آفتاب

خاورمیانه بدون آمریکا

خاورمیانه بدون آمریکا

به دشواری می توانیم آرزوی دستیابی جمهوری اسلامی ایران به شایستگی های طبیعی اش در خلیج فارس و آسیای غربی را داشته باشیم و همزمان از حضور و دخالت های نظامی و سیاسی ایالات متحده و سایر قدرت های بزرگ در مناطق مجاور ایران، آزرده خاطر نشویم.

حداقل در سیصد سال گذشته، ملت های منطقه پذیرفته اند که دخالت های قدرت های خارجی مهمترین عامل عقب ماندگی آنهاست؛ در طی این دوران، تحمیل مرزها و ملت های مصنوعی، حکومت های دست نشانده، ایجاد تفرقه میان کشورها و استثمار منابع آنها، اتهامات روزمره به قدرت های بزرگ در خاورمیانه بوده و در مقابل، برای درمان این وضعیت نامطلوب راه حل ساده ای نیز تجویز می شود: بیرون کردن قدرت های بزرگ از منطقه ای که به آنها تعلق ندارد. اجازه بدهید خاورمیانه ای را تصور کنیم که ایالات متحده داوطلبانه یا بطور اجباری از آن بیرون رانده شده است. آیا در اینصورت باید انتظار داشته باشیم که خاورمیانه با ثبات تر از گذشته باشد و یا آیا امنیت ملی ما و همسایگان ما ارتقا خواهد یافت؟ پاسخ به این سوال ها می توانست مثبت باشد مشروط به آنکه ایران دارای چنان قدرت اقتصادی و نیروی نظامی شکست ناپذیری می بود که حتی مجموع ارتش های منطقه ای قادر به شکست دادن ایران نمی بودند و یا هر نوع تلاش برای موازنه نظامی با ایران محکوم به شکست و مستلزم خطراتی برای بقای کشورهای همسایه می بود؛ در آنصورت برای همسایگان ایران بسیار عاقلانه تر بود که بجای تلاش برای مهار و موازنه ایران، از مزایای همراهی و دنباله روی از ایران بهره بگیرند. اما ایران قدرت هژمون در خلیج فارس نیست. اقتصاد ایران در وابستگی به صادرات نفت بسیار شکننده است و با برخورداری از تنها 30 میلیارد دلار هنوز کمتر از عربستان سعودی با 53 میلیارد دلار و مجموع کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با نزدیک به 115 میلیارد دلار در امور نظامی هزینه می کند. بودجه های نظامی به تنهایی شاخص معتبری برای سنجش قدرت نظامی نیستند؛ این شبه کشورها چنان کم وسعت، چندپارچه و آسیب پذیرند که صرف مقادیر بیشتری از بودجه های نظامی هم نمی تواند ضامن امنیت آنها در برابر ایران باشد. در این شرایط و با خروج ایالات متحده از خاورمیانه، این کشورهای آسیب پذیر با امید به اینکه هنوز می توانند مانع از هژمونی ایران در منطقه و مقابله با پیامدهای آن شوند، در جستجوی متحدان تازه ای خواهند بود که از آنها در برابر قدرت رو به رشد ایران حمایت کنند. نتیجه بلافصل عقب نشینی آمریکا از خاورمیانه، بازگشت اتحاد پان عرب برای مقابله با ایران خواهد بود البته این بار در اتحاد نزدیک با اسرائیل. در این جهان خیالی و در حالیکه مصر از جایگاه رفیع تری برای حمایت از برادران کوچک تر عرب اش برخوردار شده، ترکیه نمی تواند با قرار گرفتن در کنار ایران، دشمنی و نفرت جهان عرب را به جان بخرد.
کمی دورتر از منطقه، اهمیت نفت برای اقتصادهای مترقی آسیایی، انگیزه کافی برای ملحق شدن به همسایگان ایران و به منظور بازداشتن ایران از دستیابی به هژمونی منطقه ای را ایجاد می کند. چین، ژاپن و هند درست به اندازه ایالات متحده از چیرگی ایران و یا هر قدرت منطقه ای دیگر بر منابع و گذرگاه های انرژی نگرانند؛ چون هیچ تضمینی وجود ندارد که این قدرت فرضی هژمون از منزلت برتر خود روزی علیه آنها استفاده نکند. قدرت آسیب رساندن، قدرت چانه زنی است. اگر یک قدرت هژمون توانایی غیرقابل مهار کنترل منابع انرژی را داشته باشد، می تواند با در موضع ضعف قرار دادن دیگران، این توانایی را برای باج گیری از آنها بکار بگیرد. در فقدان این اعتماد، چین، هند، ژاپن و حتی روسیه ترجیح خواهند داد که به هر بهایی مانع از چیرگی ایران بر خلیج فارس شوند. آنها ممکن است در غیاب ایالات متحده، بسرعت جایگزین آمریکا در فروش تسلیحات بیشتر به کشورهای منطقه شوند، جنگ های نیابتی را علیه ایران هدایت کنند و بدتر از آن ممکن است با اعزام ناوهای نظامی خلاء ناشی از خروج ایالات متحده را جبران کنند و یا حتی اتحادهای ضد ایرانی را تشویق و از آن حمایت کنند. اگر با همه این اوصاف، قدرت و نفوذ ایران همچنان رو به افزایش باشد، چرا باید از دخالت در امور داخلی ایران به امید خرابکاری و تغییر رژیم که پروژه چیرگی ایران را به تعویق می اندازد، اجتناب کنند؟ بسیاری از ما هنوز فکر می کنیم که مداخله گری بخشی از فرهنگ سیاسی آنگلوساکسونی است اما واقعیت این است که در سیاست بین الملل هر زمان پای امنیت و بقا در میان باشد، فرهنگ سیاسی رنگ می بازد. آیا هنوز اخراج آمریکا از خاورمیانه ایده ای جذاب و وسوسه کننده است؟ کنار آمدن با کشوری که هزاران کیلومتر دورتر از ما قرار دارد به مراتب آسان تر از مجموعه ای از قدرت های هراسانی است که در مجاورت ما هستند.

 

 

کد N927725

وبگردی