آفتاب

ایران در سودای منطقه گرایی جدید

ایران در سودای منطقه گرایی جدید

از دیدگاه ژئوپلیتیکی، نظریه های گوناگونی درباره منطقه گرایی ارایه شده، در این میان هدف منطقه خاص و تلاش برای تامین اهداف مشترک ذکر شده است.

در یک همکاری منطقه ای کنشگر اصلی دولت هاست همچنین منطقه گرایی با واژگانی چون ناسیونالیسم و ملت گرایی در تضاد بوده و به جای منازعه و ستیز برای کسب منافع بر همکاری و همگرایی کشورها تاکید دارد. اساس این رهیافت هم بر منطق کارکردگرایی نظریه پردازی بنام دیوید میترانی استوار است:

"روندهای جدید فوق ملی نه تنها به نیازهای رفاهی جدید جامعه جواب می گوید، بلکه فضای ناامنی آنارشیک بین المللی را نیز متحول خواهد کرد."
از منظر این دیدگاه، دولت های ملی برای پرهیز از تنازعات سیاسی و نیل به همکاری در سطوح مختلف بایستی برخی از حوزه های کاری خود را به نهادهای فراملی واگذار کنند و همکاری در زمینه های رفاهی و فنی با گذشت زمان، امکان تسرّی به حوزه های سیاسی را دارد. گرچه در دهه شصت و هفتاد، انتقادهایی بر این نظریه وارد شد. با این وجود، رشد همگرایی در اروپا و جنوب شرق آسیا و تکاپو در میان کشورهای آمریکای جنوبی برای ایجاد بلوک جدید اقتصادی، این دیدگاه مجددا مورد توجه قرار گرفت.
البته به رغم همگرایی و همگنی های روز افزون در مناطق مختلف دنیا، منطقه خاورمیانه همچنان در واگرایی متعدد به دلیل تنش های قومی و مذهبی و نابسامانی سیاسی و اجتماعی به سر می برد و هرگونه اقدام در راستای ایجاد اتحادیه جدید و حل و فصل اختلافات به دلیل عدم درک مشترک از تهدیدها و نیز دخالت های خارجی با دشواری هایی روبرو شده است.
در صورتی که دارا بودن منابع عظیم نفت و گاز و نیز نیروی انسانی ماهر و موقعیت ژئوپلتیکی منطقه شرایط مناسبی را برای همکاریها و ظهور قطب جدید اقتصادی بوجود آورده است. تحقق این امر به اراده مستقل کشورهای منطقه نیاز دارد.
ایران در منطقه بحران خیز خاورمیانه از بازیگران اصلی و تاثیرگذار بر فرایند تحولات سیاسی - اقتصادی است که در کنار کشورهایی چون عربستان و مصر و عراق، همواره در شکل گیری ترتیبات جدید امنیت منطقه ای و موازنه قدرت، نقش خویش را به خوبی ایفا کرده است. موضوع امنیت در واقع مهمترین نگرانی کشورهای منطقه به ویژه ایران و کشورهای حوزه حاشیه خلیج فارس بوده است.
این ناامنی و زیاده خواهی های برخی از کشورها با دخالت نیروهای بیگانه نه تنها سد محکمی در قبال هرگونه همکاری اقتصادی و تشریک مساعی در قبال مسایل مختلف شده، بلکه زمینه ساز جنگ های خونین تری نیز شده است. جنگ هشت سال ایران و عراق و اشغال کویت و نیز لشکرکشی آمریکا و همپیمانان آن برای خلع سلاح نیروهای بعثی نمونه ای از گسترش تضادهای سیاسی و عقیدتی میان کشورهای منطقه بود.
بدون تردید، بیشتر کشورهای منطقه خاورمیانه بدلیل اختلافات مرزی و تنش قومی و مذهبی، فاقد اراده مستقل برای همکاری های مشترک در زمینه اقتصادی و فنی هستند. گرچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کشورهای محافظه کار عرب به رهبری عربستان و همفکری غرب با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، مانع بزرگی بر سر گسترش روزافزون قدرت طبیعی ایران گردید. با این وجود، این شورا هم بدلیل ساختار ناهمگن و اختلافات عدیده بر سر چگونگی تنظیم مناسبات با قدرت های منطقه ای و خارجی نتوانستند راهبرد مشترکی را درپیش بگیرند بطوری که عمان و کویت به همراه قطر تلاش داشته و دارند که با واقع بینی، سیاست های مستقل تری در روابط با همسایه قدرتمند خود اتخاذ کنند.
یکی از موانع اصلی ناامنی در منطقه، تلاشهای همسوی اسراییل و غرب بر سر ایجاد همکاریهای مشترک بین ایران و همسایگانش در منطقه، ایجاد جنگ روانی بدلیل فعالیت های صلح آمیز هسته ای بوده و است. متاسفانه برخی از کشورهای منطقه به ویژه عربستان با تهدید خواندن این فعالیت ها برای امنیت منطقه تلاش نموده که از گشایش هرگونه فضای مثبت در روند همکاریهای منطقه ای و حل و فصل اختلافات بر اساس منطق گفتگو جلوگیری کنند. در هر صورت، پس از روی کار آمدن دولت یازدهم و اتخاذ سیاست تنش زدایی در عرصه بین الملل و مذاکرات طولانی توام با عقلانیت منجر به توافق وین شده و اقدامات اسراییل و همگامی عربستان برای ارایه تصویر نادرست از ایران و تهدید خواندن آن با شکست روبرو شده است.
بنابراین فرصت مناسبی برای برون رفت از پیش فرض های نادرست و فرایند اعتماد سازی میان ایران و همسایگانش پدیدار گشته است. بنابراین اجرایی شدن تفاهم وین فرصت مناسب و ساز و کار درست برای پی ریزی روابط نوین بر اساس منافع مشترک و مستحکم میان ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس است.
از دیگر عوامل تسریع کننده در مناسبات ایران و کشورهای کرانه حوزه خلیج فارس، جدی شدن تهدیدات افراط گرایی و رشد گروههای سلفی - تکفیری است. این در حالی است که دخالت عربستان و کشورهای همسو برای ایجاد تغییرات تحمیلی در ساختار سیاسی دولت سوریه و نیز دخالت در امور عراق نه تنها سودی در پی نداشته بلکه گروه تروریستی داعش در نقش عنصر تهدیدگر امنیتِ حامیان خویش نمایان شده است. همچنین لشکرکشی عربستان سعودی برای اشغال یمن و بازگرداندن مجدد تاج و تخت به منصور هادی با هزینه های فراوانی در عرصه نظامی و سیاسی روبرو شده است.
در چنین شرایط دشواری، وزیر امور خارجه ایران پس از بازگشت از مذاکرات سازنده با گروه 1+5 در وین برای تبیین مواضع ایران و آمادگی کشورمان برای ورود به همکاریهای جدید منطقه ای، دوره جدیدی از رایزنی های دیپلماتیک را آغاز کرده است. هدف اصلی، افزایش حضور ایران در مسائل سیاسی منطقه، به نوعی تعریف گسترده تر از حلقه های امنیتی خود، پیوند زدندن امنیت خود به امنیت منطقه، افزایش قدرت چانه زنی و تهدید زدایی در محیط پیرامونی اعلام شده است.
در این میان، با رایزنی عمان و قطر، قرار است که گفت وگوهای منطقه ای تحت عنوان "جی7 " بین ایران و 6 کشور حاشیه خلیج فارس در اواخر شهریور ماه برگزار شد. ایران در راهبرد کلان نگر خویش از امنیت مشاع یا امنیت به هم وابسته دفاع کرده و دوره قبلی آمادگی اش برای ورود به همکاریهای سازنده با همسایگانش اعلام کرده است .
از نظر ایران، حضور نیروهای بیگانه نه تنها کمکی به امنیت سازی در منطقه آشوب زده خلیج فارس نمی کند بلکه خود عاملی بر کشیدگی اوضاع سیاسی و گسترش اختلاف است. ایران طرح مشخصی را ازعوامل اصلی و برهم زننده امنیت منطقه از جمله سوریه و عراق و نیز یمن دارد. در مورد سوریه از آغاز بحران از یک راه حل سازنده و گفتگوهای ملی میان گروههای مختلف سیاسی سوری حمایت کرده، در این مسیر از همکاری با روسیه و چین و کشورهای منطقه برای ایجاد ثبات و صلح حمایت می کند. در مورد عراق نیز همکاری گروههای سنی و شیعی را راه حل مطمئن در برون رفت از مشکل می داند.
رویکرد جدید ایران برای کاهش و کنترل بحران های فزاینده منطقه ای بر اساس "تطابق و همسویی" با نگاه عملگرایانه تدوین شده است.
همچنین در دولت تدبیر و امید برای برقراری تعادل در بهره گیری از عناصر ایدئولوژی و عناصر ژئوپلتیک، اقدامات مناسبی در حال شکل گیری است. ایران برعکس تبلیغات رسانه وابسته به اسراییل و برخی از کشورهای عربی، نگاه حاصل جمع صفر به مسایل منطقه ندارد گرچه از متحدان خویش در منطقه به دلیل منافع راهبردی همچنان حمایت می کند با این وجود، نوع نگاه ایران بر اساس اتحاد دنیای اسلام و عبور از مسایل اختلاف انگیز شیعی- سنی است.
راه حل تسریع در گفت وگوها، ورود به فاز جدی برای همگرایی منطقه ای میان ایران و6 کشور همسایه در این نکته اساسی نهفته است که درک مشترکی از تهدیدات داشته باشند. از دیگر سو برای عبور از شرایط دشوار، شروع مذاکرات غیررسمی در میان رهبران کشورهای منطقه است. رهبران این کشورها در پرده آهنین ارتباطات رسمی و تشریفاتی محصورند و حل و فصل مسایل از کانال های رسمی به سختی انجام می گیرد. در حالی که منطق تز همگرایی منطقه ای در کنار بازیگران رسمی دولتی برای ارتباطات فنی و رفاهی بر کانال غیررسمی تاکید می کند. در این میان، شروع دیالوگ های فرهنگی و سیاسی میان نخبگان دانشگاهی و پررنگتر شدن نقش تقریب مذاهب برای زدودن اختلافات مذهبی می تواند اثرگذار باشد.
لذا ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس برای عبور از دوران سخت و رسیدن به یک تفاهم اصولی بایستی همکاری خویش را از مسایل فنی و رفاهی شروع کنند. علایق مشترک فراوانی در این حوزه موجود است که می تواند ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس را به فرایند همکاری چند سویه ترغیب نماید. عضویت ایران و عربستان در کنار دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس در سازمان اوپک با توجه به افت شدید قیمت نفت و نیازهای مالی مشترک، مسیر روشنی برای آغاز فصل جدیدی از روابط فیمابین است. همچنین عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان نهاد منطقه ای تاثیرگذار می تواند مکانیزم مناسبی در حل و فصل بحران های منطقه ای باشد .
گرچه فقدان اجماع سیاسی میان کشورهای منطقه برای آغاز روابط اصولی بر اساس منافع مشترک مشهود است، با این وجود، شرایط منطقه خلیج فارس به حدی بحرانی است که گزینه ای به غیر از تعاملات دیپلماتیک و منطق گفتگو میان ایران و همسایگانش وجود ندارد. در هر صورت به رغم اختلافات و تضاد سیاسی و ایدئولوژیکی کشورهای منطقه، خصوصیات مشترکی دارند که آنها را ناگزیر به گفتگو می کند. البته در کنار تعاملات اقتصادی، فعال سازی گفتگوهای فرهنگی هم می تواند زمینه ساز همگرایی باشد.
چرا که عامل فرهنگی، عنصر حیاتی در روابط بین کشورهای منطقه می باشد و بسیاری از اختلافات و منازعات سیاسی خود ریشه فرهنگی دارد. درک مشترک از فرهنگ اسلامی عامل اساسی در پیوند ملت هاست . متاسفانه در دهه های گذشته بیشترین تاکید بر اعتمادسازی در حوزه نظامی - سیاسی شده است.
داود احمدزاده
دانشجوی دکتری سیاست گذاری عمومی

کد N964251

وبگردی