آفتاب

آنچه عربستان را از ایران دور می کند

آنچه عربستان را از ایران دور می کند

تعجب آور ،عربستان در تمامی این سالها مولفه های تعریفی از مفهوم قدرت راهبردی خود و نیز ترتیبات امنیتی منطقه را بر اساس تصور نا متوازن "تنها ما هستیم" شکل داد و خود را اسیر یک اشتباه محاسباتی بزرگ کرد.این نگاه سیاسی سعودی ها و اعراب متحد آنها که معتقدند ایران باید از معادلات منطقه حذف شود؛ زمینه ساز شرایطی شد که هم اکنون منطقه را در بحرانی بزرگ فرو برده است.

رقابت وکشکمش های جاری میان ایران و عربستان پدیده تازه یی در روابط میان دو کشور نیست. روابط میان تهران و ریاض از سال 1928 تا کنون همواره با نوعی رقابت و تنش های آشکار و پنهان آمیخته بوده و آنطور هم که تصور می شود این دو کشور پیش از انقلاب 1979ایران آنچنان هم کارنامه بی دردسری نداشته اند. جدای از یک دوره رسمی تیرگی و نهایتا قطع روابط دو کشوراز سال 1944 تا 1949 به دلیل اعدام یک ایرانی در مراسم حج و اعتراض تهران به این اقدام ، در موارد متعدد سیاسی؛ نشانه هایی از این گونه خصومت ها به بهانه های مختلف دیده می شوند. اختلافاتی که زمینه های آن همچنان به قوت باقی ست. ازمناقشه بر سر تولید نفت،بهای حامل های انرژی،امنیت خلیج فارس،امنیت تردد کشتیرانی تجاری و نظامی، کشمکش های مربوط به استقلال بحرین وامارات متحده و حتی لبنان تا مواردی پیش پا افتاده چون ورود طوفان های شن از صحرای عربستان که همواره مورد اعتراض دولت های وقت ایران بوده است.
درموقعیت منطقه یی، دو مورد استقلال بحرین از ایران و مجموعه شیخ نشین های محلی امارات از بریتانیا طی سال های سالهای 1968تا 1971 ،اسناد وزارتخارجه و آرشیو ملی بریتانیا نشان می دهد تهران وریاض تا چه حدی از تنش و رویارویی میان خود را تجربه کرده اند.به همین دلیل مطالعه پرونده روابط تهران و ریاض، این تصورکه مناقشات مستمر آنها به اختلافات بعد از انقلاب سال 1979 ایران مربوط می شود را باطل و آن راتصوری اشتباه و گمراه کننده نشان می دهد.
البته شرایط جهانی خصوصا از اوایل دهه 50 و آغاز جنگ سرد تا پایان دهه 70 میلادی و پیروزی انقلاب ایران، کیفیت مدیریت این روابط در سطح خصومت و یا همکاری را بسیار متفاوت تر ازنمونه های امروز نشان می دهد. تحت تاثیر شرایط جنگ سرد و نظام تقسیم بندی جهانی بود یا ضرورت های زیست مشترک منطقه یی و یا هر علت دیگر؟، به هرحال در کنار وجود سطحی دائمی از تنش ،اما تهران و ریاض و به تبع آن سایر دولت های خلیج فارس ترجیح میدادند و یا مجبور بودند، تنش ها را کنترل کنند.همین مدیریت به خودی خود حد قابل تحملی از روابط متقابل را موجب می شد که ضرورتا آنها را در کنار یکدیگر قرار می داد. گرچه باید معترف بود"موقعیت بی مانند ژئوپولتیکی ایران، قدرت نظامی، ساختار اجتماعی و سیاسی متفاوت این کشور ، نوع مناسباتی که تهران آن زمان با غرب و خصوصا ایالات متحده برقرار کرده بود و نهایتا ضعف ساختاری جوامع تازه تاسیس و شکننده عربی،این در کنار یکدیگر بودن را به جاذبه یی برای ایران نزد جامعه بین المللی و مشخصا ایالات متحده  تبدیل ومتقابلا کشورهای عربی خلیج فارس رادر ردیف دوم ارکسترمنطقه جای داده بود. شاید تنها این موضوع نفت بود که موجب می شد تا حدی صدای ساز اعراب محافظه کار شنیده شود. کیسنجر یک بارپس ازجنگ 1973 اعراب و اسرائیل گفته بود" نفت عربستان برای منافع و امنیت ایالات متحده اهمیت حیاتی دارد". سخنی که خشم ملک فیصل را موجب شد و با احضار سفیر ایالات متحده به او گفته بود"آیافقط نفت ما اهمیت دارد؟".
اما واقعیتی که آن زمان در برابر همه ما قرار داشت و اکنون نیز قرار دارد و تکمیل کننده پازل امنیت بین المللی و توازن استراتژیک در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه به شمار می رود،موقعیت منحصر بفرد استراتژیک و اهمیت ذاتی وراهبردیی است که ایران در منطقه و نزد جامعه بین الملل از آن برخور داربود و اکنون نیز اینگونه است. چه بخواهیم و نخواهیم همین موضوع همواره زمینه به قول گاردین حسادت رهبران عرب منطقه خصوصا عربستان سعودی علیه ایران را فراهم کرده . چارچوبه موقعیتی و تداومی این اهمیت، پس از انقلاب 1979 و خروج ایران از دایره متحدان ایالات متحده ؛ تغییری نکرد، اما به یک خلاء امنیتی و ثباتی برای منطقه بسیار حساس خلیج فارس و خاورمیانه عربی  منجر شد.
مشکل آنجا نمایان شد که عربستان بدون هیچگونه ارزیابی منطقی واستراتژیک از توانایی خود تصور کرد قادر به پر کردن چنین خلائی ست. تعجب آورآنکه عربستان مولفه های تعریفی از مفهوم قدرت راهبردی خود و نیز ترتیبات امنیتی منطقه را بر اساس همین تصور نا متوازن شکل داد و خود را اسیر یک اشتباه محاسباتی بزرگ کرد.نمونه آشکار آن تشکیل شورای همکاری خلیج فارس با همکاری سایر دول عرب منطقه در سال 1980 بود که تنها 1 سال پس از تشکیل نا کارآمدی آن مشخص شد. این نا کارآمدی نظامی و عدم تغییر در نگاه سیاسی اعراب متحد سعودی که معتقدند ایران باید از معادلات منطقه حذف شود؛ زمینه ساز شرایطی گردید که هم اکنون منطقه را در بحرانی بزرگ فرو برده است.

استفان والت طی مقاله یی در فارن پالسی می نویسد"علت اصلی ناکارآمدی استراتژی سعودی ها در خاورمیانه و خلیج فارس به همین دیدگاه آنان مر بوط می شود. وقتی می بینند موفق نمی شوند کوتاه نمی آیند،بلکه شرایط را نا امن و فضا را برای همه تنش آلود می کنند". اشاره والت حاوی نکات درستی است. شاید که نه حتما؛به همین دلیل در اوج مذاکرات هسته ایی ایران با جامعه بین المللی ونگرانی از بازگشت تهران به صحنه های تاثیر گذار جهانی ومنطقه یی؛ ریاض کارشکنی های گسترده خود علیه ایران برای جلو گیری ازهر گونه توافق را به اوج خود رساند.حسین موسویان دیپلمات ارشد سابق ایرانی می گوید " ریشه اصلی تنش ها در منطقه به همین دیدگاه حذفی سعودی ها در قبال ایران مربوط می شود". او اخیرا با انتشار مقاله ایی در نشریه هافینگتون پست گفته " سعودی‌ها همه تلاش‌های ایران در مسیر تعامل را رد کرده‌اند. این باعث تاسف است. سوزان مالونی، پژوهشگر موسسه بروکینگز در این باره گفته: رهبران عربستان یک کارزار تهاجمی‌ دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی را با هدف به‌حاشیه‌ راندن ایران اتحاذ کرده‌اند". موسویان اشاره می‌کند " عربستان به جای تلاش برای محدود و منزوی کردن ایران در منطقه باید اذعان کند که ایران همسایه آن کشور است".
اما آیا ریاض تغییر رویکرد خواهد داد؟.نمی دانم!فعلا که اینگونه به نظر نمی رسد. مشکل این است که به موازات موفقیت های دیپلماتیک ایران و رویکردی که دیپلماسی نوین ایران برای بازگشت به جامعه بین المللی در پیش گرفته، میزان عصبیت رهبران تازه به قدرت رسیده عربستان نیز افزایش می یابد. تا زمانی هم که اینگونه است،پیش بینی اقدامات عربستان بسیار مشکل و البته نگران کننده خواهد بود. [email protected]

 

 

کد N1014380

وبگردی