"رهبر چچن با اتخاذ موضعی حامی پوتین از تحکیم کنترل شخصیاش بر چچن سود میبرد و در ازای آن با روسیه برای مقابله با تهدیدهای امنیتی در قفقاز شمالی همکاری میکند، اما شواهد اثبات میکند که حمایت قدیرف از پوتین بر پایه وفاداری شخصی نیست و وی رغبتی برای خدمتگزاری به پوتین ندارد و قدرتنمایی مکرر پرسنل نظامی چچن راهی هوشمندانه برای هشدار به روسیه درباره هزینههای بالقوه نقض خودمختاری چچن است."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ساموئل رامانی، دانشجوی پیشدکترای دانشگاه آکسفورد در تحلیلی برای پایگاه هافینگتون پست درباره روابط پوتین و رهبر چچن مینویسد: «در آوریل 2015 رمضان قدیرف گفت که نیروهای امنیتی چچن حق دارند تا به روی هر یگان نظامی روسیه که بدون مجوز در چچن فعالیت میکنند، آتش بگشایند. تاکید قدیرف بر روی این مساله توجه کرملین را جلب کرد و این گمانهزنی را به وجود آورد که روابط پوتین با قدیرف به تیرگی گراییده است. شایعات درباره مشارکت احتمالی چچن در قتل بوریس نمتسوف، منتقد سرسخت پوتین هر چه بیشتر این ادعاها را پررنگ کرد و به این نگرانی دامن زد که پوتین کنترل خود بر نمایندهاش در چچن را از دست داده است.
اگرچه از درگیری آشکار میان این دو رهبر پرهیز شده است اما وخیم شدن بیشتر روابط میان پوتین و قدیرف میتواند از دو طریق تاثیری منفی بر نظام امنیتی و جاهطلبیهای ژئوپولتیک پوتین بگذارد.
اول آنکه پوتین استفاده از قدیرف به عنوان نماینده روسیه را شکلی از امپریالیسم غیرمستقیم درنظر میگیرد که قابل انتقال به سایر کشورهای مستقل مشترکالمنافع (CIS) همانند اوکراین و مولداوی است. دوم آنکه، سیاست پوتین در قبال چچن اختلافاتی را در میان نخبگان کرملین خصوصا در داخل سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB) برانگیخته است و پوتین نمیتواند آنها را به سادگی سرکوب کند.
نقش برجسته قدیرف در پروژه امپراتوری پوتین
ولادیمیر پوتین در سال 2007 قدیرف را به عنوان رئیسجمهوری چچن منصوب کرد چرا که به دنبال نمایندهای قابل اعتماد بود تا تهدید شبهنظامیان افراطی در چچن را سرکوب کند. قدیریف صاحب گروهی شبهنظامی موسوم به "قدیرفتسی" (Kadyrovtsy) است که از تلاشهای روسیه برای تحکیم کنترل بر قفقاز شمالی حمایت میکند. توانایی قدیرف برای ترکیب سرکوب وحشیانه با انتخابهایی از فرقه مسلمانان سوفی برجسته موسوم به "قادریه" (Qadiriya) وی را یکی از مولفههای حیاتی امپراتوری بزرگ پوتین کرده که برای منطقه CIS طراحی شده است.
موفقیت قدیریف در رساندن کرملین به اهدافش و نیز وفاداری وی به نظام پوتین موجب شده است که رئیسجمهوری روسیه گمان کند که انتصاب قدیرف یک تصمیم نمونهای است که قابل اجرا در سایر کشورهای CIS است. گرچه پوتین نمیتواند رهبران موردنظر خود در خارج از مرزهای روسیه را تعیین کند، اما وی با جدیت به دنبال فرصتهایی است تا زمانی که رهبران حامی روسیه به قدرت میرسند، قدریفهایی را در سایر کشورها ایجاد کند.
تاراس کوزیو، از کارشناسان برجسته در امور سیاستهای معاصر اوکراین و سیاست خارجی در مصاحبه اخیر خود با من، کنترل پوتین بر روی قدیرف را به سلطه خود بر روی ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهوری سابق اوکراین تشبیه کرد.
کوزیو گفت: پوتین گمان میکرد که یانوکوویچ، قدیرف اوکراین است؛ شخصی که میتوان به سادگی به آن حقالسکوت داد. وی با موفقیت توانست تا یانوکوویچ را برای پذیرش درخواستهایی متقاعد کند که اجرای آن برای هر رئیسجمهور دیگر اوکراین تحقیرآمیز باشد. یانوکوویچ به پوتین اجازه داد تا به اطلاعات و سرویسهای امنیتی اوکراین نفوذ کند و این تا جایی پیش رفت که مقرهای سرویس امنیتی اوکراین (SBU) در کییف به محض اینکه یانوکوویچ از قدرت عزل شد، خالی شد و تمام رایانهها و فایلهای اطلاعاتی از آنجا برده شد.
این فرضیه که همکاری موفق پوتین با قدیریف یک مدل مطمئن قابل انتقال است، از دو نظر قابل نقض است. اول اینکه تحلیل عمیقی از سیاست خارجی جاری در منطقه CIS نشان میدهد که بیشتر رهبران حامی روسیه به اندازه یانوکوویچ مایل نیستند که سازشهای تمام عیاری با پوتین داشته باشند. از نظر تاراس کوزیو، مولداوی نمونهای از توانایی محدود پوتین برای اعمال نفوذ به رهبران متحد کرملین است. مولداوی توسط نظامی تحت رهبری حزب کمونیست روسگرا اداره میشود و این روند در بیشتر سالهای استقلال آن به عنوان یک کشور ادامه داشته است.
پوتین معتقد است که ضعف سیاسی ملیگرایان رومانی در مولداوی، روزنهای را برای پوتین ایجاد کرده است تا مولداوی را با قاطعیت در مدار مسکو نگه دارد. این طرح به سرعت خنثی شد. مخالفت مولداوی با پیشنهاد سال 2003 پوتین برای حل درگیری "ترانس نیستریا" و مناقشه تجاری سال 2006 با روسیه بر سر صادرات نوشیدنی نمونه آشکاری است که نشان میدهد رهبران CIS روسگرا به صورت کلی به اندازه یانوکوویچ در اوکراین سازشپذیر نیستند.
دوم اینکه، پوتین درباره وفاداری قدیرف برای کرملین اغراق کرده بود. شون واکر، روزنامهنگار گاردین اخیرا بحث کرد که تبعیت قدیرف از پوتین بیشتر لفظی است تا عملی. قدیرف با شعارهای آتشین "زنده باد سرزمین مادری ما روسیه" و "زنده باد رهبر ملی ما ولادیمیر پوتین" بیتمایلی خود را برای خدمتگزاری به پوتین پنهان میکند. شواهدی در دست است که نشان میدهد که حمایت قدیرف از پوتین برپایه وفاداری شخصی نیست، بلکه قسمتی از دلیل ارتقای قدیرف به دست پوتین به دلیل رابطه پوتین با پدر مرحوم قدیرف بود.
در عوض، موضع حامی پوتین قدیرف بر پایه توانایی وی برای اخاذی از کرملین و تحکیم کنترل شخصی خود بر چچن است و در ازای آن با روسیه برای مقابله با تهدیدهای امنیتی در قفقاز شمالی همکاری میکند. قدیرف فساد را در چچن نهادینه کرده و همین امر توسعه اقتصادی را با مشکل مواجه کرده است اما دولت روسیه بدون بحث همچنان از آن حمایت مالی میکند.
حمایت روسیه موجب افزایش ظرفیت قدیرف برای مقابله با پوتین شده و چچن نیروی نظامی رعبآوری شکل داده است. واکر معتقد است که نمایش مکرر پرسنل نظامی چچن در ماههای اخیر یک راه هوشمندانه برای هشدار به روسیه درباره هزینههای بالقوه نقض خودمختاری چچن است.
بهرغم فساد قدیرف و تمایل اندک بسیاری از رهبران متحد روسیه به تبعیت از خطمشی کرملین، کمپین نظامی جاری روسیه در دونباس و توافق نظامی آن با آبخازیا نشان میدهد که پوتین همچنان تلاش میکند تا در هر جای ممکن قدیرفهای جدیدی ایجاد کند. بنابراین اگر قدیرف به پوتین خیانت کند، وی یکی از استراتژیهای اصلی پوتین برای اجرای هژمونی روسیه در این منطقه CIS را بیاعتبار کرده است.
چرا پوتین مخالفت نخبگان بر سر قدیرف را به جان میخرد؟
بسیاری از نخبگان سیاسی روسیه مخالف حمایت بیقید و شرط پوتین از قدیرف هستند. توماس دی وال، در یادداشت جدیدی برای مسکو تایمز این مخالفت را به تاریخ نظامی چچن رجعت میدهد که آنها به منافع روسیه خیانت کردند. نخبگان سیاسی روسیه همچنین توسط سلطه پرسنل امنیتی محلی چچن در داخل یگانهای FSB منطقه خودمختار گوش به زنگ شدهاند.
مقاومت علنی قدیرف با تلاش پوتین برای سرزنش چچن برای قتل بوریس نمتسوف تردیدهای بیشتری را درباره سیاست پوتین در قبال چچن ایجاد کرد. بسیاری از تحلیلگران اتهامزنی میان FSB و قدیرف بر سر قتل نمتسوف را دلیلی میدانند که اثبات میکند کنترل ظالمانه پوتین بر دولت روسیه محدودیتهایی دارد. پل گوبل، کارشناس یورو آسیا بحث میکند که پوتین میتواند به اختلافات داخلی میان رهبری سرویس امنیت فدرال روسیه و قدیرف اجازه رشد دهد چرا که مخالفت شخصی، قدرت نسبی پوتین را بر دو جناح افزایش میدهد. اگر این اختلافات به نفاق علنی برسد، پوتین بیشتر آسیب پذیر میشود.
پوتین در صورت علنی شدن اختلافات با فشار مردمی بیشتری برای تغییر سیاست خود در چچن مواجه خواهد شد. نظرسنجی ایستگاه رادیویی "اکو" در مسکو نشان میدهد که در صورتی که نزاعی علنی میان قدیرف و سرویس امنیت فدرال روسیه رخ دهد، 58 درصد از ساکنان مسکو از افاسبی و تنها شش درصد از قدیرف حمایت خواهند کرد. با توجه به این عوامل، حمایت پوتین از قدیرف باید مشروط باشد.
با این وجود، اتکای روسیه به رهبری چچن برای تامین امنیت قفقاز شمالی و محدود کردن رشد داعش در این منطقه تغییر سیاست پوتین در چچن را دشوار میکند. بنابراین تا زمانی که پوتین نتوانسته قدیرف را مجددا در مشت آهنین خود بگیرد، جاهطلبیهای هژمونیک وی در کشورهای مستقل مشترکالمنافع و کنترل بر روی نخبگان سرخود سرویس امنیت فدرال روسیه بلاتکلیف میماند.»
انتهای پیام
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است