آفتاب

ناظری: کسی که سه تار خود را به سختی کوک می‌کند می‌خواهد ناجی موسیقی ایران باشد

ناظری: کسی که سه تار خود را به سختی کوک می‌کند می‌خواهد ناجی موسیقی ایران باشد

حافظ ناظری به شهری که آن را رمانتیک‌ترین و نوع‌دوست‌ترین شهر دنیا می‌خواند آمده تا تور جهانی کنسرت خود را کلید بزند.

پارسا بهمنی:  او شب‌های پنجم و ششم شهریورماه «سمفونی رومی» را در باغ عفیف آباد شیراز روی صحنه می‌برد. اثری که او با آن توانست رکورد پرفروش ترین اثر از خاورمیانه را در غرب به دست بیاورد؛ اثری که البته بی‌حاشیه نبود و انتقادات بسیاری بر آن وارد شد و حافظ هم به اغلب آنها پاسخ داد؛ البته «ناگفته»هایی هم باقی ماند، ولی این طور که معلوم است این انتقادات بر روی عزم او اثر نگذاشته است؛ چرا که او در گفت و گویی از آغاز ساخت بخش دوم این پروژه خبر می دهد.

حافظ می گوید افتخار می کند که توانسته با این اثر پلی میان فرهنگ شرق و غرب بزند. البته انتقادات در داخل ایران از کار او کم نبود. حافظ اینک می‌گوید که نقدکنندگان بیش از اینکه بر اثر تمرکز کرده باشند حب و بغض‌های شخصی خود را بیان کرده‌اند؛ وقتی از او درباره سخنان هوشنگ کامکار می پرسیم و اینکه پاسخ او به سخنان کامکار «خودستایانه» بوده است، می‌گوید سخنانش نه خودستایانه که علمی بوده و انتقادات آقای کامکار از سر حسادت: «ایشان پیش از آن حرف‌هایی زده بودند که من در برابرشان سکوت کرده بودم ولی به آن مرحله كه رسید ناچار شدم. منتقدان به من همه چیز گفتند؛ گفتند اثرت کلاسیک نیست ولی در بیلبورد به اثر شماره یک کلاسیک تبدیل شد و در سونی در زیر شاخه گرمی کلاسیک بیرون آمد. گفتند 38 برنده گرمی در اثر نبوده بلکه 25 نفر بودند. بعد ثابت شد من اشتباه کرده ام و تعداد برندگان 42 نفر بوده است.

البته آقای کامکار در نشستی خبری حرف هایی زده است ولی اصلا در حد من نیست که بخواهم جواب این چیزها را بدهم. من در جوابیه همه حرف ها را محترمانه بیان کردم. در واقع شما از یک استاد آکادمیک انتظار نقد علمی دارید و نه نقد احساسی. وقتی شما درباره یک اثر صحبت می کنید که همگی نادرست است لابد هدفی از این بیان دارید، سوادش را ندارید یا اینکه سوادتان را از دست داده اید. اگر آن جوابیه را نکته به نکته ببینید متوجه میشوید که جواب علمی بوده است. اگر قرار بر نصیحت بود راه بهتری هم وجود داشت پس این نقد بر اثر حسادت بوده است.»

حسین علیزاده روزی گفته بود جوانان توهم نوآوری دارند. از او می پرسم که آیا این انتقادات را مخالفت با نوآوری از سوی جوانان می داند؟ حافظ می‌گوید که 99 درصد از موزییسین‌های هم نسل او اصلا اشرافی بر موسیقی ندارند؛ او البته با تشبیه حسین علیزاده به لیونل مسی، دوره او را تمام شده می داند و به این انتقاد علیزاده چنین پاسخی می دهد: «اگر لیونل مسی 60 ساله شود و از خودش نابغه تر در فوتبال پیدا شود مسی از او تقدیر خواهد کرد ولی در دل از اینکه کسی بهتر از او پیدا شده طبیعتا از نظر روانشناسی موضع گیر می شود. این استادان چون دوره شان تمام شده جلوی بسیاری از اتفاقات جبهه می گیرند. البته باید دید که جوانان ما واقعا کار خلاقانه می کنند یا نه. باید دید خلاقیت چیست. وقتی شما روند کار آقای علیزاده را نگاه کنید، ایشان از نظر خلاقیت و نوآوری کارهایی دارد که در زمان خود خلاقانه بوده است ولی کارهای وی اشراف بر سنت هم داشته است. من کارهایی که بسیاری از استادان در 20 سال گذشته منتشر کرده اند را گوش نکرده ام يا اينكه به نظرم برخي از آنها حرفی برای گفتن نداشته است. با این حال در کار ترکمن آقای علیزاده می بینیم ایشان ردیف موسیقی ما را نواخته و بعد قطعه ترکمن را به عنوان برداشت ایشان از موسیقی ایرانی اجرا کرده است. این خلاقیتی است که میتوان درباره آن صحبت کرد چون آدمی است که به خوبی سنت را می شناسد. مانند پدر من. پدرم آنقدر بر موسیقی سنتی اشراف دارد که از دل آن چیز تازه ای آفریده است و این خلاقیت است. با این حال 99 درصد از موسیقیدان های هم نسل من اشراف بر موسیقی ندارند.»

حافظ ادامه می دهد: «در سال های گذشته چند جوان اثری را بیرون داده اند و در آن 10 دقیقه آواز واقعی خواندهاند؟ همه چیز تبدیل به تصنیف و ریتم شده است. آیا راهی وجود ندارد برای عرضه موسیقی سنتی ایران به نوعی که جوانان از آن استقبال کنند؟ به نظر من این راه وجود دارد و من در اثر جدید خود این کار را می کنم. به نظر من گاهی انجام ندادن کاری، انجام کاری است. برای من کنسرت دادن و تولید اثر موسیقی برای شهرت و پول نیست و کسانی که با من کار کرده اند این را می دانند. برای من اولویت، ارایه پیامی به اجتماع است. در نشستی خبری یکی از خبرنگاران گفت سرانگشتی حساب کرده و متوجه شده در 16 سالی که من در ایران کنسرت نداده ام حدود 40 میلیارد تومان از دست داده ام. پرسید این به چه دلیل است. پاسخ دادم من دنبال این نیستم که مدام کنسرت بگذارم. من روی استیج که می روم انگار دارم پیش خدا جواب پس می دهم چون از خودم می پرسم چه چیزی به مردم ارایه می دهم. هم اکنون هم که با شما مصاحبه می کنم 6 شب است که برای آماده سازی این کنسرت ها نخوابیده ام.»

من آنم که رستم بود پهلوان؟

می گوید اگر هزاران آثر درخور ارایه کند باز هم او را عنوان فرزند شهرام ناظری می شناسند. ولی حافظ معتقد است که فرزند شهرام ناظری بودن در موفقیت جهانی‌اش هیچ تاثیری نداشته است: «موسیقیدانان ایرانی در جهان به اندازه یک قطره هم شناخته شده نیستند و استادان ما وقتی خارج از کشور کنسرت می گذارند شاید تعداد زيادي هم در کنسرت ها شرکت نمی کنند پس من هر کاری آن سوی دنیا کرده ام فقط خودم بوده ام. به نظر من مطرح شدن در کشوری 70 میلیون نفری ساده تر از مشهور شدن در جهان 5 میلیارد نفری است. در ایران یکی از خصلت های ما اسطوره سازی است هرچند در نسل جدید این خصلت دارد از میان می رود. من اگر هزاران برابر از شهرام ناظری موفق تر باشم تا ابد پسر شهرام ناظری خوانده میشوم چون در ایران نام های شهرام ناظری و شجریان، ورای موسیقی شده اند و اینک جزوی از فرهنگ ایران هستند.»

از او درباره انتقاداتش از پدرش می پرسم؛ کار به اینجا که می کشد استاد ناظری را با استاد شجریان و همچنین افتخاری و شماری از آهنگسازان موسیقی سنتی ایرانی مقایسه می کند: «پدر من نه اهل مافیا و نه سیاست بازی است. در کشور ما کسانی که به نام می رسند به جز هنرشان اتاق فکری دارند که برایش سیاست گذاری می کنند. پدر من آنقدر انسان پاکی است که همه عمر از او سواستفاده شده و حقش را خورده اند. همه هنرمندانی که در ایران می شناسید در کنار شهرام ناظری شناخته شده اند؛ هوشنگ کامکار با گلستانه، تنبور شمس، آقای علیزاده شورانگیز، آقای عندلیبی با بی قرار و کیش مهر و... . در صورتی که آقای شجریان بهترین آثار زندگی خود را در کنار مشکاتیان ساخته و مشکاتیان دلیل آن کارها بوده است. باید به این فکر کنید و تاثیر پدرم را ببینید که همه کسانی که در کنارش بوده اند بهترین آثار خود را خلق کرده اند. آقای علیزاده با یک سال فاصله شورانگیز را با پدرم و راز و نیاز را با افتخاری تولید کرده است؛ آن تبدیل به شورانگیز و این تبدیل به راز و نیازشده است.»

اول می پرسم رقیبت کیست؟ پاسخ می دهد رقیبی ندارد. نه اینکه کارش از دیگران بهتر است ولی خود را در موسیقی، ساز و آوازش یگانه می داند. تعارف را کنار می گذارم و بی پرده می گویم از سخنانش یاد این شعر می افتم که «من آنم که رستم بود پهلوان»؛ اول می پرسد یعنی چه؟ می گویم یعنی خیلی از خودش تعریف می کند و روی کارهای دیگران خط بطلان می کشد؛ او این طور پاسخ می دهد: «پرسیدی رقیبی داری؟ گفتم من نمی گویم از کسی برتر هستم. تنها می خواهم بگویم که من شبیه کسی نیستم و خودم هستم و در کاری که می کنم یک دانه هستم و شبیه هیچ کس نیستم. ساز من، نوع طرز فکرم، کارهایی که می کنم و آوازی که می خوانم مال خودم است. به نظر من همه انسان ها با هم برابر هستند هرچند جایگاهمان متفاوت باشد. همیشه جلو آدمهاي گردن کلفت گردنم کلفت تر شده و جلوی آدم های ضعیف گردنم خم شده است. من باید روزی آنقدر قدرتمند شوم که بتوانم به کسانی که بیرون منتظرم هستند کمک کنم. این بزرگترین آرمان زندگی من است.»

کارهای تازه

 

حافظ ناظری در حالی به شهر حافظ شیرازی آمده که برندگان گرمی مشارکت کننده در اثرش «سمفونی رومی» که آنها را اسطوره های غرب می نامد، نمی توانند به ایران بیایند؛ به همین خاطر کار را باید با نوازندگان ایرانی پیش ببرد. او البته از کلید خوردن بخش بعدی این اثر خبر می دهد و می گوید 20 سال دیگر معلوم می شود چه تغییری در موسیقی ایرانی پدید آورده است؛ او در یک کلام می گوید که کارش را فراتر از زمان کنونی می داند. البته بابت موسیقی ایرانی بسیار نگران است؛ او وضع موسیقی ایرانی را در حال سقوط در سراشیبی تند توصیف می کند و می گوید: «من به عنوان کسی که مدت ها ایران نبودم و شما را از بیرون میبینم باید بگویم اینجا فضا به راستی خراب است؛ هیچ کس از موفقیت دیگری خوشحال نمی شود. هر کسی یک هفته به کلاس موسیقی می رود موي بلند می گذارد و به خودش لقب استاد میدهد. این موضوع در خانواده موسیقی به بیرون نشات پیدا میکند. آن وقت میبینیم که مانند یک سال گذشته استقبال مردم از کنسرت ها 60 درصد افت میکند؛ حال آنکه در 5 سال گذشته کنسرت رفتن در کشور باب بود.»

حافظ می گوید از انتقاد از وضع موسیقی ایران ابایی ندارد؛ او در وصف خود این شعری را می خواند که روزی حافظ شیرازی در وصف حلاج سروده بود: «جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد»

5858

کد N926830

وبگردی