آفتاب
در گفت وگو با تصويربردار فيلم «برج ساعت مكه» عنوان شد؛

از عشق به تصویر تا فرار از استانبول/ كعبه زير سايه معماری مدرن

از عشق به تصویر تا فرار از استانبول/ كعبه زير سايه معماری مدرن

«عمر فاروق اکسوی» تصویربردار فیلم the mecca clock tower (برج ساعت مکه) در گفتگو با مهر به تشریح تجربیات تصویربرداری خود به ویژه در مستند مشهور درباره معماری مدرن عربستان سعودی پرداخت.

گروه بین الملل ـ  ساخت آسمان خراش‌های غول آسا در شهر مكه و اطراف كعبه باعث به حاشيه كشيده شدن معماری سنتی و اسلامی شده و سازه‌های مدرن سايه خود را بر هويت شهر گستراندند. به دنبال همين ساخت و سازها بود كه اخيرا يكي از بالابرهای عظيم سقوط كرد و شمار زيادی از حجاج را كشت. ساعت مكه يا فيلم مستند «the mecca clock tower» يكي از مستندهای مشهور درباره معماری‌ مدرن عربستان سعودی است.

عمر فاروق اکسوی متولد سال ۱۹۵۲ در استانبول و تصویربردار فیلم the mecca clock tower (برج ساعت مکه) است. از ۱۱ سالگی به تصویربرداری علاقمند می شود و شدت علاقه به این رشته و اجازه ندادن پدرش برای تحصیل در خارج از کشور باعث می‌شود در سن ۱۹ سالگی، شبانه از استانبول به پاریس فرار کند. بعد از گذراندن دوران سخت در اروپا نهایتاً به هدفش می رسد و تبدیل به یک تصویربردار حرفه‌ای می شود. عمر تاکنون با شبکه‌های نشنال جغرافی، بی بی سی و بسیاری از شبکه‌های اروپایی و اسلامی همکاری کرده است. وی اخيراً با فیلم برج ساعت مکه به عنوان تصویربردار در جشنواره فیلم‌های علمی اهواز شرکت کرده بود. ظاهری آراسته و بسيار خوش پوش دارد. در نگاه اول به نظر شخص مقيدی نباشد اما ميان گفت و گو نظرم عوض مي شود. عمر با اينكه ترك استانبولي است اما اشراف كامل بر چند زبان از جمله عربی دارد. عربی، زبان مشتركمان بود و گفت وگو را به عربی انجام دادم.

گویا داستان تصویربردار شدنتان پرماجرا است؟

بله شنیدن داستان تصویربردار شدنم مقداری عجیب و پرماجرا است. اولین باری که دوربین در دست گرفتم ۱۱ ساله بودم و در یک مراسم سنتی در ترکیه که درباره ختنه سوران بود عکاسی کردم. به یاد دارم در آن مراسم که مختصر و خانوادگی بود پدرم یک دوربین روسی برایم آورد و با آن شروع به عکاسی کردم. پس از ۴ سال دوربین آلمانی گرفتم و همه در مدرسه من را به عنوان دانش‌آموزی که تصویربردار است می شناختند. بعد از اتمام مقطع راهنمایی، به نظرم آمد که تصویر‌بردار سینمایی شوم. آن زمان، اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی، مدرسه ای برای تدریس این حرفه وجود نداشت. وقتی موضوع را با پدرم در میان گذاشتم، به من گفت که دبیرستان را تمام کن و بعد از آن به هر نقطه‌ای از دنیا دوست داشتی برو و تصویر برداری را یاد بگیر اما پدرم به وعده خود عمل نکرد.

واکنش شما نسبت به این بدقولی چی بود؟

دو سال بعد از دبیرستان نظر پدرم برگشت و از من پرسید که مایلی در کجا ادامه تحصیل دهی؟ گفتم پاریس. متاسفانه باز پدرم زیر قول خودش زد و کوچک بودن سنم و بزرگ بودن پاریس را بهانه کرد و پیشنهاد داد که بعد از دوره کارشناسی و برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا به پاریس یا هرجای جهان بروم. آن زمان پاریس بهترین شهر برای عاشقان تصویر و فیلم بود.

این بار چه تصمیمی گرفتید؟

نتوانستم این موضوع را بپذیرم. یک ماه کار کردم و توانستم مقداری پول برای سفر جمع کنم. در نهایت بلیت پرواز از استانبول به پاریس را تهیه و تصمیم گرفتم که حتما باید به شهر رویاهایم سفر کنم. آخرین شبی که در خانه بودم را نخوابیدم. وقتی خانواده خواب بودند اشک ریزان نامه‌ای برایشان نوشتم و کنارش شمعی گذاشتم. در نامه نوشتم، "وقتی این پیام را می‌خوانید ممکن است در توکیو، نیویورک یا پاریس باشم. نگران من نباشید". نماز صبح را خواندم و رهسپار پاریس شدم. بعد از چند ساعت به پاریس رسیدم و قصه‌ی تصویربردار شدنم از همان روز شروع شد.

در پاریس چگونه زندگی می گذراندی؟

در آنجا با مشکلات و بدشانسی‌های فراوانی مواجه شدم. دوچرخه خریدم و از آن جا به سمت سوئیس که ۵۰۰ کیلومتر با پاریس فاصله داشت را طی ۵ روز در سرما و باران زمستان رکاب زدم. در سوئیس با یک ترک آشنا شدم و به من کمک کرد و شغلی را پیدا کردم. بعد از یک ماه آلمانی را در سوئیس آموختم. مدتی در شرکتی برای کابل‌کشی مشغول شدم و وظیفه من کندن کانالی در کنار خیابان بود. پس از یک ماه مجدد شغلم را عوض کردم و یک سال و نیم مشغول کارگری شدم.

در سوئیس فقط مشغول به کار بودی؟ پس تصویربرداری چی شد؟

بعد از پول جمع کردن سراغ کلاس‌های علمی و آموزشی تصویربرداری رفتم و دوره های خوبی را گذراندم. سپس تصمیم گرفتم اروپا را خوب ببینم و در آن زمان ُمد بود که در میان راه اتوموبیل‌ها بایستی و برخی اتوبوس‌ها مسافران را رایگان تا مسیری می رساندند. خلاصه به صورت رایگان همه اروپا را چرخیدم و از مکان‌های متنوع این قاره دیدن کردم. پس از دو سال زندگی در اروپا به ترکیه برگشتم و در دانشگاه اسلامی تحصیل کردم. در استانبول در سمت دستیار کارگردان کار کردم و طی پنج سال با شش فیلمساز همکاری کردم. سال ۸۰ میلادی با یکی از دوست و همکارانم به لندن سفر کردم و یک سال در آنجا ماندم.

پس بعد از بازگشت از لندن کار حرفه ای خود را آغاز کردید؟

بله. مدتی که در انگلیس بودم با انگلیسی‌ها و مسلمانان متخصصی آشنا شدم و با یکدیگر به آفریقا سفر کردیم. در این مدت از کشورهای سودان، سومالی و کنیا دیدن کردیم و باز به به لندن برگشتیم. در لندن به ما پیشنهاد کاری جدید در کشور سعودی شد. در آن سال کشورهای اسلامی در عربستان سعودی اجلاسی داشتند که با حمایت «مصطفی عکاض» یکی از سرمایه گذاران فعالیت‌های هنری این کشور برگزار شده بود و ما مشغول به تصویربرداری از این نشست شدیم.

همکاری شما با عربستان از همان سال آغاز شد؟

بله اتفاقا بعد از اتمام این کار دوباره از دانشگاه ملک عبدالعزیز در جده از من خواستند که با آن ها همکاری کنم. این پیشنهاد را پذیرفتم و از سال ۸۱ میلادی تا ۸۶ در آنجا مشغول شدم. سپس با مرکز پژوهش‌های حج، مشکلات و مناسک حج را تصویر برداری کردم. مناسک حج با تبعاتی همراه بود از جمله اینکه مسافران به دلیل رعایت نکردن اصول ایمنی در چادرها، باعث می شد آتش سوزی هایی در برخی چادرهای مسافران پیش بیاید. همچنین از بزرگترین مشکلات مناسک حج در این کشور ذبح شتر بود که پس از ذبح، لاشه حیوانات را دفن می کردند. دولت سعودی از ما خواست تا این موضوع را از منظر مستندی اجتماعی مورد نقد قرار دهیم. خوشبختانه بعد از آن مستند و انجام برخی تحقیقات دیگر این وضعیت بهبود یافت و گوشت حیوانات بعد از ذبح برای کشورهای نیازمند ارسال می شد.

يعني حكومت سعودي در زمينه دفن گوشت قرباني با منتقدان هم نظر بود؟

بله، البته آن گروهي كه با ما در ارتباط بودند. شايد گروه هايي هم در سعودي بودند كه موافق دفن گوشت قرباني باشند اما سازمان فرهنگي آنها از ما خواست كه در پيشبرد افكارشان آنها را كمك كنيم. در نهايت ما درباره اينكه دفن گوشت شتر اشتباه است و مي توان از آن براي مصارف خيريه استفاده كرد مستندي ساختيم و به آنها ارائه داديم. مي بينيد كه هم اكنون اين اتفاق صورت نمي گيرد و همه گوشت هاي قرباني شده براي انسان هاي نيازمند در كشورهاي مختلف از جمله آفريقا ارسال مي شود.

برج ساعت مکه چطور ساخته شد؟

در ادامه همکاری هایم با این کشور بود که یکی از کارگردانان الجزایری که پیشتر با او همکاری در خصوص مسلمانان آندلس داشتم به من پیشنهاد همکاری در ساخت فیلم برج ساعت مکه را داد. سه سال و نیم تصویر برداری این فیلم طول کشید. طی این مدت ماجراها و خاطرات بسیار خوبی برایم پیش آمد. اما بهترین چیزی که می توانم درباره این فیلم بگویم این است که هیچ تصویربردار غیر عربستانی تاکنون به اندازه من در این کشور کار تصویربرداری نکرده و این را یک موهبت الهی می دانم که سه سال و نیم در کنار خانه خدا بودم.

نظرت درباره معماري اين ساعت چيست؟

من تصويربردارم و نظر كارشناسانه‌ ندارم اما اين را مي‌ دانم كه كشورهاي بسياري درگير ساخت آن بودند. مثلا عقربه‌هاي آن در يكي از كشورهاي اروپايي بود. بخشي از نقش و نگاره هاي آن در تركيه انجام شد. اين ساعت بسيار غول آسا است به طوري كه وقتي به بالاي آن رسيديم وقتي به سمت راست نگاه مي كرديم در دور دست باران و رعد و برق مي ديديم و در طرف مخالف هواي آفتابي. تيم مستند ساز مدتها در سبدي ميان آسمان و زمين معلق و مجبور به تصوير برداري از طبقات آخر ساعت مكه بوديم. فقط مي توانم بگويم كه بسيار وحشتناك بود.

برخي معتقدند سايه ساعت مكه روي زمين علامت فراماسونري را نقش مي بندد. اين صحت دارد؟

[ميخندند. دست روي دهانش می گذارد و می گويد بايد زيپ دهان را بست...]

زیباترین خاطره؟

[گريه‌ اش مي گيرد. "ماشالله" ِورد زبانش است. عينكش را كمي بالا مي گيرد تا اشك هاي جاري را پاك كند] و مي گويد "هيچ غير عربستاني به اندازه من در كنار خانه خدا نبود" و ادامه مي دهد: حین ساخت ساعت بود که شنیدیم یکی از معماران آلمانی که برای انجام کار در این ساعت به عربستان آمده بود پس از مدتی مسلمان شد. این نو مسلمان، محلی برای رصد ستارگان در بالای برج ساعت مکه ساخت تا گمانه زنی‌هایی که قبلا برای رویت هلال در ماه رمضان بود را برای همیشه رفع کند.

خدا مي‌داند...

سالها پيش دولت عربستان سعودي متوجه برخي اشتباهات از جمله دفن گوشت قرباني يا بي‌نظمي ميان حجاج كه دليل برخي از آتش سوزي چادرها بود، شد و تصميم گرفت این وضعیت را اصلاح کند. هم اكنون برخي صاحب نظرات مي‌گويند معماري سنتي و تاريخي به خطر افتاده است و آسمان خراش‌هاي سعودي همخواني‌ با هويت اين شهر ندارند. آيا دولت جديد متوجه اشتباهات فعلي مي شود و راه َسلف خود در اصلاح اشتباه هر چند دير مي پيمايد؟ صداي مخالفت همه در آمده، حتي صداي حجاج. عربستان اين صدا را خواهد شنيد؟ خدا مي داند...

گفتگو: قاسم منصور آل كثير

کد N1013622

وبگردی