آفتاب
مسئول صلیب سرخ گزارش داد:

رنج ناشی از «محاصره به عنوان روش جنگی» در مضایا

رنج ناشی از «محاصره به عنوان روش جنگی» در مضایا

رئیس دفتر صلیب سرخ در سوریه با اشاره به وضعیت اسفبار مردم در مضایا گفت گفتگوهای صلح یکی پس از دیگری برگزار می ­شوند، اما کشتار کماکان ادامه دارد.

به گزارش خبرگزاری مهر، «ماریان گاسر» ریاست نمایندگی صلیب سرخ در سوریه طی یادداشتی به تشریح وضعیت شهر مضایا پرداخت. در این یادداشت آمده است: وقتی که آن­ها بسته­ کوچکی را به سوی من ­آوردند باران سردی می­ بارید؛ اصرار داشتند که بسته را قبول کنم. مردم جمع شده بودند. تنها نوری که بود نور موبایل­هایمان بود؛ ماه­ها بود که برق قطع بود.

ایستادند و به آرامی و احتیاط لای پتو را باز کردند. ابتدا نتوانستم بفهمم چه در داخل پتو پیچیده بودند، اما ناگهان فهمیدم که یک پیرمرد است.

پیرمرد لباس گرمکن سیاهی به تن داشت و پاهای استخوانی­ اش آویزان بودند. دهانش باز بود و چشمانش خیره به دوردست. پیرمرد بین مرگ و زندگی دست و پا می­زد. نزدیکان­اش با نگاه خود از من کمک می ­خواستند، اما کاری از دست ما برنمی ­آمد.

رنجی عظیم برای غیرنظامیان

چند ساعت پیش­ وارد شهر مضایا شده بودیم. این شهر که در فاصله­ یک ساعت رانندگی از دمشق قراردارد، ماه­هاست که تحت محاصره است. مذاکراتی طولانی انجام شده بود تا به این شهر و دیگر شهرهای تحت محاصره دسترسی پیدا کنیم. در نهایت به سازمانِ من، یعنی کمیته­ بین ­المللی صلیب سرخ، هلال احمر سوریه و سازمان ملل اجازه داده شد تا کالاهای امدادی مورد نیاز را وارد شهر کند.

ولی مضایا فقط یکی از صدها شهر است که در آن به شدت کمک­های بشردوستانه مورد نیاز است. میزان درد و رنج عظیم است. نزدیک به ۵ سال از جنگ گذاشته است و در پی آن ۲۵۰ هزار نفر کشته شده ­اند و ۱۳ میلیون نفر نیازمند کمک فوری هستند. نزدیک به نیم میلیون نفر هم در مناطق تحت محاصره زندگی می­ کنند.

در این اوضاع، برای تسکین رنج مردم به تلاشی جدی و پایدار نیاز است؛ چیزی که هنوز تحقق پیدا نکرده است. عملیات امدادرسانی در مضایا را تصور کنید تا متوجه شوید که در عمل چند ماه زمان صرف مذاکره برای دسترسی به این شهر شد.

از ابتدا، کمک­ رسانی به مضایا در جنوب از طریق دسترسی به دو شهرِ فواح و کفرایه در شمال کشور ممکن بود. اما حالا مضایا توسط نیروهای طرفدار دولت محاصره شده و فواح و کفرایه که خود به اندازه­ مضایا گرفتار شرایط سخت هستند توسط گروه­های مخالف محاصره شده­ اند.

امکان نداشت که بتوان بدون کمک ­رسانی همزمان به دیگر شهرها، به یک شهر کمک رساند. این روش آن­چنان دقیق دنبال می ­شد که گاه وقتی کامیونی در شمال در گل و لای گیر می­ کرد، کامیون هایی که در جنوب بودند تا آزاد شدن آن امکان حرکت نداشتند.

نمی­ شد غذایی را به یک طرف تحویل داد مگر این که از طریق عکس در واتس­اَپ اثبات می­ شد که همان غذا در طرف دیگر در حال تحویل شدن است. این همگام ­سازی در زمان کمک ­رسانی روش درستی برای انجام عملیات امدادرسانی نیست.

صورت­های گودافتاده

در مضایا، مرا به جایی بردند که به اصطلاح «مرکز درمانی» نام داشت، اما در واقع اتاقی بود در زیرزمین یک خانه. در حالی ­که مرا به داخل اتاق نیمه روشن راهنمایی می­ کردند، نگاهم به بدن­های نحیفی افتاد که روی پتوهای آبی رنگ بر کف اتاق خوابیده بودند: سالمندانی ضعیف از گرسنگی و بیماری.

چندین کودک هم آن­جا بودند؛ با صورت­هایی گودافتاده که بر روی دستان­شان جای سوزن بود، سوزنی که مواد غذایی لازم برای بقا از طریق سرم به آن­ها می ­رساند. دکتر، با روپوش سفیدی آغشته به خون، مرا پیش تنها تخت آن­جا برد. دو نفر روی تخت بودند.

یکی زن جوانی بود در آستانه­ زایمان که ۴ روز بود یکسر از هوش می­ رفت و به هوش می­ آمد. دیگری دختری ۸ ساله بود که از شدت ضعف نه توان سخن گفتن داشت و نه حتی حرکتی. سکوتی سنگین آمد و بعد دکتر در کنارم به زیر گریه زد.

گفتگوهای صلح یکی پس از دیگری برگزار می ­شوند، اما کشتار کماکان ادامه دارد.

ضرورت نجات جان انسان ها

طرف­ها از روشی استفاده می­ کنند که تنها می ­توان آن را «جنگ با محاصره» نامید، روشی قرون وسطایی که در آن یک طرف، طرف دیگر را با گرسنگی دادن به تسلیم وامی ­دارد و مثل همیشه تنها مردم عادی هستند که رنج می­ کشند.

پس ما به عنوان کارکنان بشردوستانه باید چه کنیم؟

بله، ما می­ توانیم در مورد این­که تمامی طرف­های درگیری باید به «حقوق بین­ المللی بشردوستانه» احترام بگذارند صحبت کنیم و بگوییم که آنان باید حقوق غیرنظامیان را رعایت کنند، به بیمارستان­ها حمله نکنند و به کرامت زندانیان احترام بگذارند.

بله، ما می­ توانیم درباره­ نیاز به «دسترسی» حرف بزنیم و بگوییم که باید به امدادگران اجازه داده شود تا به کمک گرسنگان، بیماران و مجروحان بروند.

اما در عمل چه کنیم؟

باید به امدادگران اجازه داده شود تا کار خود را انجام دهند.

اگر یک دختر ۸ ساله به غذا احتیاج دارد، به او غذا بدهید. اگر یک پیرمرد ۷۰ ساله به مراقبت­های درمانی نیاز دارد، از او مراقبت کنید. جان انسان­ها نباید در خطر بیافتد اگر یک کامیون در گل گیر کند، یا بسته­ ها­ی غذا دقیقاً مشابه بسته­ یکدیگر نباشند.

به روند مذاکرات هرجا که می­ شود سرعت ببخشید، چرا که این کار می­ تواند باعث نجات جان­ها شود و به ما اجازه دهید دوباره و دوباره به این مکان­ها برویم، تا بتوانیم به کمک ­رسانی ادامه دهیم.

باید انسانی باشیم، و انسانیت خود را حفظ کنیم، حتی در سخت­ترین لحظات جنگ.

چیز دیگری که مرا در مضایا تحت تأثیر قرار داد این بود که زنی به سمتم آمد که با وجود شرایطی که داشت و دانش به این که رنجی که بر او می­ رفت به این زودی مرتفع نمی ­شد به من لبخند می­ زد. فکر کردم خوشحال بود چون کمک­هایمان را به آن­جا رسانده ­ایم، ولی اشتباه می­ کردم.

به جلو خم شد و آهسته در گوشم گفت: «می­ دانید چه کار کرده­ اید، شمایی که از بیرون به اینجا آمده ­اید؟ با حرف زدن با ما، با به یاد ما بودن، شما چیز مهم دیگری را برای ما باز پس آورده ­اید: کرامت­ انسانی­مان را. ممنون.»

کد N1139658

وبگردی