آفتاب
شب «شارل بودلر» در بخارا

بی‌لعن و نفرین، هیچ نوآوری‌ ممکن نیست

بی‌لعن و نفرین، هیچ نوآوری‌ ممکن نیست

در مراسم یادبود «شارل بودلر» که با رونمایی از کتاب داریوش شایگان همراه بود، به تاثیر این شاعر فرانسوی در اندیشه شاعران و نویسندگان مختلف دنیا اشاره و گفته شد، بی‌لعن و نفرین، هیچ نوآوری‌ای ممکن نیست.

به گزارش ایسنا، در مراسم رونمایی از کتاب «جنون بیداری» که همزمان با مراسم شب بودلر از سوی مجله بخارا برگزار شد، علی دهباشی ابتدا در سخنانی گفت: امشب یکی از شب‎های فراموش نشدنی بخارا است، یکی به علت حضور گسترده استادان ارجمند و دیگر این که پس از چندین دهه که نام بودلر و ترجمه «گل‎های بدی»، چند نمونه دیگر که دکتر شایگان به تفصیل در مقدمه حق تقدم را بیان کردند، کتابی مستقل درباره بودلر منتشر می‎شود.

دهباشی اظهار کرد: دکتر شایگان در یکی از کتاب‎هایش درباره خودش گفته است، "من انسانی بین فرهنگی بودم و بین فرهنگ‎ها زندگی می‎کنم و می‎اندیشم." وی در جایی دیگر نوشته است: "نمی‎دانم تجربیات پرماجرا و پیچاپیچ من از این قرنِ رو به افول می‎تواند سرمشقی برای نسل‎های آینده به شمار آید یا نه؛ به هر حال من محصول بسیار پیچیده آنم. من که زندگیم را در حاشیه دگرگونی‎های بزرگ این قرن گذراندم، خود را دستخوش تمامی آثار مثبت و منفی آن می‎بینم."

او سپس با ارائه گزارشی از زندگی داریوش شایگان گفت: تألیف کتاب «جنون هشیاری» برای دکتر شایگان پاسخی بود به عشقی که به این شاعر از نوجوانی داشته است و اینک در دهه هشتم زندگی‎اش به ثمر نشست.

در ادامه این مراسم، «برونو فوشه»، سفیر فرانسه در ایران در سخنانی درباره شارل بودلر گفت: شارل بودلر معتقد بود هنرمند و شاعر حقیقی باید فقط آن چیزی را که می‌بیند و حس می‌کند، ترسیم کند و به ذات خودش وفادار بماند.

سفیر فرانسه در شب شارلر بودلر

او اظهار کرد: شعر بودلر به تصور من فلسفی نیست، او رمانتیک هم نیست که بخواهد احساس را جانشین خرد آدمی کند . او می‌خواهد توجه خواننده در یک جهان واقعی بماند، مثل نگاهی از پشت شیشه بدون هیچ فاصله‌ای و یا مثل اینکه در صبح روشن زمستانی جاده‌ای یا گذرگاهی در چرخش جاده یک لاشه را ببینید. زیبایی شناسی جدید که همزمان با زبانی فاخر است، پرتوهایی غالبآً برهنه بر روی مضمون‌هایی می‌ا‌ندازد که تا قبل از آن شاعران کمتر به سراغ‌شان می‌رفتند. اگر بودلر این چنین بود، قطعاً زندگی او هم در این مسئله بی‌تأثیر نبوده است، او بسیار بدبخت بود؛ از وقتی پدرش مُرد و مادرش با سرهنگ اوپیکِ نفرت‌انگیز ازدواج کرد، دیگر روی شادی به خود ندید؛ ناگفته نماند که هم‌اکنون نیز بودلر در کنار سرهنگ اوپیک در گورستان "مون پارناس" دفن است.

فوشه ادامه داد: برای من در شعر بودلر روح حافظ و بیشتر از او خیام هست، نمی‌دانم که آیا او آثار شاعران بزرگ فارسی‌زبان را خوانده بود یا نه؟! در شعر بودلر قرابت و شرق کم است، عطرهایی هست که از دوری و ضدیت می‌آید، و من تصورم بر این است که اگر بودلر اشعار شاعران فارسی‌زبان را می‌خواند، با آنها احساس نزدیکی می‌کرد.

سفیر فرانسه در ایران در ادامه صحبت‌هایش داریوش شایگان را مخاطب قرار داد و از پژوهشی مختص به شارل بودلر و همچنین دیگر پژوهش‌های بین فرهنگی او چنین تقدیر کرد: «داریوش عزیز، استاد گرانقدر؛ در سال 1949 برای اولین‌بار در فرانسه از «گل‌های بدی» اعاده حیثیت شد و من بسیار خوشحالم که امروز شما کتابی در مورد سراینده این کتاب نوشتید و به همین بهانه ترجمه جدیدی از شعرهای او ارائه داده‌اید. ما بارها در این مورد بحث کرده‌ایم که مترجم مجاز به چیست؟! باید به دنبال کلمات باشد یا احساس؟! قطعاً هر دو . ولی آیا این همیشه ممکن است ؟!

«فوشه» در ادامه گفت: شما از دقت وسواس‌گونه‌ای که بودلر نسبت به اشعارش داشت آگاهید، من به توصیه شما کتاب کمیاب «گل‌های بدی» را از همان ناشری که شما گفتید خریدم. کتاب بسیار هیجان‌انگیزی بود و در واقع آن نسخه، آخرین نمونه از کتاب «گل‌های بدی» بود که به دست خود شارل بودلر تصحیح شده بود؛ حداقل چیزی که آدم می‌تواند بگوید این است که بودلر نسبت به جزئی‌ترین جزئیات حساس و از نبوغ خودش آگاه بود و بعضی از شعرهایش را تا آخرین لحظات اصلاح می‌کرد. داریوش عزیز، شما یک گذردهنده فرهنگ‌ها هستید، وسواس‌های شما همان وسواس‌های شاعر است و من مطمئن هستم که با قلم‌تان و با توجه به شناختی که شما از فرهنگ‌های مختلف دارید، در کتاب‌تان توانسته‌اید همه زیبایی، جنون و قرابت شارل را معرفی کنید.»

سپس داریوش شایگان درباره علاقه‌اش به شارل بودلر و پژوهش‌هایش درباره او چنین گفت: با اینکه رشته من ادبیات نیست و کارهایی که کرده‌ام بیشتر به ادیان هندی و فلسفه تطبیقی مربوط می‌شود، اما همیشه از جوانی به ادبیات علاقه‌مند بوده‌ام و پس از دوران تحصیلم در انگلستان و سپس اقامت در سوئیس، سر و کارم به ادبیات فرانسه افتاد و بودلر را کشف کردم. البته قبل از آن کلاسیک‌های فرانسه را می‌شناختم و با رمانتیک‌ها هم بیگانه نبودم؛ افرادی چون شاتوبریان و ویکتور هوگو. اولین احساسی که با خواندن اشعار بودلر وجودم را فراگرفت، حیرت بود، این اعجوبه‌ در هیچ یک از مقولات ذهنی‌ام جای نمی‌گرفت. سِحر کلام و کمال کلاسیک صورت شعری‌اش از یک سو و مضامینی که هیچ مابه‌ازایی در شاعران دیگر نداشت. از سوی دیگر، شخصیت شگفت‌انگیز و غامضی از او در ذهنم ساخت.

شایگان در مراسم شب شارلر بودلر

شایگان در ادامه صحبت‌هایش اظهار کرد: با برداشتی که آن زمان از شعر و شاعری داشتم، اینها همه جدید به نظر می‌رسید. متوجه شدم که این شاعر فردی استثنایی و کاملاً متفاوت با تمام بزرگانی است که پیش‌تر می‌شناختم. می‌دانستم که او را بزرگ‌ترین شاعر مدرنیته لقب داده‌اند. می‌دانستم نخستین‌بار که شاهکار بزرگش با نام «گل‌های بدی» به‌چاپ رسید جنجالی به‌پا کرد درست مثل رمان مادام بوواری گوستاو فلوبر. بلافاصله دو دسته شکل گرفت، گروهی به او تاختند و گروه دیگر به دفاع از او و شاهکارش برخاستند. برون‌تی‌یر او را مظهر فسق و فجور و بی‌اخلاقی دانست، اما بودند بزرگانی چون فلوبر، تئوفیل گوتیه، نادار و تئودور دو بانویل که او را نوآورترین شاعر فرانسه لقب دادند. مترلینگ او را مرشد معنوی نسل خود خواند. از همان زمان در پسِ ذهنم سودای آن را داشتم که روزی چیزی درباره بودلر بنویسم، اما مسیر پرپیچ‌وتاب زندگی‌ام از عرصه‌های دیگری سر برآورد و تحقق آن سودای جوانی ماند تا به امروز و دوران کهنسالی. این دلیل شخصی من بود برای نوشتن این کتاب. اما انگیزه دیگری هم وجود داشت و آن اینکه در ایران و در زبان فارسی، با وجود چند کار البته ارزنده، هنوز اثر مبسوط و در خوری درباره این شاعر سرآمد روزگار صورت نپذیرفته است.

نگاه جدید بودلر به دنیا، به ویژه به دنیای صنعتی نیمه قرن نوزدهم، باعث تأثیر گسترده و عمیق وی در سراسر اروپا شد؛ نفوذ در آلمان، که با ترجمه عجیب اشتفان گئورگه از «گل‌های بدی» به‌ سرعت گسترش یافت؛ تأثیر بر شاعرِ سرآمدی چون «ریلکه»، که فصلی از این کتاب به او اختصاص یافته است؛ نفوذ بر نیچه، به‌خصوص در دوران بلوغ وی در اواخر عمرش که فصلی از کتاب را هم به او اختصاص داده‌ام.

شایگان سپس به تاثیر شعر بودلر بر نویسندگان مطرح سایر نقاط دنیا اشاره کرد و گفت: سمبولیسم روسی با نفوذ بودلر شروع شد، در ایتالیا هم به نویسنده بزرگی چون «دانونتسیو» می‌توان اشاره کرد که به‌ نحوی الهام گرفته از بودلر بود. ارتعاش جدیدی که ویکتور هوگو از آن سخن می‌گوید حتی فرسنگ‌ها این‌سوتر آسمان ادبیات ایران را نیز درخشان ساخت؛ و از آثار صادق هدایت، به‌خصوص شاهکارش «بوف کور» سر برآورد.احتمالاً صادق هدایت که بر ادبیات غرب کاملاً اِشراف داشت، با آثار بودلر که آن زمان در فرانسه بسیار محبوب بود، بیگانه نبوده، و حال‌وهوای بودلری، یا مستقیماً از طریق آشنایی با گل‌های بدی یا به‌طور غیرمستقیم از طریق سایر شاعران و نویسندگانی که متأثر از بودلر بوده‌اند، راه خود را به آثار وی نیز گشوده است. تأثیر بودلرِ شاعر بر صادق هدایت، بسیار عمیق‌تر از شعر نو فارسی بوده است.

این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: با این اوصاف جای شگفتی نیست که نفوذ بودلر در فرانسه که زادگاه او بود، تا چه اندازه ژرف بوده است؛ بودلر سرآغاز تحول بزرگی در ادبیات فرانسه شد و می‌توان گفت تمامی شاعران پس از او به‌نحوی سلاله بودلرند. بودلر سی چهل سال پس از مرگش بزرگ‌ترین شاعر فرانسه لقب گرفت. نسل عظیمی از شاعران از او تأثیر پذیرفتند: ورلن، رمبو، مالارمه و حتی سوررئالیست‌ها. در حالی‌که ورلن و رمبو در مسیر عاطفه و احساس مسیر بودلر را پیش گرفتند، مالارمه به‌ قول والری در عرصه تکامل و خلوص ناب شاعرانه از او الهام گرفت.

او افزود: به‌ جز شاعران، رمان‌نویسان فرانسوی هم از تأثیر بودلر برکنار نماندند، از جمله آنان می‌توان به نویسنده بزرگی چون مارسل پروست اشاره کرد که در تجلیل کلام بودلر که به‌ نظر او «قوی‌ترین کلامی است که تاکنون از دهان بنی‌بشری بیرون آمده است» می‌گوید: این احساسات، حس درد و مرگ و برادری فروتنانه، بودلر را سرآمد شاعرانی می‌سازد که برای مردم و برای دنیای ماورا سخن گفته‌اند. کلمات پرطمطراق هوگو، گفتگوهایش با خدا، آن‌ همه قیل‌وقال، با آنچه بودلر رنجور در انس دردمندانه قلب و جسمش حس کرده است، به هیچ وجه قدرت برابری ندارد. از صفات دیگر بودلر که راستی حیرت‌انگیز است، تناقض گویی اوست. دیالکتیک تناقض جزئی از وجود این شخصیت یگانه است و هیچ وجه متظاهرانه‌ای ندارد و کاملاً اصیل است. مارسل پروست در باب این تناقض می‌گوید: در «گل‌های بدی» این کتاب ممتاز، ترحم ریشخند می‌زند، فسق‌وفجور صلیب بر خود می‌کشد، و تعلیمِ عمیق‌ترین آموزه‌های الهیات به شیطان سپرده می‌شود.

او افزود: یکی از موضوع‌های بسیار مهم در شعر بودلر مفهوم شرّ است. جالب آنکه داستایوفسکی نیز در موضع‌گیری مشابهی بر نقش اساسی شرّ تأکید می‌کند. اما وجه ممیزه بودلر در این است که می‌کوشد به‌مدد این آگاهیِ مأخوذ از شرّ، به مقابله با شیطان برخیزد. شارل بودلر به‌خوبی می‌داند چگونه شهد زیبایی را از وحشت برکشد. او با ابزار کلمه و تبحر شاعرانه از تمهیدات استادانه‌ای در برانگیختن حواس مخاطبانش مدد می‌جوید و بر گستره ذهن آنان تصویر می‌آفریند، مهارتی که در عرصه شعر آن را اِکفِراسیس (Ekphrasis) یا هنر تصویرپردازی و صحنه‌آرایی خوانده‌اند.

آگاهی از شاعر ملعون (poète maudit) بودن باید اجری می‌داشت: بی‌لعن و نفرین، هیچ نوآوری‌ای ممکن نیست. پس، از این لعن باید گذر می‌کرد تا به قلمرو زیرزمینی تصاویر راه می‌یافت. یک ضرب‌المثل عامیانه می‌گوید: زاییدن لاجرم با درد همراه است. و چون قلمرویی که شاعر رهسپار آن بود نامی نداشت، باید به هیأت هیولایی درمی‌آمد. گفته‌اند که بودلر نه مالک خلقت خویش، که قربانی آن بود. شاید از این باب دربارۀ بودلر باید از نوعی شکست سخن گفت: نه اینکه آفرینش او، تاوان شکست درونی‌اش باشد - بلکه این شکست درونی حاصل شدت و حدت خلقتش بود.

سخنران بعدی این مراسم محمد منصور هاشمی بود که او نیز با عنوان «از جنون تا هوشیاری» به سخنرانی پرداخت.

او در بخشی از سخنانش گفت: داریوش شایگان یکی از آن کسان است. او از همان نخستین کتابش که در آن تعبیر "حسن تفاهم" را به کار برده تا هنگامی که موسس مبتکر و مدیر مرکز ایرانی گفتگوی فرهنگ‌ها بوده است تا امروز که با کارنامه‌ای پربار و کوله‌باری از تجربه‌های‌زیستۀ میان‌فرهنگی به تأملات فیلسوفانه و آزاداندیشانه در باب جنبه‌های مختلف فرهنگ می‌پردازد، همواره در کار درک توأمان خویشتن و دیگری و کاستن از فاصله‌ها بوده است.

او افزود: در مناسبات فرهنگی میان ایران و فرانسه در روزگار ما او قطعاً پیوندگاهی است مستحکم. داریوش شایگان از سویی مسأله‌هایی ایرانی را در قالب زبان فرانسه بیان و به مخاطبان فرانسوی عرضه کرده است و از سویی دیگر مسأله‌هایی فرانسوی را برای ایرانیان به ارمغان آورده است. گاه از تجربه ایرانی بودن برای فرانسه‌زبانان سخن گفته و مثلاً شاعران بزرگ ایران از خیام و حافظ تا سهراب سپهری را به مخاطبان شناسانده است و گاه انقلاب‌های فرانسه و ایران را با هم مقایسه کرده است. گاه تجربه‌های گوناگون و دنیاهای متفاوت کاوه و ماریان را در داستانی نامه‌نگارانه کنار هم قرار داده است و زمانی در پی فضاهایی گمشده اصفهان دوره صفوی و پاریس قرن نوزدهم را با هم سنجیده است. گاه زمینه‌های شکل‌گیری اندیشه‌های کربن را در مقام فیلسوفی ایران‌شناس تشریح کرده است و گاه هم مثل کتاب اخیرش شاعری فرانسوی را به مثابه نقطه عطفی اندیشیدنی به فارسی معرفی و تحلیل کرده است.

در ادامه دکتر حامد فولادوند از تاریخچه آشنایی با «بودلر» در ایران و تلاش ستودنی داریوش شایگان در هرچه بهتر شناساندن این شاعر بزرگ عصر مدرن به فارسی زبانان گفت و داریوش شایگان را از فرزانگان کشور و فرهنگ ایران زمین دانست.

در بخش بعدی حامد فولادوند گزیده‌ای از اشعار شارل بودلر را به فرانسه و سپس گلچهره سجادیه ترجمه فارسی آن را می‎خوانند. و سرانجام کتاب جنون هشیاری رونمایی شد.

شب شارلر بودلر

انتهای پیام

کد N1000279

وبگردی