آخر شنیدم که«۶۰۰ اثر تاریخی در این شهر و روستاهای اطرافش شناسایی‌شده و هنوز هم بررسی‌ها کامل نشده است»آثاری که هرکدام دنیایی حرف برای گفتن دارند، نقشی بر کتیبه‌ی تاریخ زدند تا روشنگر مسیر آیندگان و سندی بر قدمت و ارزش این شهر باشند.

راز گنبد زنگوله اما همچنان سربه‌مهر باقی می‌ماند، گویا باید منتظر ماند و دید در سال جدید دستی گرد راز از چهره‌ی گنبد می‌زداید یا خیر.

بعد از تهیه این گزارش بارها پاهایم مرا به سمت گنبد زنگوله کشانده، آن‌قدر که حسابش از دستم در می‌رود اما بعدازاین دیگر نگاهم به این اثر تاریخی تغییر کرده، چند برابر باارزش‌تر از گذشته....

کاش چشمان همه مردم بر تمام آثار شهر دقیق‌تر باشد، شاید به قول سهراب: چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید.

کد N1220999

وبگردی