آفتاب

تا 24 سالگی رل نعش را بازی می‌کردم / بازخوانی مصاحبه‌ی 60 سال پیش بازیگر قدیمی ایران

تا 24 سالگی رل نعش را بازی می‌کردم / بازخوانی مصاحبه‌ی 60 سال پیش بازیگر قدیمی ایران

60 سال پیش، همزمان با اجرای نمایش «پله پنجم»، مجله «تهران مصور»، مصاحبه‌ای با داریوش اسدزاده، بازیگر جوان نمایش، انجام داده است که از خلال آن حال و هوای تئاتر آن‌ زمان قابل لمس است.

به‌گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، داریوش اسدزاده بازیگر ۹۲ ساله سینما و تلویزیون ایران که کارش را با تئاتر آغاز کرده است بعد از درخشش در نمایشی به نام «پله پنجم» توجه رسانه‌ها را به خود جلب می‌کند.

۱۰ آذر سال ۱۳۳۴ مجله «تهران مصور» همزمان با برگزاری این نمایش، مصاحبه‌ای با داریوش اسد زاده انجام است. تئاتر «پله پنجم» به کارگردانی دکتر والا، رییس تئاتر تهران، ۶۰ سال پیش به روی صحنه رفته است.

متن مصاحبه‌ی اسدزاده با مجله‌ی «تهران مصور» بدین شرح است:

گفتم هر چه در چنته داری بگو

دستی به سبیلش کشید و گفت:« چه چیزی را بگویم»

گفتم: مثلا بگو چند سال داری؟

خیلی تند و تیز گفت:« ۳۲ سال» و ساکت شد.

گفتم: بقیه‌اش را بگو کی وارد تئاتر شدی؟

گفت: سال ۱۳۲۱ بود و باز لب‌هایش روی هم افتاد و خاموش شد.

گفتم: جنابعالی را باید کوک کرد تا حرف بزنی؟

گفت: حقیقت این است که گاهی اوقات وقتی سرحال نیستم، حرف یادم ‌می‌رود، یک بار هم در آن روزها که نقش سیاهی لشکر داشتم،‌ دو سه کلمه‌ای که باید روی سن می‌گفتم، یادم رفت و سارنگ که در آن نمایش مخاطب من بود با صدای بلند گفت: «بابا از این محکم‌تر آن پشت‌ها نبود که این را روی سن فرستادید؟» و مردم از خنده روده‌بر شدند. من آن شب چنان از خودم ناامید شدم که تصمیم گرفتم دیگر دور تئاتر را خط بکشم ولی مگر عشق تئاتر به این آسانی‌ها از سر من دست‌بردار بود؟

اسدزاده دیگر چانه‌اش گرم شده بود و بدون اینکه من چیزی بپرسم صحبت می‌کرد.

«... من محصل بودم که پایم به تئاتر باز شد. یک شب مدیر مدرسه به تئاتر تهران آمده بود و برخلاف انتظار مرا روی صحنه دید و دادش بلند شد که این پسره دلقک اینجا چکار می‌کند؟
با این‌همه آنچه موجب عصبانیت او شد، این نبود که چرا من در تئاتر بازی می‌کنم، بلکه علت خشم او، ادا و اطواری بود که من از حرکات آقای مدیر تقلید کرده بودم و خیال نمی‌کردم شبی پته‌ام روی آب بیفتد. به هر حال بعد از این تصادف، من را مدتی از مدرسه اخراج کردند. انقدر شفیع و واسطه درست کردم تا اجازه دادند که به تحصیلم ادامه دهم . من بعدها در سال ۱۳۲۱ مدرسه هنرپیشگی را گذراندم و سپس در همین تئاتر تهران مشغول به کار شدم و هنوز که هنوز است از این چهاردیواری تکان نخورده‌ام.»

سخنش را قطع کردم و گفتم از کی کار و بارت رونق گرفت؟

گفت: «من تا سال ۱۳۲۶ رل نعش را داشتم را به عهده داشتم و هیچ‌گاه نقشی که مطلب آن بیش از دو سه سطر باشد، به من واگذار نمی‌کردند، با وجود این من خیلی کوشش داشتم که در همان نقش‌های کوچک خودم را نشان بدهم و هنرنمایی کنم ولی پیش‌آمدی که موجب موفقیت و رونق گرفتن کار من شد، نمایشنامه «در راه شیطان» بود که به من رل برجسته‌ای دادند و من چنان خوب از عهده کار خود برآمدم که دیگر به صف سیاهی لشکرها بازنگشتم و به تدریج برای خود یک هنرپیشه سرشناس و معروف شدم.»

پرسیدم چه نقش‌هایی را بیشتر دوست داری؟

گفت: «من تا چند وقت پیش کارم این بود که از تماشاچیان خنده بگیرم و با این‌که در زندگی عادی زیاد اهل مسخرگی و شوخی و خنده نیستم، روی صحنه خوب از پس این امر بر می‌آمدم به طوری که جمعی خیال می‌کردند که من هرگز از عهده نقش‌های جدی برنخواهم آمد ولی اخیرا که در چند نمایش رل جدی به عهده گرفته‌ام، خیلی‌ها عقیده دارند که من در این زمینه نیز کامیاب و موفقم و این کار تقدیر است که من را از این به بعد روی این دنده خواهم افتاد یا روی آن دنده.»

گفتم: در خودت در این مدتی که بر روی صحنه بودی تغییری حس کردی؟

خنده‌ای از ته دل کرد و گفت: «چه تغییری؟ آن‌وقت که به تئاتر آمدم، سبیل نداشتم و حالا سبیل دارم.»

و اینجا بود که من نیز همراه با خنده جوابش را دادم که: خدا را شکر هنوز ریشت درنیامده است... و آنوقت هر دو خندیدیم و اسدزاده بلند شد و گفت: «من چون کار دارم، می‌روم ولی دلم ‌می‌خواد این چند سطر را طوری در روزنامه بنویسی که هنرپیشه بودن در اجتماع ما دردسرش بیشتر از منافعش می‌باشد و آن‌ها که به این کار مشغولند، جز این‌که بگوییم عشق به تئاتر آن‌ها را پایبند کرده است، دلیل دیگری برای ادامه کارشان نمی‌توان یافت.»

اسدزاده بدون تردید یکی از برجسته‌ترین هنرپیشگان ایران است. مردی است دوست داشتنی و مودب و صمیمی که با پشتکار تحسین‌آمیزی موفق شده است که در طول سیزده سال علاقه و توجه هزاران نفر از تماشاچیان و علاقه‌مندان تئاتر را به خود جلب می‌کند.
اسدزاده از صمیم قلب به کار تئاتر عشق می‌ورزد و برای یاد گرفتن آنچه که نمی‌داند بسیار اشتیاق نشان می‌دهد و از انتقاد به هیچ وجه ناراحت نمی‌شود و همیشه ورد زبانش این است که ما خیلی چیزها نمی‌دانیم ولی عیب آن است که خشکی و تعصب نشان دهیم و زیر بار حرف درست نرویم.

همه کسانی که به تئاتر ایران آشنایی دارند، برای اسدزاده آینده‌‌ی درخشانی پیش‌بینی می‌کنند و تماشاچیانی که «پله پنجم» را دیده‌اند، تصدیق می‌کنند، اسدزاده نقش خود را بسیار استادانه انجام می‌دهد.

«پله پنجم» اسدزاده را با همه استعدادش نشان می‌دهد و او چه آنجا که خیلی جدی سوال و جواب می‌کند و چه آنجا که می‌خندد و خنده می‌گیرد، هنرمندی است که در نقش خود فرو رفته و همان شده است که نویسنده نمایشنامه می‌خواسته و به همان شکلی درآمده که تماشاچی انتظار داشته است.

57۲۴۸

کد N1055440

وبگردی